روز: آذر ۱۴, ۱۳۹۰

تراژدی آموختن

این که در زیر می‎خوانید کوتاهترین و در عین حال طولانی ترین نمایشنامه‎ی دنیای ماست. اثری که آفریدم و دوستش دارم. ………………………………………………………………………………. – یک دیدنی عریان سعی می‎کند اصواتی را از دهانش خارج کند: آ… ب… – یک نادیدنی امر می‎کند: آآآدم از بببهشت بیرون شو. ………………………………………………………………………………. تفسیر: این نمایش فقط دو بازیگر دارد که …

از کوچکی اتفاق تا شیرینی خاطره

گفت: آه استاد، غبار شدم و روی کُت شما نشستم. گفتم: کاش اشک بودید و در چشم من می‎نشستید. گفت: کاش لبخندی بودم و روی لبتان می‎نشستم. شبی در یک مهمانی فروغ فرخزاد برای لحظه‎ای روی لبه‎ی کُت پروفسور محسن هشترودی نشست. دیالوگ شیرینی که در بالا خواندید ماحصل آن اتفاق کوچک است.