۷

امروز تصمیم گرفتم که در تمرینات اعضای تیم شرکت نکنم و تنها باشم. بنابراین بعد از صبحانه از بچه‌ها خداحافظی کردم و به راه خودم رفتم:

هر صبح همه‌ی تیم‌ها نرمش می‌کنند. این افراد که در عکس می‌بینید اعضای تیم مالزی هستند که روبروی اتاقشان و در کنار رودخانه خود را برای قایقرانی در رودخانه آماده می‌کنند.

پیام (سمت راست) و آریا (سمت چپ) در داخل اتومبیل نشسته‌اند تا به سوی محل تمرینات قایقرانی بروند. به این قیافه‌‌‌های متفکر و آرام نگاه نکنید، شیطنت از سر و کولشان می‌بارد. بقیه هم در حال سوار شدن هستند.

بعد از این‌که از کمپ بیرون آمدم به همراه Dwi به شهری در نزدیکی به نام Wonosobo رفتیم. در آن‌جا با هماهنگی قبلی، با یک راهنمای محلی به نام Didik قرار گذاشتم تا برای چند ساعت با موتورسیکلت جاذبه‌های اطراف را نشانم دهد. از Dwi خداحافظی کردیم و راه افتادیم. مقصد، منطقه‌ی Dieng بود، جایی که فقط شنیده بودم قدیمی‌ترین معبد هندو‌ی اندونزی در آن‌جا واقع شده. اما بعد از این‌که دیدنی‌ها و شگفتی‌های Dieng را دیدم، تنها موردی که به نظرم در برابر بقیه‌ی زیبایی‌ها کم‌رنگ شده بود، همان معبد هندوها بود. تمام مسیر حدود ۳۰ کیلومتری Bonosobo به Dieng Plateau، کوهستانی، سبز، زیبا و زیر کشت چای و سیب زمینی و پیاز و برنج و محصولات دیگر است.

ربطی به این عکس ندارد، اما در مسیر امروز اطلاع کسب کردم که با این‌که بیشتر مردم اندونزی مسلمان هستند، اما برخی از مراسم هندوها را به طور سنتی انجام می‌دهند. از جمله این‌که در تاریخ ۱۷ آگوست، موی بچه‌های دو و سه ساله را کوتاه می‌کنند و تا قبل از هفت‌سالگی باید برای هر کودکی این کار انجام شده باشد. درضمن موی هر کسی فقط یک‌مرتبه طبق چنین مراسمی کوتاه می‌شود. این رسم هندو‌ها که مسلمانان مالزی آن‌ را انجام می‌دهند من را به یاد ختنه می‌اندازد.

نام قله‌ای که در تصویر می‌بینید، Sindoro و یک کوه آتشفشانی خاموش است که ۳۱۵۲ متر از سطح دریا ارتفاع دارد. در نوک قله، حفره‌ی بزرگی هست که در برخی از فصل‌های سال پر از آب می‌شود و گردشگران و کوهنوردان در آن شنا می‌کنند.

این‌جا ورودی منطقه‌‌ی Dieng Plateau است. فلات Dieng بعد از فلات نپال بلندترین فلات دنیاست که بیش از ۲۰۰۰ متر ارتفاع دارد.

پرسیدم و جواب دادند که در هر خانواده اندونزیایی به طور متوسط ۳ بچه وجود دارد، اما من هر کسی را که در خیابان می‌بینم بچه به بغل دارد.

در منطقه Dieng اول از همه به دیدار دریاچه‌های Colorful lake و Mirror lake به زبان محلی Pengilon lake رفتیم. Didik من را از موتور پیاده کرد و گفت که از یک بلندی به مدت ۱۰ دقیقه بالا بروم تا بتوانم از چنین صحنه‌ای عکس بگیرم.

بدون شرح

بدون شرح

Colorful lake

بدون شرح

در اطراف دریاچه‌ها، سه غار هست که هندوها از آن‌ها برای مدیتیشن استفاده می‌کنند. این افراد برای یک یا چند روز به داخل غار می‌روند و بدون این‌که چیزی بخورند فقط مراقبه می‌کنند.

ورودی یکی دیگر از غارها: اندازه این غارها به غارهای منسوب به غارهای مهری در ایران شباهت دارد.

بوی گوگرد در همه‌ جای دریاچه به مشام می‌رسد.

نام این منطقه، Crater Sikidang است. آن بخارهایی که می‌بینید از دهانه‌های آتشفشانی بیرون می‌آیند. این سایت طبیعی یکی از شگفت‌انگیزترین سایت‌هایی بوده که تا به حال دیده‌ام. به عکس‌های بعدی دقت کنید.

همان‌طوری که می‌بینید رنگ زیرین خاک، به خاطر وجود گوگرد سبز است.

پشت سر Didik یک حفره‌ به قطر حدودی ۱۰ متر می‌بینید که از عمق ۲۰۰۰ متری زمین، بخار از آن به سوی بالا هدایت می‌شود. در داخل این حفره و زیر این بخارها، گِل‌ قُلُپ قُلُپ می‌جوشد.

گِل‌های در حال جوشیدن را ببینید.

این گِل که از حفره به بیرون می‌تراود، داغ است و خاصیت درمانی دارد. می‌گویند برای پوست و دردهای مفاصل مفید است.

این هم قدیمی‌ترین معبد هندوهای اندونزی متعلق به ۱۴۰۰ سال پیش به نام Bima Temple. امروزه دیگر هندوها در «جاوه مرکزی» زندگی نمی‌کنند و به «بالی» رفته‌اند، اما هندوها از «بالی» برای زیارت این معبد به این‌جا می‌آیند.

بدون شرح

اندونزی بزرگترین مزارع سیب‌زمینی دنیا را دارد و شنیده‌ام که از لحاظ دارا بودن منابع طبیعی، بعد از برزیل دوم است.

مزارع سیب‌زمینی در فلات Dieng

روزگاری تعداد معابد هندوها بیش از این بود، ولی بسیاری از آن‌ها در طی زمان بر اثر بلایای طبیعی از جمله زلزله نابود شده‌اند. در این تصویر ۵ معبد دیده می‌شوند که نامشان را از شخصیت‌هایی گرفته‌اند که در حماسه‌ی «مهاباراتها» از آن‌ها نام برده شده. به طور مثال نام یکی از این معابد، معبد Arjuna است. Arjuna یک تیرانداز و از این لحاظ، تقریبا معادل «آرش» در اسطوره‌های ایرانی است.

بدون شرح

باقیمانده بناهای تاریخی منطقه

بدون شرح

عقابی بر فراز فلات Dieng

داخل یکی از معابد هندوها

تصویر برهما (خدای آفریننده)

تصویر ویشنو (خدای نگهدارنده)

تصویر شیوا (خدای نابود کننده): تصاویر برهما، ویشنو و شیوا در سه جهت از چهار جهت معبدی که به نام Srikandi است، دیده می‌شود. در جهت چهارم در ورودی معبد وجود دارد. آن وقت‌هایی که در رابطه با اسطوره‌های هندی مطالعه می‌کردم، با این سه خدای معروف هند آشنا شدم. در مورد هر کدامشان خیلی می‌توان صحبت کرد، اما کارکرد این سه خدا من را به یاد «کشت» و «داشت» و «برداشت» محصول (محصول دنیا) می‌اندازد.

مزارع چای در منطقه

در راه برگشت، چشمم به بالای تپه‌ای افتاد و از آن‌جا که همیشه خیلی راحت راه قبرستان‌ها را پیدا می‌کنم، این بار نیز این اتفاق افتاد. از موتور پیاده شدم تا ببینم سبک قبرستان‌های اندونزی چگونه است.

در میان قبرستان ناگهان چشمم به این چتر افتاد. حدس زدم که موضوع از چه قرار است: کشور ما گرم است و ما بر سر قبر بزرگان و آن‌هایی که خیلی عزیزند، سایه‌بان می‌گذاریم. اندونزی پرباران است، آن‌ها بر روی قبر عزیزانشان چتر می‌گذارند. در این مورد از Didik هم پرسیدم، او ضمن تایید حدسم، گفت که این قبر احتمالا متعلق به یک بچه است.

از Wonosobo سوار این اتوبوس بسیار کهنه شدم تا به محل کمپ برسم. ویژگی این اتوبوس‌ها این است که برای سوار کردن، به طور کامل نمی‌ایستند و این به هنر مردم بستگی دارد که با چه سرعتی سوار شوند. در مدت دیدار امروز، دو مرتبه باران شدیدی بارید. این‌جا تقریبا هر روز و بعضی روزها چندین مرتبه باران می‌بارد. در داخل اتوبوس نشسته بودم و به این می‌اندیشیدم که دنیا چه بزرگ و شگفت‌انگیز است، تا جایی که این عکس‌ها و توصیف‌ها، به هیچ وجه بیان‌کننده زیبایی‌ها نیستند.

احساسم این است: من خوشبختم که می‌توانم زخم‌های روحی‌ام (که هر انسانی اگر که انسان است، دارد) را با سفر جبران می‌کنم.

دیدگاه‌ها

  1. Nahid Saadatian

    سلام .
    زهی سعادت …
    ( البته این جور موقع ها بیشتر شعر ” خوشا به حالت ای روستایی…” دوران دبستان یادم می آد )

  2. سهیلا پاکزاد

    “و انسان بودن دشواری وظیفه است”
    احساست به تو راست میگوید،پس ببین و حس من و لذت ببر.
    واقعا دوست داشتم مثل شما بتونم سفر کنم.فقط زیر باران یادی از ما هم بکن.
    سالم باشی

  3. ارش

    آرش جان مرسی از اطلاعات دقیق و تصویرگونه که از اندونزی می نویسی واقعا سفر و فرهنگ های مختلف در زندگی انسانها نقش خیلی مهمی داره، امیدوارم روزی بتونم از اطلاعاتت در رابطه با کشورهای مختلف استفاده کنم
    به تمام دوستان سلام برسون
    ………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. ارادتمندم قربان.

  4. شراره

    چقدر زیباست واقعاً…
    و چقدر احساساتتون در این سفر و در اینجا میتونه دل انگیز باشه!
    تفاوت فاحشی که از این سفرنامه با دیگر سفرها، احساس میشه، یه بکر بودن ِ فوق العاده خاصه که خیلی هم قابل وصف نیست
    سلامت باشید
    و همیشه خوشبخت -همیشه در سفر-

  5. شراره

    در ضمن؛
    بســــیار زیاد خارق العاده بود:
    “برهما —-> کاشت
    ویشنو —-> داشت
    شیوا —> بـرداشت”

    سپاس از شما جناب نورآقایی
    «چه خوش اقبال بودم برای آشنایی با شما»
    …………………………………………………………………………..
    جواب: ارادتمندم.

  6. Masi

    استاد در یکی از عکس های “بدون شرح” تون بالای عکس میمون
    انگار شفق قطبی در عمق آب هست و آب رو سبز کرده…..خیلی زیبا بود…

    کلا از بس همه چی سبزه، چشم هم به اشتباه همه چیز رو سبز می بینه.

    عالی، عالی بود، به خصوص قسمت قبرستان، فوق العاده جالب بود.

    دروغ نیست اگر بگم با دیدن عکس هاتون و خوندنتون روح منم سبک می شه و التیام پیدا می کنه.
    ………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس که همراه هستید. و خوشحالم که حالتون خوش میشه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *