۶) آخرین روز سفر

روز چهارم مصادف با آخرین روز سفر تحقیقاتی ما جهت تهیه ی نقشه ی ادبی کتاب کلیدر بود. در این روز سبزوار را ترک کردیم و به سمت نیشابور حرکت کردیم تا در این مسیر از بقیه ی مکان ها و روستاها بازدید کنیم.

ابتدا به روستای هاشم آباد رفتیم. در کتاب کلیدر به حضور گل محمد در این روستا اشاره شده است. ما طبق معمول سراغ پیرمردان را گرفتیم و زیر سایه ی یک بید یافتیمشان. سه پیرمرد نازنین هر کدام بخشی از حکایت گل محمد را برایمان روایت کردند.

این استاد به من گفت: ” یک آقایی از دولت آباد همه ی داستان گل محمد را بر روی کاغذ نوشته. بهتر است سراغ آن کاغذها را بگیرید.” منظورش استاد محمود دولت آبادی بود. ایشان اهل دولت آباد است و منزل پدری اش در روستای دولت آباد در نزدیکی سبزوار قرار داشته که متاسفانه چندی پیش این خانه تخریب شده است.

او هم بخشی از خاطرات گل محمد را تعریف کرد.

او هم خاطراتی داشت.

بدون شرح

هاشم آباد را ترک کردیم و از یک جاده خاکی خودمان را به سمت روستای علی آباد کالخونی رساندیم.

در این روستا مهمان پیرمردی شدیم و او هم برایمان داستان هایی از گل محمدا روایت کرد. یک موضوع مهم در زندگی این پیرمردهایی که ما با آنها ملاقات کردیم این بود که بیشترشان ۱- در زمان کشته شدن گل محمد بین ۸ تا ۱۲ سال سن داشتند (ظاهرا مرگ گل محمد در حدود سال ۱۳۲۳ هجری شمسی صورت گرفته است) و ۲- تعداد بچه هایشان بیش از ۱۰ تا بوده که البته فقط ۴ یا ۵ نفرشان زنده مانده اند.

در خانه ی پیرمردی هستیم که عکس هایش را در دو تصویر قبلی نشان دادم.

علی آباد کالخونی را ترک کردیم و خودمان را به روستای زعفرانی رساندیم. تصویر فوق، نمایی از کاروانسرای روستای زعفرانی را نشان می دهد.

روزگاری مردمان این روستا بهترین آب نوشیدنی را از داخل همین آب انبار تهیه می کردند و حالا یک تابلو به ما می گوید که آب این مکان آلوده است. تصویر این آب انبار را در روستای زعفرانی گرفتم.

قهوه خانه ای که دیگر قهوه خانه نیست بلکه یک بنای مخروبه است.

بدون شرح

باز هم یک پیرمرد دیگر…

پیرمرد ضمن روایت گل محمدا، ما را به قبرستان برد تا هم مزار خان محمد (برادر گل محمد) را به ما نشان دهد و هم مزار کسی که دست اندرکار کشته شدن او بوده.

این فرد در کشته شدن خان محمد دست داشته. خان محمد همان برادر گل محمد است که زنده می ماند و بعدا از علی اکبر اربابی (دست اندرکار کشته شدن گل محمد و یارانش) انتقام می گیرد.

بعد از بازدید از روستای زعفرانی به سمتی رفتیم که نامش در رُمان، قلعه چمن است. اما در نقشه نامش دهنه یا سنگ کلیدر است. این روستا یک رباط منحصر به فرد دارد که فراموش شده و در حال ویرانی است. من تاکنون با این نوع معماری از رباط (کاروانسرا) برخورد نکرده بودم.

نمایی از رباط سنگ کلیدر: توضیح دادن معماری این رباط برایم دشوار است، باید خودتان ببینید.

از این دو پسربچه خواهش کردم که خانه ی پیرترین مردان روستا را به ما نشان دهند. به سه چهار خانه سر زدیم و کسی را نیافتیم تا عاقبت…

… به خانه ی این استاد رسیدیم. بسیار خوب سخن می گفت. ولی ابتدا با ما شرط کرد در رابطه با ارباب حرف نمی زند.

تقریبا تمام داستان را برای ما از ابتدا تا انتها (البته به صورت خلاصه) تعریف کرد. بنابراین ما بارها و بارها روایت گل محمدا را از دهان مردمان روستاهای اطراف سبزوار و نیشابور شنیدیم.

حسین اینجا نشسته تا از لحظه ی خداحافظی ما با میزبانمان (پیرمردی که در تصویر قبل دیدید) فیلم بگیرد.

پیرمرد به ما گفت که نوه ی علی اکبر اربابی در همین روستا (سنگ کلیدر) اقامت دارد. بنابراین ما هم شال و کلاه کردیم و به منزل این استادی رفتیم که در تصویر می بینید. همان طور که گفتم این آقا نوه ی کسی است که در به دام افتادن و کشته شدن گل محمد نقش داشته و عکس او در همان تصویر معروف نمایش جنازه ی گل محمد و یارانش دیده می شود. علی اکبر اربابی (پدر بزرگ میزبان ما) بعدا توسط برادر گل محمد (خان محمد) کشته و سوزانده می شود. بنابراین روایت این آقا با روایت دیگران فرق داشت. تا اینجا همه گل محمد را یک اسطوره می پنداشتند، اما این آقا گفت که گل محمد یک یاغی و دزد بوده. او برایمان گفت که داستان مارال …س شعر است و بقیه ی روایت های رُمان کلیدر نیز. موضوع جالبی که ما در طول سفر با آن برخورد کردیم این بود که هیچ یک از کسانی که ما با آنها حرف زدیم، رمان کلیدر را نخوانده بودند ولی همه آن را روایت می کردند.

ما بر خلاف انتظار از این استاد بدمان نیامد. حتی در منزل او ناهار خوردیم. او از یک منظر دیگر به روایت گل محمدا نگاه می کرد. بالاخره پدربزرگ و برادر پدربزرگ او توسط یکی از گل محمدا کشته و سوزانده شده اند. او اذعان دارد: “اگر پدربزرگ من نبود کسی نمی توانست با گل محمدا دست و پنجه نرم کند و آنها را به دام بیاندازد.”

به همراه او بر سر مزار پدربزرگش (علی اکبر) رفتیم.

چند کیلومتر آنطرف تر از سنگ کلیدر، مکانی هست به نام قلعه غلامون. در نزدیکی قلعهی مخروبه ی غلامون، آب انبار غلامون دیده می شود.

ظاهرا قبل از اتفاق گل محمدا، روزگاری هفت یاغی در این محل با گچ زنده به گور شده اند. آقای اربابی در حال نشان دادن این قبرهاست.

همان توضیح بالا

سنگ کلیدر و نوه ی ارباب علی اکبر را ترک کردیم و به نیشابور رفتیم تا ماموریتمان را با دیدار دختر گل محمد (تنها بازمانده ی گل محمد) به پایان برسانیم. پری دختر گل محمد و لیلاست. این تصویر شناسنامه ی پری است. سال تولدش را ۱۳۲۶ نوشته اند. پری می گوید وقتی شش ماهه بوده، پدرش را کشته اند. با این اطلاعات، کمی تردید به وجود می آید. اگر او ۱۳۲۶ به دنیا آمده و شش ماهه بوده که گل محمد کشته شده، پس قطعا تاریخ مرگ گل محمد ۱۳۲۳ نبوده. یک جای کار می لنگد.

مردم محلی می گویند در زمان قدیم معمولا اگر کسی بچه دار می شده و بچه اش می مرده، شناسنامه این بچه را برای بچه بعدی نگه می داشتند.  شاید این موضوع، علت اختلاف در تاریخ ها باشد. اگر یادتان باشد شب اول سفر در منزل پیرمرد و پیرزنی خوابیدیم. نام پیرزن میزبان ما هم هاجر بود و هم گرجی. درحقیقت نامی که صدایش می زنند گرجی، و نام شناسنامه ای اش هاجر بود. ظاهرا هاجر نام خواهر بزرگتر او بوده که در کودکی مرده و شناسنامه اش را برای گرجی درنظر گرفته بودند.

این هم تصویر پری (دختر گل محمد). ما در بخشی از سفر فکر می کردیم که مارال در رمان کلیدر همان لیلا، مادر پری است. اما پری برایمان گفت که مارال وجود خارجی داشته و از قرار عاشق گل محمد بوده. گل محمد به خاطر اینکه مارال شوهر داشته، عشقش را پس می زند. به همین خاطر مارال بعد از شنیدن جواب “نه” از گل محمد خودش را از دره پرت می کند و می میرد. داستان مارال و گل محمد در کلیدر کلا جور دیگری تعریف شده است.

دختر گل محمد با چهار پسر از شش پسرش نشسته. یک نتیجه ی گل محمد هم در تصویر دیده می شود. ما در این سفر کلا ۵ نوه و ۳ نتیجه ی گل محمد را ملاقات کردیم.

عکس آخر سفر را هم از عروس نوه ی گل محمد و نتیجه ی او انتخاب کردم.

پی نوشت: این سفرنامه به پایان رسید و من در این لحظه هم از هیجان این سفر لبریزم، هم نمی دانم که آیا با وجود مشکلات فراوانی که سر راهمان قرار دارد می توانیم همایش گردشگری ادبی را (این سفر برای این همایش صورت گرفته) برگزار کنیم یا نه. اوضاع سختی را پشت سر می گذرانم.

دیدگاه‌ها

  1. زهرا .م

    سلام
    و عرض ادب

    خسته ی سفر نباشید استاد…..
    خوب هستید انشالله؟
    این طور که معلومه سفر پر باری داشتید و این گردشگری ادبی حسابی شما را مشغول کرده….
    راستی یه خبر دارم …تا چند وقته دیگه جشنواره دانشجویان حامی میراث فرهنگی به همت جهاد دانشگاهی در تهران برگزار خواهد شد که از تمامی انجمن های علمی دعوت شده برای شرکت در این نشست که شامل حال بنده هم میشه….امیدوارم که در هفته های آتی قسمت بشه تا خدمت شما برسم برای عرض ادب …….
    همیشه روزگار مستدام و پایدار باشید…
    به امید دیدار
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. قربان شما و به امید دیدار

  2. یلدا

    قنبر زعفرانیه متولد سال ۱۳۱۰ است و تمام پیرمردهایی هم که شما با آنها صحبت کردید باید متولد همین سال ها باشند بنابراین این شخص در زمان مرگ گل محمد نباید بیش از ۸ تا ۱۵ سال سن داشته باشد! این شخص در آن زمان کودک یا نوجوان بوده درسته؟
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. قنبر زعفرانیه در قتل گل محمد دست نداشته، آنجا نوشتم که در قتل برادر گل محمد دست داشته. خان محمد، برادر گل محمد بعد از مرگ گل محمد به کربلا می رود و چندین سال بعد برمی گردد و انتقام می گیرد. قنبر هم بعدتر خان محمد را می کشد. با این حساب قنبر زعفرانیه احتمالا حدود ۲۰ سال سن داشته.

  3. ندا

    سلام
    اگر سال تولد پری ۱۳۲۶ باشد پس قنبر زعفرانیه در آن زمان(با توجه به تاریخ تولد او (۱۳۱۰) ۱۶ ساله و اگر تاریخ مرگ گل محمد ۱۳۲۳ پس قنبر در آن زمان ۱۳ ساله بوده با این وجود یعنی او در قتل’گل محمد دست داشته؟
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. قنبر زعفرانیه در قتل گل محمد دست نداشته، آنجا نوشتم که در قتل برادر گل محمد دست داشته. خان محمد، برادر گل محمد بعد از مرگ گل محمد به کربلا می رود و چندین سال بعد برمی گردد و انتقام می گیرد. قنبر هم بعدتر خان محمد را می کشد. با این حساب قنبر زعفرانیه شاید بیش از ۱۳ سال سن داشته، شاید ۲۰ سال.

  4. یاشار

    سلام
    من یه نظری دارم که شاید کاملا اشتباه باشه و البته اصلا ربطی به به حرکت جالب و ابتکاریه شما نداره، در مورد رمان کلیدر و گل محمد ، اصلا خطابم شما نیستی ولی فکر نمی کنم دولت آبادی وبلاگ داشته باشه

    ۱- من کلیدر رو نخوندم کلا نکته خاصی هم از ماجراش رو نمی دونم!
    ۲- میدونم قصدتون از این سفر گردشگری ادبیه و نقد این رمان نیست، رمانی که در هر حال مهمه در ادبیات ایران

    حالا
    جالب ترین بخش این سفرنامتون برا من جایی بود که به منزل اربابی رفته بودین،،،

    ۱- من جای خالی سلوچ رو خوندم، دولت آبادی یک خط داستانی نهایتا ۶۰ ۷۰ صفحه ای رو در حد ۵۰۰ صفحه یا بیشتر گسترش داده، بعد یه جاهایی هم بزرگنمایی های احساسی داستان بی معنی و متناقض میشه، خیلی از مساثل بی ربطه و مشحصه که از عشق دولت آبادی به فرهنگ کویر اومده

    ۲- دقیقا چقدر ما میدونیم گل محمد کی بوده؟
    ۳- ما اینو میدونیم که یا غی و یاغی گری و امثالهم مشکلی بوده در ایران، در قرن ۱۳ و اوایل همین قرن ۱۴ شمسی، ایلات مشکلی بودن، ایران چاره ای جز طی کردن راه دنیای جدید نداشته، تمامیت ارضی هم فقط شامل مرزها نمی شده و غیره

    ۴- گل محمد میتونسته یاغی و راهزن و قدرت طلب و هرج و مرج خواه هم بوده باشه، در عین حال این هیچ منافاتی نداره با اینکه عاشق بوده، از اون بالاتر به شکل ذاتی انسان شریفی هم میتونسته باشه، به فکر درد و درمون ایل و زایفش هم که حتما بوده، منافاتی ندارن با هم، سمک عیار یا رابین هود زیاد بوده همه جا و همیشه، عشق و عاشقی تو این زمونه میتونه ماجرا بشه، زمان فئودالیسم هم حتما میتونسته،

    ۵- فکر کنم هر کس شما باهاش حرف زدی اون زمان فوقش ده سال داشته
    ۶- رایبن هود ها خوبن، مردم هم دوستشون دارن, ولی جبر زمانه در ۲۰۰ سال اخیر حتما میکشتشون
    ۷- جهان اولی ها هم با عدالت و خیر خواهی و تقسیم عشق اول نشدن، بیشتر تقسیم خون بوده، بیشتر هم نه، تقریبا کل قضیه
    خون بوده و خون، ولی جبر رو نمیشه کاریش کرد دیگه
    ۸- دولت آیادی استعداد و علاقه عجیبی به زیاده نویسی احساسی داره

    آخر – بماند که هیچ کس از رگ و ریشه اش اونم تو روستا و شهرهای کوچک بد نمی گه ولی شاید اربابی حق داشته و بخش زیادی از قضیه همون شعر منتسب به آلت تناسلی زنانگی بوده و دولت ابادی هم،،،

    در نهایت من رمان رو نخوندم و حای این حرفها هم اینجا نبود و لی هنوز وبلاگ شما تنها وبلاگیه که میخونم و نظرمیدم و نظر کسی هم که نه واقعیت دقیق تاریخیه قضیه رو میدونه(کس دیگه ای هم نمی شناسم که بدونه) و نه رمان رو خونده(خیلی ها رو می شناسم که خوندنش) میتونه از بیخ همون …شعر باشه.

    خوش باشید و خرم.
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس از اظهار نظر شما. فقط می دونم که دولت آبادی کار سترگی انجام داده و به خاطر کلیدر یکی از نامزدهای جایزه نوبل ادبی بوده.

  5. یاشار

    در ادامه یادم اومد که شنیده بودم این کتاب یا سال ۵۷ اولین بار چاپ شده یا اونموقع خیلی محبوب شده، این یه نکته ای توش هست به نظرم، زمونه ای بوده برا خودش اون سالهای ۵۶ و ۵۷ و سالهای بعدش، موقتا همه از اختتاق در اومده بودن و همه چیز حکومت قبلی بد بود و لاغیر، نظر شخصیه خود من اینه که پهلوی دوم هر چی سرش اومد و سر دار و دستش اومد تقریبا حقش بود . اگر نهایت کارش اون نمی شد تعجب داشت، ولی خب یه بخشی از تاریخ ایران رو به سهم خودشن بردن جلو دیگه، همیشه همینه، جوگیری ولی خوب نیست ، تو هنر و و ادبیات هم که دیگه اصلا خوب نیست.
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس.

  6. شادی گنجی

    من ی کم گیج شدم . . . می خوام بدونم بلاخره داستان دختری که وقتی پدر و نامزدش تو زندونن با گل محمد ازدواج می کنه راسته یا نه؟ مهم نیست اسمش چی بوده باشه، مارال یا لیلا خیلی فرقی نمی کنه! این دختر لیلا که شما دیدید از پدربزرگش (پدر مادرش) هیچ خبری داشت که کجا و چطور کشته شده؟ شما هیچ خبری از زن اول گل محمد تو داستان گرفتید؟ . . . دلم می خواد بلند شم برم خراسان…
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. برات توضیح می دم.

  7. Nahid Saadatian

    سلام .
    به نظرم زیباترین سفرنامه ای بود که از شما خواندم . البته با ابتکار عمل و خلاقیتی که در شما سراغ دارم مطمئنم این آخرین سفرنامه ی زیبایتان نخواهد بود .
    شاد باشید و برقرار .
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام و سپاس از محبت شما.

  8. بهنام د.ت

    سلام.نظری داشتم.خیلی وقتها ممکنه آدمها اونقدر که تاریخ یا مردم یا نویسنده ها (هرچند بزرگ و توانا)میگن قهرمان نباشن.داستان واقعی رو خدا میدونه!ممکنه گل محمد یا هرکس دیگه واقعا منظورشون اونی نبوده که همه فکر میکنن ممکنه داستان آقای اربابی واقعیت باشه.مردم خیلی وقت ها از چیز هایی که نباید،بت میسازن و نسل به نسل،سینه به سینه اونو روایت میکنن!چون خیلی از مردم داستانو یه جور میگن دلیل بر واقعیتش نمیشه.مثلا در نظر بگیرین که تا چند سال نه تنها تمام مردم بلکه دانشمندان هم در مورد اتم اشتباه فکر میکردن.با این حال ممکنه داستان مردم هم واقعیت داشته باشه!فقط خدا میدونه!
    ……………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. بله.

  9. منیژه

    سلام.خسته نباشید.
    من کلیدر را ۲۵ سال پیش خوانده ام اما همسر اول گل محمد که بیوه ی دوستش بود بچه دار نمیشد و از مارال هم یک پسر به نام مدیار داشت.در کتاب به لیلا اشاره ای نشده و همسر اولش در کنار او میجنگید و اگر اشتباه نکنم او هم کشته شد.پس چطور میتونه نوه و نتیجه دختری داشته باشه.
    ……………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. همه ی اتفاقات سفر ما با نوشته های داخل کتاب هماهنگ نیست.

  10. منیژه

    راستی معمولا همه در بخش آخر ،لحظه مرگ گل محمد گریه میکنند.شما هم به گریه افتادید؟
    ……………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. من این رمان را سالها پیش خوانده ام و یادم نیست که در آن لحظه چه اتفاقی برایم افتاد.

  11. بهنام د.ت

    سلام.خلاصش میکنم.فقط با استناد به حرف های مردم و نویسنده ها(هرچند بزرگ و مشهور)نمیشه از حقیقت سر در آورد.یعنی خیلی وقت ها انسان ها بدون دونستن واقعیت فقط اتفاقات رو از دیدگاه خودشون بیان میکنن و در این بین احتمالش زیاده که از افرادی که واقعا قهرمان نبودن،قهرمان بسازن.کی میدونه شاید داستان آقای اربابی واقعیت باشه شاید داستان بقیه شاید هم هیچکدوم!از کجا معلوم که گل محمد فقط به خاطر منافع خودش نمیجنگیده!در نظر داشته باشین خیلی وقت ها اکثریت اشتباه میکنن و اقلیت راست میگن!مثلا گالیله رو در نظر بگیرید!اگه بتونین دلیلی ارائه بدین که کدوم داستان واقعا درسته ممنون میشم!چون الان واقعا سردرگمم .پاینده و پیروز باشید.
    ……………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. به نظر من واقعیت داستان اینجا اصلا مهم نیست. ما در حال تجربه ی یک عرصه ی دیگری هستیم که کنش و واکنش هایش فراتر از نیک و بد اتفاق می افتند.

  12. سینا

    سلام .لذت بردم
    تازه رمان رو شروع کردها م و هم اکنون جلد چهارم هستم . وقتی فهمیدم گل محمد کشته میشه یکدفعه یاد اسطوره ها و قهرمانهای قصه ها و حکایت ها افتادم. دولت ابادی یک نویسنده ایی است که معصومانه ! می نویسد.
    ……………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. موفق باشید.

  13. علی رضا

    سلام
    من رمان کلیدر چند بار خوانده وهر بار برایم جذاب بوده صرف نظر از نگارش زیبا وشعر گونه آن وجود بیشمار شخصبت ها تیپ های آن و…..می توان به شکل گیری یک حماسه در دوران معاصر خودمان با ویژگیهای ملموس تر اشاره کنیم.
    این حماسه میتواند مانند حماسه گیل گمش یا سیاوش ودیگر حماسه های ما باشد که در ادبیات مان وجود دارد که همگی آنها
    از یک رویداد واقعی نشات گرفته اندکه در طول زمان شاخ و برگ گرفته وچون اصالت داشته در ادبیات وفر هنگمان جاویدان
    شده اند.
    حالا مردی توانسته یک واقعه دوران معاصرمان را آنهم بدین زیبایی و رشک انگیزی تبدیل به حماسه کند وشخصیتهای آن را اسطوره کند نمی تواندنشان از قابلیتهای مردم ما در دوران های مختلف تاریخ کشورمان باشد……

    ودر آخر به یاشار پیشنهاد میکنم در مورد آثار ادبیمان به خاطر نگهداشت حرمتشان نظر ندهند . ایکاش حداقل صفحه های شروع رمان راخوانده بودتا اینگونه عامیانه ودور از ادب اینچنین اثری را نقد نکند.
    با سپاس
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. موفق باشی.

  14. رزا

    با سلام
    کتاب کلیدر رو سالهل قبل خوندم و قسمت مرگ گل محمد رو فراموش کردم ولی نوشته های شما باعث شد که تصمیم بگیرم دوباره این داستان رو بخونم . خیلی جالبه که به اون منطقه رفتین و در فضای داستان قرار گرفتین . هیجانتون قابل درکه .
    ……………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. بله، واقعا هیجان انگیز بود.

  15. ندا

    سلام آرش خان.واقعا خسته نباشید.کاری که انجام دادید خیلی بزرگه.باید به شما و دوستاتون دست مریزاد گفت.حیف که خیلیا قدر این کار بزرگتونو نمیدونن.من کلیدرو ۱ هفتس تموم کردم.هر شب دارم خواب گل محمدو میبینم.خیلی هیجان انگیزه که آدم بره به مکانی که گل محمد ها اونجا کشته شدن یا جایی که دفن شدنو از نزدیک ببینه.سفرتون خیلی باحال بود.من در هر قدم شما،خودمو باهاتون همراه میدیدم.مخصوصا کنار اون برکه ای که گل محمد ها کشته شدن!انگار واقعا اونجا بودم!گریم گرفته بود!میشه لطفا آدرس دقیق محل دفن گل محمدها رو برام بنویسید؟میخام برم و از نزدیک اونجارو ببینم.چرا حتی ۱ تابلو اونجا نصب نکردن که همه بدونن گل محمد ها اینجا دفن شدن؟این سبزواریا دیگه چه جور آدمایی هستن؟چقد از دستشون حرصم میگیره.آخه گل محمد قهرمان اون منطقه اس.حتما باید چند قرن از ۱ حماسه بگذره تا یادشون بیادبرای قهرمان هاش ۱ مقبره ای چیزی بسازن! اونم برا پول در آوردن!دولت هم که یکی مثل میرزاکوچک خان جنگلی رو انقد بزرگ میکنه،یکی مثل گل محمدو بکل فراموش میکنه!اینا دیگه کین؟!؟
    ……………………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. اینکه تو این قدر به هیجان اومدی، یک دلیلش نبوغ استاد دولت آبادیه که اون کتاب بی نطیر رو نوشته. الان آدرس محل دفن گل محمدها تو ذهنم نیست. اما هر وقت خواستی بری اونجا به بنده اطلاع بده تا آدرسش رو برات بپرسم.

  16. محمد

    باسلام خدمت شما عزیزان:من محمد دانشجوی رشته مدیریت از روستای علی اباد کالخونی:
    من ناخداگاه به سایت شما امدم برام یه سری از نوشته ها جالب بود اما ای کاش موقع امدن شما به روستای ما بنده اونجا بودم وخیلی از مناطقی که شما نرفتینو باهم میرفتیم مثل خونه خان محمد وخیلی جاهای دیگه
    بازم مرسی از زحمات شما
    ………………………………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. امیدوارم فرصتی بشه تا دیدار کنیم. موفق باشید.

  17. مدیار

    سلام
    مرسی از این اطلاعات و مرسی از این سفر
    من همیشه دوتا سوال برام مطرح بوده یکی اینکه معنی اسم مدیار دقیقآ و در اون منطقه و این کتاب چیه و دومی اینکه تلفظ دقیق و درست اسم کتاب کِلیدره یا کَلیدر یا کُلیدر؟بیشتر فکر میکردم کِلیدر باشه و کِلیدر شنیدم اما اسم اون روستا گویا کُلیدر بوده درسته؟ البته چند جا کِلِیدر و کَلِیدر هم شنیدم که این دو رو مطمئنم درست نیست
    باز هم سپاس به خاطر این گزارش و سفر و عکس ها و توضیحاتشون
    ……………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. تلفظ این روستا اینه: کَلِیدَر. معنی اسم مدیار رو نمی دونم. سپاس از توجه شما.

  18. مشتی ماشالا

    بادرود وخسته نباشید.
    پس از سپاس به سبب تلاشتان در این سفر:
    اول: نگاه به گل محمد و کلیدر آن سالها با یک زاویه دید نازا و گنگ است. نوشته ی استاد دولت آبادی را باید هم ازدید ادبی و فراتر از آن همخوابی هنر و ادبیات دید، هم میتوان به عنوان سندی تاریخی نگاهش کرد و هم جامعه شناسی اقلیمی محدود به زمان.
    شایسته نیست که بدون تمیز این چند گانه داوری کنیم.
    از آنجا که تاریخ نگاری در ایران عمدتا منقول است نه مستند پس پر بیراه نیست که ایرادات اساسی بر پاره ای از رخدادها وجود داشته باشد.
    اما به لحاظ جامعه شناسی ما عشایر و روستا نشینان (ولو به تجربه) با پگاه وپسین هر برگ کتاب خویشاوندی نزدیک داریم.
    ودر ادبیات هم هرکه قبول ندارد (این گوی واین میدان). از کجا معلوم اگر این رمان نوشته نشده بود الان گل محمد در لیست سرداران ملی ومبارزان علیه طاغوت واستکبار شرق وغرب معرفی نمیشد؟
    دست شما را میفشارم وپیشانی بر برگامگاه اندیشه یدولت آبادی میسایم. من با گل محمد و کلیدر خویشاوند شده ام حتی در عصر ظهور پست مدرنیسم و اندیشه ی لیبرال دوموکراتیک.
    ……………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس.

  19. مارال

    سلام.با تشکر از سایت و سفر نامه ی جالبتون در مورد کلیدر. من خودم اهل سبزوار هستم و امروز صبح کلیدر رو تموم کردم و هنوز تو حال و هواش هستم.به آقای دولت آبادی دست مریزاد میگم.و امیدوارم یه روزی بشه که تو ایران به ادبیات،هنر و تاریخ اهمیت بدن. هر شهر و ناحیه ای دارای تاریخیه که میتونه باعث توسعه ی صنعت گردشگری در اونجا بشه ولی متاسفانه این امر بسیار مهم مورد غفلت دولت مردان واقع شده که بسیار بسیار جای تاسف داره.

    در ادامه می خواستم بگم که نظر {مشتی ماشاالله} رو قبول دارم.چرا که در این کتاب علاوه بر استفاده از کلمات سبزواری(که بعضی هاشون در حال انقراض هستن) بسیاری از سنتهایی که در حال کم رنگ شدن و یا حتی ناپدید شدن هستن رو داریم.مثلا عروسی پسر بابقلی دقیقا همون مراسم سنتی هست که سالها پیش مرسوم بود.

    در مورد سوال {مدیار} بگم که سبزواری ها اسم محمد رو به مد خلاصه میکنن مثلا به محمد اسماعیل میگن مد اسمال.پس مدیار یعنی محمد یار و یا مدگل یعنی محمد گل.
    …………………………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس از شما.

  20. مارال

    در ضمن با نظر علیرضا در مورد یاشار موافقم .چه طوری یه نفر می تونه اثری رو نخونده و به صرف شنیده ها و گفته ها نقد کنه؟شاید این در ایران متداوله که اکثرا در مورد چیزی که اطلاع کافی نداریم نظر میدیم.
    …………………………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام.

  21. محمدخسروی

    سلام دوست عزیز
    من قبلا در وبلاگو توضیح دادم چون مرحوم پدرم که متولد۱۳۰۳بوده درجریان کار گل محمد هم بوده وبا نوروز بگ شجاعی دوست ورفت آمد خانوادگی داشته ویک خاطره هم از نوروز بگ شجاعی نوشتم ودقیقا تاریخ کشته شدن گل محمد ۱۳۲۷می باشد واین تاریخ واقعیت دارد ممنون
    …………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس از شما.

  22. گندم

    سلام این سفرنامه هم عالی بود یاد خودم افتادم که در بیرجند جلد دو و سه دستم بود و کنار خیابان می خواندم و اصلا یادم رفته بود منتظر تاکسی ام …
    باید گذاشت از خواندن اثر جاودان محمود دولت آبادی لذت برد . و بچه ها با لالایی گل محمد به خواب بروند . حالا که گل محمد یک واقعیت است حاشیه های اطراف او هم واقعیت است . هر کس از منظر خودش به ماجرا نگاه می کند . حقیقت راه خودش را پیدا می کند حتی اگر بعضی ها بخواهند صورت یک اسطوره را کثیف کنند . به نظر من این حق است که جاودان است گل محمد است که مانده جاودان شده حتی اگر استاد دولت آبادی هم نمی نوشتش در سینه مردم محلی زنده بود . حق با گل محمد است حتی اگر یاغی بوده باشد.
    من هم یکی از نوادگان فضیل عیاض را می شناسم راهزنی که شاگرد معصوم شدو … در روستای زرقری از توابع رشتخوار تربت حیدریه زندگی می کند.
    …………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. لطفا از یکشنبه به بعد با بنده تماس بگیرید. تا آن وقت در سفر هستم.

  23. ناشناس

    واقعا زیبا بود حظ کردم . خیلی عالی خیلی جالب . کلیدر برایم همیشه جذاب بوده و هست !
    ………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. موفق باشید.

  24. لیلی زاهدی

    باسلام وخسته نباشید از ماجراجویی شما که آرزوی من بو که تواین سفر باهاتون بودم
    تاحالا ده بار کلیدرو خوندم بازم ازش خسته نشدم و ((دوباره میخونمش هم.این کار شما تحسین خوا داشت.))
    محمد اسطوره ذهن منه شاید خوداصلیش این نبوده باشه ولی گل محمد کلیدر رو ستایش میکنم.خیلی دوس دارم از دخترش خیلی چیزای دیگه رو بپرسم.کلیدر یه فضای واقعیه که هروقت میخونمش میرم تو داستان وگل محمد رو حس میکنم عشق مارال رو میفهمم ،بلقیس رو از نزدیک میبینم وبا زیور همزاد پنداری میکنم،قدیر رو باتمام بدیاش دوس دارم وبه کربلایی خداد کمک میکنم ولی میدونم بدبختی عباسجان وقدیر از بازگشت اعمال پدرشونه.تک تک شخصیت هارو دوس دارم.میخوام یه سربرم قلعه چمن یا همون سنکلیدر وتو رباط بشینم و کلیدر رو بخونم وسارغ نون وکمه وگورماست بخورم ویه سیگار بگیرونم و یادی از ماه درویش بکنم.
    ازتون میخوام اگه مطلب های روشن تری راجع به همه موضوعات این کتاب و شخصیت های واقعیش فهمیدید من رو بی نصیب نگذارید.
    ازدخترش هرچی شنیدید به من هم بگید دارم ازکنجکاوی میمیرم
    خیلیییییییییییییییییییییییییییییی از کارتون لذت بردم
    ……………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. از علاقمندی شما به وجد اومدم. راستش الان درگیر برنامه ها و فعالیت های دیگه هستم و فعلا الویتی برای داستان کلیدر ندارم. امیدوارم شما به جواب سوالاتتون برسید.

  25. معین ضیایی

    سلام خدمت دوستان
    اهل کویر کلیدر رو با تمام وجود احساس میکنن.این بار هفتمین مرتبه هست که دارم باهاش زندگه میکنم.مستندی از زندگی بزرگ مردانی که با قلم شیوا,لطیف ,استوار و در برخی موارد خشن دولت آبادی نقش بسته.بسیار بسیار ممنون از کسانی که نظر دادند.ولی تا کویری نباشی درک نمیکنی .با خوندن این کتاب اینقدر میرم تو حال و هوای اون زمان که گاهی اوقات ارزو میکنم که ای کاش میشد فقط یک روز تو اون دوران و در کنار بزرگ مردانی چون گل محمد,خان محمد,بیگ محمد,خان عمو,قربان قوچ,ستار و… زندگی کنم.بابقلی بندار یا علی اکبر دهنه ای نه اربابی موجودی پست و فرومایه بوده.خان محمد کلمیشی هم به دست یه افغانی کشته شده به نام الیاس افغان و نه یه بچه از زعفرانیه.جاودانه باد یاد بزرگ مردانی از دیار سربداران
    ………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس.

  26. مهر

    ممنونم عالی بود. کاش اغلب کارایی که گل محمد انجام داده بود مثل کشتن امینه ها و اون کارایی که زندگیشو تغییر داده بود رو هم در موردش مینوشتین
    ……………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. متاسفم که نشد به همه بخش های رمان بپردازیم و البته هدف ما هم این نبوده است.

  27. جواد

    می خوام به شما و باقی دوستان علاقمند به موضوع گل ممد خبر بدم که من در حال جمع آوری مربوط به این مرد هستم و می خوام روایت کاملی رو بیان کنم همین دیروز بود که بالا سر قبر گل ممد رفتم عکس قبر رو هم می زارم که خودش سورپراز بزرگی هستش
    خلاصه اینکه به محض جمع شدن مطلب براتون ارسال می کنم تا شما هم استفاده کنید
    ………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. خیلی خوبه. زنده باد شما.

  28. yasin

    سلام اقای نور اقایی شما در کالخونی مهمان پدربزرگ من بو ده اید من خوشحال می شم که با شما صحبتی داشته باشم
    ………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. چه جالب. در خدمتم.

  29. جعفر

    چند هفته ای است که رمان کلیدر را شروع کرده ام، به جلد ششم رسیده ام، شب و روز دارم با شخصیت های رمان زندگی می کنم، دستتان درد نکند با دیدن این گزارش به داستان نزدیک تر شدم،فقط اگر بتوامید یه نقشه از محل جغرافیایی رمان هم تهیه کنید عالی می شود، من خودم تو نقشه ها خیلی گشتم ولی قلعه چون را پیدا نکرد شم، توی این گزارش متوجه شدم که سنگ کلیدر نام جدید قلعه چون است! موفق باشید
    ……………………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. ما از کتاب و سفرمون نقشه هم تهیه کرده بودیم، ولی به دلایلی که گفتنش اذیتم میکنه، نشد که ازش استفاده کنیم. ولی شما خودتون به راحتی میتونید جای مکان ها رو روی نقشه پیدا کنید. موفق باشید.

  30. سعید

    من کتاب رو خوندم.علاوه بر این که زیاده نویسی در این داستان موج میزنه و اینکه این داستان کلا تو دو جلد ۱۵۰ یا ۲۰۰ صفحه ای با قلم قوی میشه نوشته بشه یه سوالی از شما دارم : اون کسانی که دولت آبادی رو نامزد نوبل کردن ، چجوری تونستن حداقل ۲۲۰۰ صفحه بازی با کلمات رو ترجمه کنن و ازش چی فهمیدن؟!!!! اگر فرض کنیم که این داستان شرح حال کسی هست به نظر شما یا هر ادبی نویسی درسته که نویسنده ای مکنونات قلبی و ذهنی آدمها یی رو به نظر خودش بنویسه و اونو اونقدر شاخ و برگ بده؟ و آیا فقط بازی با کلمات و پر کردن صفحات برای گرفتن نوبل ادبی کافیه؟ و اصلا به کل ماجرا کاری ندارم که گل محمد کسانی رو مجازات میکرد به گناهانی که خودشم به اون گناهان آلوده بود ، و اگر عدالت واقعی اون زمان وجود داشت باید هم اربابان زیاده خواه و بی وجدانی مثل آلاجاقی و بندار و …. محاکمه و مجازات میکرد و هم گل محمد کلمیشی رو. کسی که در داستان به وضوح آدمهای بی گناه رو میکشه ، ناموس کسانی رو میزده و وقتی اونها میخان از خودشون دفاع کنن اونها رو تحقیر میکنه ، اقدام به دزدیدن ناموس کسانی میکنه و اونها رو با تهدید اسلحه و یاغیگری وادار به خواسته خودش میکنه و ….. من فک میکنم که همه این کارها رو اربابان و فئودالهای رذل و پست فطرت و حیوان صفت اون زمان هم انجام می دادن. معتقدم که اگر الان امثال گل محمد وجود داشتن هم باید مجازات میشدن. امثال ریگی حیوان صفت (البته در این مورد توهین به حیوان است) که عاقبت به سزای اعمال ننگینش هم رسید.
    البته من به یک چیزی هم اعتقاد دارم : کسی باید دست به قلم ببره که حداقل سواد کلاسیک این کار رو داشته باشه نه اینکه بوسیله بازی با الفاظ بخاد خود گمشده در سالیان بیهوده از دست رفته خودش رو به رخ بکشه.
    ………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام.

  31. رضا

    با سلام
    امشب ۲۶ بهمن ۹۲ جلد اول کلیدر را تمام کردم
    آشنایی با تاریخ اقوام کرد و فرهنگ این مرز و بوم را دوست دارم
    مقایسه می کنم با امروز که عده ای تیشه به ریشه این مملکت و فرهنگ و آدابش می زنند
    راستی . . .
    ………………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. زنده باشید.

  32. حمید مطوری

    درود بر شما .کار ارزنده ای کرده اید .یک مستند نگاری از رمانی که جایگاه خودش را در ایران و جهان آنگونه که باید و شاید پیدا نکرد.نکته ای را یاد آور می شوم در طول یک زمان بیست ساله ۷ بار کلیدر را خوانده ام اگر مبنا را بر روایت استاد دولت آبادی بگذاریم تاریخ دقیق کشتار گل ممدا ۲۲ بهمن ۱۳۲۷ میشود. ترور محمد رضا پهلوی در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ انجام می شود و دقیقا یک هفته از این زمان و بگیر وببند بعدش که منجر به کشته شدن آنها می گذرد، که مصادف می شود با تاریخ مرقومه در بالا. امیدوارم که کمکی بوده باشد
    ………………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. زنده باد شما. بابت ازلاعاتی که دادید، سپاسگزارم.

  33. حمید مطوری

    در جواب آقا سعید باید عرض کنم که گل محمد می توانست یک زور گیر یا چیزی شبیه آن باشد که این روز ها در دور وبرمان میبینیم اما سیال خیال دولت آبادی آن را در حد یک قدیس یا یک اسطوره تعریف می کند.کسانی هستند که یک فیلم دو ساعته را در ۳ دقیقه تعریف می کنند البته کسی تره هم برایشان خرد نمی کند اما هنر داستان نویسی پر و بال دادن به یک خط، یک طرح ، یک پلات است .اگر دولت آیادی مثل جنابعالی فکر می کرد قاعدتا چیزی می شد در حد رجبعلی اعتمادی.بگذریم از رمان لذت ببر نه از گل محمد که شاید او یکی از همین زور گیران دور و برمان باشد. شاید ولی با ستار حال کن و بیشتر از آن با قربان بلوچ…….قربان قوچ
    ………………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس.

  34. محسن

    با سلام وخسته نباشیداز این سفر ادبی تان ، من خودم اهل روستای دهنه سنکلیدر هستم روایت و سرگذشت گلمحمد را از زبان پدر بزرگ های خود شنیده ام ، شما در همان روستای دهنه می توانستید تحقیقات خودتان را کامل کنید نه اینکه با یک املت خوشک خالی سفرتان را پایان دهید در همان روستای دهنه افراد و راویان صادق و درستکاری هستند که شمارا در این سفر نامه همراهی کنند ،خواستید سراغشان بروید اول وقت نماز مغرب جلو درب مسجد میتوانید یکی از آن را بیابید .شام هم مفصل در خدمت تان هستیم.
    …………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس از شما.

  35. احسان کاظمی نسب از دهنه

    سلام جای میرن تحقیق میرن از سرشناسای محل آمار روستا میگیرن نه همینطور یک مطلب تو سایتت بزاری
    شما کجا دهنه سنکلیدری هستی نوشتی دهنه ای هستم
    ……………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام.

  36. احسان کاظمی نسب از دهنه

    مطالب دهنه سنکلیدر از سایتت حذف کن که نسبت به مسدود نمودنش اقدام مینماییم
    ……………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. داری تند میری داداش!

  37. امیر

    سلام.خسته نباشید ازاینکه زحمت کشیده به روستای ما هاشم آباد تشریف آوردید کمال تشکررا دارم اماعکسهای که از سه پیرمردروستا گرفتید باید بگویم که آنهاهر کدامشان در گذشته برو وبیاو اسم وآوازهی داشته اند ولی حالا گوشه نشین شده اند.بهر حال اززحمات شما متشکریم .امیر از روستای هاشم آباد
    …………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. زنده باشید.

  38. محمدمهدي حسيني

    با سلام خسته نباشید.من این داستان راازروزنامه وکتاب بعضی ازاتفاقات باپیرمردهای قدیم صحبت که مشه تفاوت دارد.
    …………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس از شما.

  39. مهدی

    هزار دفعه تو سفر نامه خودت اشاره کردی که گل ممد ازسبزوار بوده با خودت تو سایتت میگی نیشابور
    دادا اول اطلاعات تاریخی اولیتو درس کن بعد برو سفر علمی
    ……………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام.

  40. روح الله

    با سلام. کار بسیار جالبی بود. اینکه آدم بتونه یک رویداد تاریخی که در سال های نه چندان دوری اتفاق افتاده رو بره و مکانهای واقعی رو از نزدیک ببینه و با مردم اون منطقه گفتگو کنه. من به شخصه خیلی لذت می برم از این کار. اما نکته ای که اینجاست اونه که شما بخشی از روستاهایی رو رفتین که بعد از یاقی شدن گل ممد وارد داستان می شن. محل تولد و بزرگ شدن و در واقع آغاز داستان روستایی هست به انام سوزنده که الان جمعیت قابل توجهی داره و جزء شهرستان خوشاب به مرکزیت شهر سلطان آباد می باشد. داستان گل ممدها که یک داستان واقعی بوده توسط اکثر قدیمی ها و بزرگتر های ما سینه به سینه نقل شده و شاید بیشتر از روایت های دیگری که در روستاهای دیگه نقل می شه به واقعیت نزدیکتر باشه. چرا که اونها بیشتر عمرشون رو در سوزنده و روستاها ی اطراف اون گذروندند. اگر خواستین سفر شما پر بارتر باشه از سبزوار ۴۰ کیلومتر در مسیر جاده قدیم تهران مشهد بیایین تا به سوزنده برسین اون وقت بهتر می تونین واقعیات زندگی این افراد و آدمهای دور وبر آنها را بشناسین.
    با تشکر از زحمات شما
    ………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس از توجه شما. اگر کل سفرنامه رو می خوندید، متوجه می شدید که ما به سوزنده هم رفته بودیم.

  41. سحر قائمی

    خسته نباشید عزیزان در کلیدر منتظر دیدارتان هستیم این خاک زیبا دیدن دارد و خوشحالم به بهانه ی کتاب سری به انجا زدید. زمستان و پاییز کلیدر فوق العاده است. خسته نباشید.
    ……………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس از محبت شما. امیدوارم بشه که خدمت برسیم.

  42. فری

    با سلام این کتاب رو تازه ۱ ساعتی میشه تموم کردم .دنبال عکس گل محودا میگشتم که به وبلاگ شما رسیدم.مطالب جالب بود اما برای پیدا کردن صفحات یک کم دچار مشکل شدم.خوش به حالتون رفتین دیدین اون مکانها رو.
    ……………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس از توجه شما.

  43. مهدی

    با سلام ،من اصالتا” اهل روستای صالح آباد ،(روستای بین هاشم آباد و علی آباد کالخونی) پدرم متولد ۱۲۹۶ ش (چند سال پیش به رحمت خدا رفت) و مادرم متولد ۱۳۰۷ ش زنده هستند . ما از سال ۱۳۴۶ در تهران زندگی می کنیم و بار ها داستان گل ممد را از آنها شنیده ام ولی وقتی سالها پیش رمان آقای دولت آبادی را برای پدر و مادرم می خواندم از خیلی مطالب آن تعجب می کردند زیرااقوامم در آن سالها ارتباط نزدیکی با گروه گل ممد داشتند .به عبارتی آقای دولت آبادی اطلاعات میدانی از موضوع (گل ممد ) گرفته و آنرا بهانه کرده و پایه کرده برای هدفی که منظور و مرادش بوده ؛و به همین دلیل مبینیم دانسته یا ندانسته برخی از مطالب رمان با واقعیت متفاوت است . چنانچه تمایل داشتید مادر در تهران است و مطالب شنیدنی در این خصوص دارد.
    ……………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. حتما دوست دارم مادر شما رو ملاقات کنم.
    ولی همونجوری که شما هم اشاره کردید باید بدونیم که استاد دولت آبادی یک رمان نوشته و هیچ جا نگفته که به واقعیت اشاره داشته. ایشون بنا به ضرورت رمان، برخی از اتفاقات رو تغییر داده و به نظرم کار ایشون درست بوده.

  44. عبدالرسول

    درجواب ان خواهر منیژه خانم،منه بیسواد به بیسوادی قشر تحصیلکرده میگریم که فرق استان گیلان ومازندران
    وگلستان رانمی دانند وهمه رااز نادانی یا عمد رشت میخوانند همینطور فرق یاغی وراهزن از زمین تا ثریاست.
    راهزن دزدان مسلح بود اما یاغی از ظلم وجور سلاح بدست میگرفت وبه کوه وجنگل میزد.
    امیدوارم همه مردم ما تاابددرصلح وصفا زندگی بکنند وتا لحظه مرگ عاشق باشند.
    ………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام.

  45. وحید

    با سلام و احترام وخسته نباشید خدمت شما بزرگواران و تشکر ویژه از آقای نورآقایی و دوستانش بابت این کار زیبایشان، خیلی دوست دارم با آقا مادر آقا مهدی در مورد کلیدر صحبت کنم
    اگه میشه لطفا کمکم کنید
    ……………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس از توجه شما. من همه اطلاعاتی که دارم اینجا نوشتم، چیزی بیش از این در اختیار ندارم. باید برید سراغشون. موفق باشید.

  46. علی

    با سلام و عرض ادب
    من خودم از اهالی این روستا هستم و از داستانی که شما نوشته بودین خوشحال شدم ولی چن نکته جای تامل داره؟
    چرا شما فک میکنین کسی که از اقوام خان بوده برای شما از خوبی های گل مهمد بگه؟
    چرا شما با افرادی که جزو نوچه های ارباب بودن میخواستین بپرسید؟
    میدونم شما به طور اتفاقی با افراد مصاحبه کردین ولی باید ی سوال ازشون میپرسیدید که ایا الان کسی هس که از ارباب صدمه یا زیان دیده باشه یا حقشو به زور ازش گرفته شده باشه تا از اون سوال کنید
    به قول قدیمی ها نمیشه ی طرفه به قاضی رفت؟
    ولی شما به عنوان قاضی این رمان فقط حرفهای شهود ی طرف را شنیدن.
    بازم ازتون تشکر میکنم بابات گزارشی که از روستای تاریخی ما تهیه کردین
    خسته نباشید یاعلی
    ……………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس از شما. سفر ما یک سفر اکتشافی و در عین حال، هیجان انگیز بود. فقط میخواستیم بشنویم بدون اینکه قضاوت کنیم.

  47. گل محمد خان مسعودی

    درود
    نمی‌دانم که هستید و چه در سر داشتید در این سفر، لیک درود بر شرفتان و نجیب زادگی تان می فرستم.

    ولی استدعا دارم به او گل محمد نگویید او خان بود، همه می‌دانند ، گل ممد خان! هم حق موضوع را ادا نمی‌کند.
    ماجرای گل محمد خان معاصرترین خیزش قهرمانانه در برابر ظلم بود.
    آنها هنوز هم اسم گل محمد خان که می آید چهار ستون بدنشان می لرزد. همه ما باید گل محمد خان باشیم. من هم یک گل محمدخان هستم…

    اگر همایشی داشتید ، اطلاع رسانی کنید
    ……………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس از توجه شما.

  48. محمد زعفرانی

    بنده نوه ی قنبر زعفرانی هستم و عرض میکنم نوشته هایی که گفتین از مردم روستا نقل شده حقیقت نداره و اگه خواستار حقیقت هستین بنده در خدمت هستم
    ……………………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس از شما. ارادتمندم.

  49. یوسف

    با سلام—– به نظر بنده بهترین اطلاعات رو باید از کسی پرسید که هم دوره و هم سن گل ممد باشد!! به یقین چنین کسی الان دیگه زنده نیست اما پدر اینجانب همچین فردی بوده است که سال ۱۳۸۰ فوت کردو.. خاطرات گل ممد را که نقل می کرد ، در خاطر دارم؛ اگه لازمه می توانم با کمال میل کمک تان نمایم. —- ۰۹۱۵۱۷۰۸۳۴۸
    …………………………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس از توجه و لطف شما. زنده باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *