روز: دی ۱۲, ۱۳۹۱

قصه‌های تاکسی ۴

داخل تاکسی و روی صندلی سمت شاگرد نشسته‌ام. در خیابان شریعتی فشار ترافیک همیشگی به اعصابمان تحمیل می‌شود. تاکسی پشت چراغ قرمز است. جوانکی در پیاده رو ایستاده، سرش را به اطراف می‌چرخاند و با صدایی که ما از داخل تاکسی می‌شنویم، برای خودش می‌خواند: “حسین جانم، حسین جانم” راننده رو به من می‌کند و …