روز: بهمن ۲۵, ۱۳۹۰

جشن پنجم: ۲۰

امروز روز سختی بود. یکی از سخت ترین روزها که من را تا مرز دیوانگی پیش برد. از این ها که بگذریم توجهتان را به تصاویر زیر جلب می کنم. پوستر نهایی جشن که چاپ شده است. گواهینامه حضور در کارگاه های آموزشی ………………………………………………………………………………… و در ادامه… برنامه جشن بدین قرار است: روز ۲۹ بهمن …

جشن پنجم: ۱۹

از آخر به اول روایت می کنم: – ساعت حدود ۲۳ است. مجتبی گهستونی، سوسن جهرمی، ژاله کاظم زاده و من هر یک در گوشه ای از اتاق نشسته ایم. خسته و گیج هستیم. منتظریم حالمان کمی جا بیاید تا به بقیه کارها برسیم. قرار است یک ساعت استراحت کنیم. می دانم در تهران هم …