“اینم یه جورشه” جملهی بالا فلسفیترین جملهای است که این روزها به آن میاندیشم. امیدوارم این یکی بتواند در گذر از شنیدن و دیدن و درک کردن و نهایتا لبفروبستن و فرودادن و گذشتن همراهیام کند.
ماه: دی ۱۳۸۸
آنقدر ذهنم درگیر ماجرا بود که نتوانستم در این چند شب بخوابم، بیدار ماندم و بالاخره این هفت و هشت را به جایی که باید رساندم. نه اینکه نوشتار را تمام کرده باشم، نه، اما به جواب سوال “چگونه بشر از هفت به هشت رسید؟” نزدیک شدم. قبل از ادامهی مطلب بگویم که این نوشتار …
اگر کارگردانی بلد بودم، فیلمی با عنوان «مارکُشی» میساختم. شاید برایتان عجیب باشد، اما در این فیلم به پدیدهی «خلع مقام زن» میپرداختم. جالب این است که با اینکه ما ذاتا مارکُشیم، اما هرگز هم قادر به مارکُشی نیستیم. بگذارید برایتان مثال بزنم: ۱- در داستان هبوط، «حوا» توسط مار اغفال میشود و باعث نزول «آدم» و …
مقدمه: قبلا عرض کردهام که بعد از اتمام کتاب “عدد، نماد، اسطوره” و از شش ماه پیش تاکنون، همواره سوال زیر برایم مطرح بوده: “چگونه است که بشر برای مراحل کمال زندگیاش از زوایای مختلف، هفت مرحله را در نظر میگیرد، ولی گویی گذر از این هفت مرحله فقط مدتی کوتاه ذهن او را به …
در فرهنگ دهخدا ذیل واژهی «پیمان» {پٍ / پَ} آمده است: از پهلوی «پَتمان» و اوستایی «پَتیمان» به معنی «پیمودن» و «اندازه گرفتن». «پیمان» در فرهنگ دهخدا به معنی «عهد» و «قرارداد» و «معاهده» هم در نظر گرفته شده است. در کتاب «فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی»، تالیف دکتر محمد حسندوست (زیر نظر دکتر بهمن سرکاراتی) …
زنگ اول: ورزش زنگ دوم: ریاضی زنگ سوم: فلسفه عشق، شعر، سفر، عکاسی، زنگ آخر…
چه ربطی به موضوع دارد خودم هم نمیدانم، با این حال میگویم: روز به روز بیشتر به لالشدن اعتقاد پبدا میکنم…
امروز به دفتر «انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران» رفتم تا ببینم اوضاع از چه قرار است و اگر امکانش هست کارت روزنامهنگاریام را تمدید کنم. دفتر بسته بود… اندکی به این اندیشهی تخریب اندیشه اندیشیدم… بعد، پشت در ایستادم و با موبایلم از میراث معنوی روزنامهنگاری ایران عکس گرفتم.
هیچ بینشی از جایی که ایستادهام ندارم. هیچ.
دیروز کتاب “عدد، نماد، اسطوره” چاپ شد و به دستم رسید. بدینوسیله از کسانی که در این کتاب با بنده همکاری نمودند کمال تشکر را دارم. این دوستان حقیقی و حقوقی عبارتند از: مریم مشهوری آذر، منصوره ابراهیمی، سیمین بهزادیپور، مریم حصارکی، ژاله کاظمزاده، ماندانا نوران، پرتو حسنیزاده، الهام طاهری، طاهره حسنزاده، منوچهر بهروان، ابراهیم …
۱- خیلی سعی کردم که مطلب تصادف در جاده، مربوط به متن “سفری که به پایان نرسید” را طوری بنویسم که باعث نگرانی دوستانم نشوم. با این حال از اینکه برخی از شما عزیزان را ناراحت کردم، عذرخواهی میکنم. در ضمن از تمامی دوستانی که با تلفن، ایمیل و کامنت، اظهار لطف کردند صمیمانه تشکر میکنم و …
یک پیام تبریک سال نو برای دوستان خارجیام ایمیل کردم. در جواب، خانوادهی ۲ نفری که در سفر اروپا و در آلمان مهمانشان بودم این عکس (عکس خودشان) را برایم فرستادند:
قبل از هر چیز بگویم که بعد از تصادف روال عادی سفر به هم خورد و بقیه کارها از روی اجبار اتفاق افتاد. اما… همه چیز دست به دست هم داد تا ما تصادف کنیم (سرعت، تاریکی، عدم علائم راهنمایی و رانندگی، …) و همهچیز دست به دست هم داد تا آسیب جدی به خودمان …