روز: آذر ۹, ۱۳۸۸

گیل‌گمش ۸

عشق: گیل‌گمش و انکیدو، دشمن (هوووه) را مغلوب می‌کنند و به شهر بازمی‌گردند. در این بخش از داستان بازگشت انکیدو چندان قابل توجه نیست، اما گیل‌گمش پهلوان مورد توجه «ایشتار» قرار می‌گیرد: “ایشتار بانو-خدای در زیبایی او (گیل‌گمش) دید: گیل‌گمش بیا و جفت من باش… تو مرد من باش که من به جان می‌خواهم جفت …

گاهی نگاه، گاهی آه، گاهی هیچ

به عکس زیر نگاه کنید: ۱- تفسیر هر آن‌چه در تصویر بالا می‌بینید با خودتان. فقط بدانید که این عکس را با موبایل از ویترین یک مغازه‌ی جواهرفروشی (عتیقه‌فروشی) گرفته‌ام. ۲- نمی‌دانم به عکس بالا مربوط است یا نه، اما در نزدیکی این مغازه، موزه‌ای هست. رفته بودم آن‌جا تا با مدیر مربوطه در رابطه با نوشتن …

آمده بودم چیز دیگری بگویم…

آمده بودم چیز دیگری بگویم که با نوشته‌ی یکی از دوستانم در بخش نظرات نوشته‌ی قبلی (دیلمان در دو روز) روبرو شدم. یکٌه خوردم. حالم بد بود، بدتر شد. آن‌قدر که نمی‌دانم چه می‌خواهم بنویسم…او برایم نوشته: “روزهای زیادی است که به خاطر نوشتن مقاله‌ای در باب {ارتباط قدسیت دین و فرایند قدسی نمودن اعتقادات …