امروز صبح (دوشنبه ۹ نوامبر) متوجه شدم که بر خلاف تصور من، موزههای آمستردام روزهای دوشنبه تعطیل نیستند، بنابراین فرصت داشتم تا جایی که زمان دارم از چند موزهی انتخابی بازدید کنم. سه موزه مد نظرم بود. یکی از آنها به خاطر تعمیرات، تعطیل بود، اما دو موزهی دیگر را دیدم. (البته برای بعد از …
ماه: آبان ۱۳۸۸
در مسافرخانهای که اتاق گرفتهام، مثل سگ بوی حشیش میآید و این یعنی اینکه، من به کشوری آمدهام که به آزادی و تساهل معروف است و نامش «هلند» است. در کم ارتفاعترین کشور اروپایی هستم، هممرز با «دریای شمال». از عصر روزی که وارد «آخن» شدم تا صبح امروز همواره مورد لطف دوست مهربانم «شهرزاد» قرار گرفتم. امروز هم، …
امروز دوباره با لطف «شهرزاد» به اطراف «آخن» رفتیم و از پارک ملی «آیفل» دیدار کردیم. برای بعداز ظهر هم به شهر مرزی «کرکراده» KERKRADE (از شهرهای هلند) رفتیم. برای شام هم مهمان یک هموطن بسیار نازنین به نام «حمیرا» بودیم. شب بسیار خوبی را با حمیرا، همسر آلمانیاش (توماس) و پسرهایشان (نیما و میلاد) …
امروز « شهرزاد» تومبیل «بیامو» خودشان را برداشت و با هم به «کلن» و بعد هم به «بن» رفتیم. کلن را برای این انتخاب کردیم که بزرگترین DOM آلمان (کلیسای جامع) و البته یکی از زیباترینها، در این شهر واقع است. بن را هم به این خاطر انتخاب کردیم که بتوانیم از منزل «لوودویک بتهوون» دیدار …
چند مطلب کوتاه در مورد آخن: آخن به خاطر استخر آبمعدنیاش معروف است. دیروز وقتی در شهر قدم میزدیم، دیدم خیابانی که فاحشهها در آن هستند در ۵۰ متری کتابفروشی بزرگ آخن و ۱۰۰ متری کلیسای جامع واقع شده. این خیابان از آن خیابانهایی است که فاحشهها پشت پنجره مینشینند. از قول مارتین: بزرگترین مسابقه اسبدوانی …
پیشنوشت: من ۱۳ نوامبر به ایران برمیگردم و به دو دلیل به اسپانیا و سوئد نمیروم. اول اینکه پول ندارم و دیگر اینکه سفرهای متعدد به من یاد داده که برای سفرهای بیشتر در آینده، همیشه باید حسرت دیدار از مکانهایی در دلت باقی بماند. و اما امروز (۵ نوامبر): به همراه «شهرزاد» و دوست …
دوباره در سالن تئاتر ترن نشستهام و از پردهی شیشهایاش به بازی پر از جذبه و دلفریب طبیعت در صحنهی وسیع هستی مینگرم. دوباره همان طنازیها. دوباره همان موسیقی رنگها و دوباره همان احساسها… امروز صبح (چهارشنبه چهارم نوامبر) «مونیخ» را به مقصد «آخن» ترک کردم. ترنی که بر آن سوار شدهام از «مونیخ» به …
امروز هم روز بازدید از مونیخ بود. باران نمیبارید، ولی آفتابی هم نبود. صبح از هتل بیرون آمدم و به سوی رودخانهای که در شهر جریان دارد و نامش Isar است رفتم تا در جزیرهای که میان دو بخش از رودخانه ایجاد شده، از موزه آلمان (دویچ) یا Deutsches Museum بازدید کنم. این موزه کاملا …
ادامه از روز قبل (ادامهی نوشتهی قبل):
همانطور که قبلا گفتم من قرار است سه شب در مونیخ بمانم و دو روز کامل را در اختیار دارم، دوشنبه و سهشنبه. از آنجا که بیشتر موزهها روزهای دوشنبه تعطیل است، این روز را به پیادهروی و کشف شهر اختصاص دادم و روز سهشنبه را برای دیدار از موزهها. برای همین یکشنبه شب، یعنی همان شبی …
پیشبینی میکردم که در مونیخ به آرزویم برسم. به آرزوی پاییز. باید میدیدیمش و دیدمش امروز. صبح زود. تمام صبح امروز را زیر باران راه رفتم و در پاییز مونیخ خودم را گم کردم و زیباترین پاییز زندگیام را تجربه کردم. حرف برای گفتن زیاد است، اما وقت نیست. در هتلی که اقامت دارم اینترنت ندارم، …
اتریش: صبح روز یکشنبه، یکم نوامبر به همراه پیتر و همسرش، کنستانز را به مقصد یکی از شهرهای اتریش به نام BREGENZ ترک کردیم. یکم نوامبر تعطیل رسمی است و در این روز کاتولیکها به سر مزار اموات میروند. پیتر و تراودل هم به همین منظور به زادگاه و محل دفن والدینشان میرفتند و من با …
شهرهای اصفهان (ایران)، ایروان (ارمنستان)، سنپطرزبورگ (روسیه)، کویت (کویت)، شیان (چین)، کوالالامپور (مالزی)، فلورانس (ایتالیا)، یاش؟ (رومانی) و فرایبورگ (آلمان) خواهرخوانده هستند. قبلا شیان و کوالامپور را دیدهام و در این سفر موفق شدم که فلورانس و فرایبورگ را هم ببینم. به نظرم انتخاب این شهرها به عنوان خواهرخواندههای هم، انتخاب درستی بوده. من فرایبورگ را …