این بار من تهی نیستم، اما یک تهی معلق چنبره زده بر من. احساس حواسپرتی میکنم. کسی آیا دروغ میگوید این اطراف؟ وقتهایم منبسط شده، اضافه میآیند. شاید اتفاق بیفتد، اما انگار آرام است و سوگی ندارد به همراه.
ماه: شهریور ۱۳۸۸
سفرنامهها اغلب حاوی مطالب بسیار جالبی هستند که ذهنیت و تصاویر مفید و قابل توجهی از مکانها و مردمان روزگاران ارائه میدهند. از اینرو بنده سعی میکنم سفرنامههای کسانی که به ایران سفر کردهاند و حتی ایرانیانی که به کشورهای دیگر سفر کردهاند را جمعآوری کنم. برخی از این کتابها را که در کتابخانهام دارم معرفی میکنم …
خواب دیدم که به سفری دو ماهه خواهم رفت. و میدانم که وقتی برگردم، نه کاری دارم، نه پولی. فقط بدهکاری میماند برایم و کمی تجربه. البته تجربه بدهکاری از قبل دارم و بدهیها را میپردازم. اما، خُب دوباره از صفر، دوباره از هیچ، دوباره به دنبال یک فلسفهی جدید و یک علاقهی نو و … …
دعوت شده بودیم تا به غار «سهولان» برویم و رفتیم، حمیدرضا مشیر، وحید نظری و من. و این گزارش سفر ماست:
خانهاش در انتهای روستاست. به داخل خانه که داخل میشوی، هم او اولین نفری است که از زیر خروارها خاک نظرت را جلب میکند. بر روی سنگ مزارش نوشته شده: