روز: شهریور ۲۱, ۱۳۸۸

عباث

عباث. یک کلمه و تمام. خیلی نمی‌شناختمش. خیلی نمی‌شناسمش. مثل خیلی‌های دیگر به او نزدیک نبودم. فقط چند چیز را در موردش می‌دانم: این‌که، یکی دو هفته پیش روز تولدش بود و من برایش در فیس‌بوک پیام تبریک فرستادم. این که سفر می‌کرد، عکس می‌گرفت و می‌نوشت. نوشته‌هایش را در این‌جا می‌خواندم: http://www.azadkooh.blogspot.com در هر جمعی …

ایرانا

از شماره‌ی ۱، مجله‌ی «ایرانا» را می‌شناسم. آن موقع دانش‌آموز راهنمای گردشگری در موسسه‌ی آوای جلب سیاحان بودم که توسط یکی از اساتید (جمال انصاری) با این مجله آشنا شدم. با راهنمایی او به دفتر مجله رفتم و شماره‌‌ی ۱ آن را خریدم و بعد هم ارتباطم را با مجله حفظ کردم، تا این‌که از شماره‌ی ۸ …