نام اين مراسم سماع و بركسي حلال است كه نفس او مرده و دلش زنده باشد. اينجا همه به فرمان ني و رباب و دف و تنبور و كمانچه و تار ميچرخند.
سماع داستان تعالي روح است. سماع دنيايي متفاوت است. حتي اگر مولانا را نشناسيم و با تفكراتش آشنا نباشيم، ديدار از اين مراسم تاثيرگذار خواهد بود.
مولانا در كنار اشعارش كه بيانگر تفكراتش هستند، امروز با مراسم سماع نيز آشناي جهانيان است. در مراسم سماع، در آن حال چرخش و تسليم محض، شوري نهفته است كه هم چرخنده و هم بيننده را به وجد ميآورد.
سماع بروز تفكرات مولانا است. او شعر و موسيقي و رقص را براي توصيف آن چه غيرقابل توصيف است، انتخاب كرد. ديدهاند مولانا را كه در كوچه و بازار با اصحاب به رقص در ميآمد و گفتهاند جنازه صلاحالدين زركوب را نيز به اشارت مولانا با رقص و دف به قبرستان بردهاند.
معني سماع: سماع به فتح سين، به معني شنوايي و هر آوازي است كه شنيدن آن خوشايند است. سماع در اصطلاح صوفيه حالت جذبه و اشراق و از خويشتن جدا شدن و فنا به امري غير ارادي است كه اختيار عارف تأثيري در ظهور آن ندارد. صوفيه ميگويند سماع حالتي در قلب و دل ايجاد ميكند كه “وجد” ناميده ميشود و اين وجد حركات بدني چندي بهوجود ميآورد كه اگر اين حركات غيرموزون باشد “اضطراب” و اگر حركات موزون باشد، كفزدن و رقص است.
مراسم سماع: امروزه مراسم سماع در شهرهايي همچون قونيه، قاهره و حلب به صورت باشكوهي برگزار ميشود. اين مراسم با مدح حضرت محمد(ص) شروع ميشود و با دعا به پايان ميرسد. مراسم شامل موسيقي و رقص و چرخش و حركات نمادين است كه به آنها ميپردازيم:
مكان (دايرهاي كه در آن ميچرخند): دايرهاي كه دراويش در آن ميچرخند بيارتباط به چرخش دايرهوار سيارات به دور خورشيد نيست. دايره نماد کمال و يکپارچگي است. بدون آغاز و انجام است و براي همين نماد زمان است. دايره با الوهيت در ارتباط است. در دايره تمام شعاعها به نحوي هماهنگ کنار يکديگر در مرکز جمع ميشوند و فاصله همه نقاط روي دايره از مرکز به يک اندازه است. دايره نماد خدا هم هست، در متني کهن آمده که خداوند همچون دايرهاي است که مرکزش همه جا و محيطش هيچ جا نيست. دايره سادهترين منحني و در واقع کثيرالاضلاعي است که داراي بينهايت ضلع است (آميختگي سادگي و بيانتهايي). دايره چون آغاز و انجامي ندارد دلالت بر ابديت دارد. دايره مقدس است زيرا نه بالايي دارد و نه پاييني و گردي دايره طبيعيترين شکل محسوب ميشود.
مدح پيامبر: مدح پيامبر در ابتداي مراسم سماع در واقع همان مدح خدا و در واقع مدح روح الهي است كه از جهان مجرد به جهان مادي فرود آمده است.
ني: ني نماد هماهنگي در طبيعت است. نماد و نشانه روحي است كه از وطن واقعي خود دور افتاده و با صداي نافذ و محزونش به خداوند شكايت ميبرد و ميخواهد به نيستاني كه از آن جدا شده، بازگردد. مراحل طي شده تا ورود به قالب انسان، پس از ترك محضر خدا شبيه مراحل طي شده از بريدن ني از نيستان تا تبديل شدن به ساز ني است. خداوند از تك سلوليها تا پيچيدهترين موجودات را از وجود خود آفريد، اما از روح خود فقط در وجود انسان دميد. نفس دميده شده در ني نيز بيانگر همين مطلب است. دورن ني خالي است و صدا در اثر نفسي كه در آن دميده ميشود، به وجود ميآيد. در حاليكه يك انتهاي ني باز است، انتهاي ديگر آن در دهان نوازنده است. پس اگر انسان شخص كاملي باشد صدايي كه از درون ني به گوش ميرسد، صداي خدا خواهد بود. انسان نيز مانند ني است، وقتي كامل ميشود و با خلاصي از خويشتن، از خود خالي ميشود و صداي خدا ميشود، آيينه خدا ميشود و به تعالي ميرسد، با خداي خود يكي شده و به كمال ميرسد.
دف: ضرباهنگ دف در مراسم سماع بيانگر فرمان “باش” است كه خداوند در زمان خلقت جهان آن را صادر كرد. و به دنبال آن نواي ني، نماد دم قدسي است كه با اين فرمان بعد از هبوط نور خداوند از بالا به پايين، به جسدهاي بيجان، جان بخشيد.
در مراسم سماع، پس از نواي ني، شيخ و تمام درويشان به عنوان جسمهايي كه با اين دم قدسي جان گرفتهاند، با دستهايشان زمين را لمس ميكنند. اين عمل نشانه اراده آنان براي تبديل شدن به انسان كامل است و تكميل فرمان “باش” به عنوان انسانهايي است كه قدم در راه كشف حقيقت گذاشتهاند.
سماع ولد: مراسم سماع ولد در واقع نماد نياز به هدايت و همراهي پير و مرشد در طي طريق است. به اين معني كه بهترين طريق، قدم گذاشتن در جاي پاي شيخ كاملي است كه قبلا آن راه را طي كرده است. در اين مراسم درويشان به آرامي و طمانينه قدم بر ميدارند و از نقاطي گذر ميكنند كه شيخ از آنجا گام برداشته است. در اين مراسم شيخ و درويشان در جلوي جايگاه رسمي شيخ، درست هنگامي كه از مقابل آن عبور ميكنند، به يكديگر تعظيم ميكنند. اين جايگاه نماد مولاناست و او خود نماد جوهر الهي است و نقطه مقابل آن نماد جوهر انسان است. جايگاهي كه نماد جوهر الهي و جوهر انساني است با خطي فرضي به هم متصل است كه كوتاهترين مسير براي رسيدن به خداست.هنگامي كه شيخ و درويشان در دو انتهاي اين خط فرضي تعظيم ميكنند، در واقع به منزله تعظيم آنان در هنگام عبور از يك دنيا به دنياي ديگري است. بر اساس تفكرات مولانا، اين جهان در مقايسه با دنياي ديگر به مانند حبابي در مقابل درياست. مراسم سماع ولد دقيقا سه سفر را نشان ميدهد و اين نشانگر سه وجه و روش دريافت معرفت است. درويش در سماع سه دور به دنبال شيخ ميچرخد و تمام اين مسيرها را به اميد رسيدن به مرحله يقين به خدا طي ميكند. مراسم سماع ولد با عبور شيخ از جلوي جايگاه به پايان ميرسد.
سلام درويشان: درويشان در هنگام مراسم سماع ولد به يكديگر سلام ميكنند. اين سلام كه با نگاه كردن به صورت و چشمهاي همديگر انجام ميشود به مفهوم تكريم تجلي الهي موجود در هر انسان است.
چرخش در سماع: همه چيز از اتم تا كهكشان در حال چرخش است. به عقيده مولانا عشق دليل اين كار است.
رداي درويشان: رداي سياه درويشان نشانگر دنيا و تعلقات دنيوي است. در بخشي از مراسم سماع، دراويش رداي خود را بر روي زمين مياندازند. به معني اينكه انسان دنيا را با پشت دست كنار ميزند و ذات شخصيت خود را از پيرايهها ميزدايد.
كلاه درويشان: سماع با بوسيدن دست شيخ توسط درويشان و بوسيدن كلاه نمدي درويشان توسط شيخ همراه است. كلاه نمدي نشانه عضويت در گروه درويشان مولوي است. آنچه شيخ ميبوسد در واقع ذات و هويت درويش است.
نماد الف و يك: الف اولين حرف و در واقع آغاز الفباي فارسي و عربي است. در بخشي از مراسم سماع، درويشان دستها را به صورت ضربدر بر روي سينه قرار ميدهند و به شكل حرف الف يا عدد يك در ميآيند.
وقتي ميگوييم “يک”، موضوعاتي برايمان تداعي ميشود؛ شروع و وحدت. “يک” اولين است و بهترين و تمام و کمال. واحد بودن را به يادمان مياندازد و در پي آن خدا را. در تعابير اسلامي، خدا در معني وحدت، هستي مطلق و بينيازي را تداعي ميکند. “يک” از تمام اعداد مجزّاست و منبع تمام آنها نيز هست و از اين لحاظ ميتواند نماد خدا باشد. عدد “يك” از آنجا که خدا را تداعي ميکند به سمت بالا کشيده شده است. تا جايي که اين کشيدگي به سمت بالا حتي در لفظ خدا هم ديده ميشود. الله، خدا، برهما، شيوا، کريشنا، God و … يک جور کشيدگي حرف «آ» را دارند که در برخي از زبانها شبيه به همان عدد «1» هم هست. “يک” به شکل خاص، نماد انساني در وضعيت ايستاده است. زيرا انسان يگانه موجودي است که از اين ويژگي برخوردار است. حتي از نظر برخي از علماي آنتروپلوژي عمودي بودن انسان نسبت به ويژگي انديشه و تعقل، امتياز مهمتري است که او را از ديگر موجودات و جانوران متمايز ميکند. همچنين “يک” شکل، حجم و جهت دارد و نمادي است براي مبدأ و خود مظهري ندارد. از طرفي “يک” مثل درخت و ستون است و درخت و ستون واسطههاي بين زمين و آسمان هستند.
رقص: رقص در سماع نمادين است. درويش در سماع قبل از مردن جسم، نفس خود را ميميراند. او دستهايش را باز ميكند و شروع به چرخيدن ميكند. او با زبان بيزباني ميگويد كه در حال پايكوبي است و نفس خود را به زير پايش انداخته است. در هنگام سماع دست راست بالاست، چنانكه گويي در حال نيايش است. دست چپ به پايين متمايل است. درويشان واسطه ميان خدا و مردم و واسطه ميان آسمان و زمينند. آنها از خدا ميگيرند و به آدميان ميبخشند و چيزي را براي خود نگه نميدارند.
در حروف ابجد عبري، عدد “يک” كه همانطور كه گفته شد نماد انسان است، با حرف N تطابق دارد که نماد مردي است که يک دستش را به آسمان بلند کرده و دست ديگرش به زمين اشاره دارد که تمثيلي از وحدت در هستي است. (شبيه رقص سماع!)
در رقص سماع، درويش پاي چپ خود را بر روي زمين ثابت نگه ميدارد و با پاي راستش به دور آن ميچرخد. او با هر چرخش و در سكوت، ذكر الله را تكرار ميكند و او را ميخواند. درويش بايد بدون برخورد با دراويش ديگر و بدون برهم زدن هماهنگي، همچون سيارههاي منظومه شمسي به دور خورشيد، به چرخيدن ادامه دهد.
وظيفه سنگيني بر عهده سرگروه دراويش در هنگام سماع قرار دارد. او با قدم زدن در ميان دراويش مكانهايي را كه آنها بايد در آن سماع كنند را نشان ميدهد. و مانع بيش از حد نزديك شدن آنها به هم ميشود و آنها را در يك نقطه خاص دور هم جمع ميكند.
سلام: مراسم سماع از چهار سلام تشكيل ميشود كه بيانگر چهار مرحلهاي است (شريعت، طريقت، حقيقت، معرفت) كه بايد از آنها گذر كرد. در پايان هر سلام دراويش به دستههاي دو و سه و چهار نفري تقسيم ميشوند. و با تكيه بر يكديگر به نقطه مركزي كه نماد مولاناست، تعظيم ميكنند. اين تقسيم نماد اتحاد و يكپارچگي است. در طول سه سلام اول، دراويش هم به دور خود ميچرخند و هم به دور مكاني كه در آن ميرقصند. در سلام چهارم آنها در همان جايي كه هستند، ميمانند و فقط به دور شيخ ميچرخند. اين حركت به معناي پافشاري بر نقطه يگانگي و توحيد است.
در بخشي از مراسم سماع، آيهاي با اين مضمون قرائت ميشود: “مشرق و مغرب ار آن خداست، پس به هر طرف رو كني رو به سوي خداست. بيگمان خداوند گشايشگر داناست.”
سماع با دعا به پايان ميرسد و تمام دراويش و نوازندگان به دنبال شيخ و پس از تعظيم در مقابل جايگاه، مكان سماع را ترك ميكنند.
آرش نورآقايي
دیدگاه ها
سلام ارش به نوبه خودم بهت دست مریزاد میگم مطالبت عالیه
با اجازه شما ارش عزیز؛ میخواستم به علاقه مندان و عزیزانی که مایل به سماع هستن عرض کنم که: این فرشته وجد و سرور رو افریدگار به عنوان بزرگترین هدیه درون قلب تمام بنده هاش به ودیعه گذاشته؛ خیلی از ما ادما اونو تو چارچوب تعلقات دنیایی زندونی نگه میداریم و بزرگترین ظلم رو در حق خودمون روا میکنیم…
واسه ازاد کردنش راهی نیست مگه برگردیم به ذات خودمون که سراسر عشق و دوست داشتنه. کسانی که تونستن سماع کنن این گونه پرده از رازش برداشتن “عشق بورز تنها به خاطر عشق زیرا راز زندگی در عشق جریان دارد”
من فکر میکنم عشق ورزی به عالم هستی شاه کلید قلب و ازادی فرشته وجد و سرور “سماع” هست.یا حق
………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس از شما. موفق باشید.
سلام پسرم؛امیدوارم شاداب و سربلند باشی
واسه نوروز با خوانواده میخوایم بریم طبیعت ایران رو بگردیم ایا ممکنه شما راهنماییمون کنید که کجا بریم و با کدوم تور؟
………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. نوروز هر جا برید خوبه.
همزمان با خوندن این مطلب، ترانه زیبا “خمش باش” با صدای ملکوتی همایون شجریان که اشعار مولانا رو میخونه دارم گوش میکنم.
عالی بود جناب آقایی. حق نگهدارتون
…………………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس از توجه شما.
با سلام مطالبتون بسيار لذت بخش بود و از اين بابت بسيار سپاس ولي براي بعضي از دوستان عرض ميكنم كه فكر نميكنم سما قاعدهاي داشته باشه مگر ميشود براي نيايش با هستي ناب قانوني گذاشت بلكه اين رقص كاملا بر گرفته از ارتباطي فرا بشري با خالق است و اين ضعف انسان خاكيست كه براي هر چيز به دنبال قانون و رسوم است
…………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس.
سلام
آموزش رقص سما
خوزستان
توسط خودم
با ۲۵ سال تجربه
سی سال سن
از کودکی بزم شنود داشتم
+۹۸۹۳۸۹۴۶۵۴۷۸
در تلگرام
………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. موفق باشید.
درود
چقدر خوب وصف کردید آنچه را که فکر می کردم قابل وصف نیست!
چقدر خوبه گاهی تنها ماندن، تنها دیدن، تنها دویدن، تنها خواندن، تنها نوشتن و “خود” را مرور کردن.
سپاس
………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از توجه شما.