گیل‌گمش ۹

نفرت:

«ایشتار» بعد از شنیدن سخنان «گیل‌گمش» سخت برآشفت و به پیشگاه پدرش، «انو» در آسمان‌ها رفت و از گیل‌گمش شکایت کرد:
“ای پدر! گیل‌گمش از دشنام گفتن من بس نکرد، گیل‌گمش ننگ‌های مرا همه چهره در چهره‌ی من شماره کرد و سیاه‌کاری‌ها و ملعنت‌های من همه یک‌به‌یک برشمرد.” (گیل‌گمش، احمد شاملو)
سپس «ایشتار» که اکنون از عشق به نفرت گراییده بود از «انو» درخواست کرد که:
“ای پدر! نرگاو آسمانی را به من ده تا گیل‌گمش را بکشد و خانه‌اش را به آتش کشد.” (گیل‌گمش، احمد شاملو)
در پاسخ به این درخواست «ایشتار»، «انو» سخنانی می‌گوید:
“«انو» دهان گشوده به سخن درمی‌آید و با «ایشتار» بانوخدای می‌گوید: اگر نرگاو آسمانی را به تو بازسپارم سرزمین «اوروک» را هفت سال تمام خشکی فراز آید! پیش از آن می‌باید دانه‌ی بسیار گرد آری، پیش از آن می‌باید به کفایت علوفه یقین کنی.” (گیل‌گمش، احمد شاملو)
و «ایشتار» به پدر اطمینان می‌دهد که:
“ای پدر، پیشاپیش چندان که باید دانه گرد آورده‌ام و به وفور علوفه یقین حاصل کرده‌ام تا غلاء هفت‌ساله بگذرد.” (گیل‌گمش، احمد شاملو)

با بررسی چند سطر بالا متوجه می‌شویم که این بخش از داستان گیل‌گمش با داستان مصری یوسف پیامبر شباهت دارد:
در این‌جا می‌بینیم که با حمله کردن نرگاو آسمانی، در «اوروک» هفت سال خشکسالی خواهد شد، ولی «اوروک» از قبل برای این هفت سال خشکسالی آمادگی لازم را دارد. در داستان یوسف هم پادشاه خواب می‌بیند که هفت گاو لاغر، هفت گاو چاق را می‌خورند و تعبیرش این است که بعد از هفت سال فراوانی، هفت سال خشکسالی خواهد شد.
حال سوال این است که چگونه «گاو» با «خشکسالی» در ارتباط است. آیا موضوع با تفاسیر نجومی در ارتباط است یا خیر؟ به نظر بنده این احتمال دور از ذهن نیست چراکه گاو و اتفاقا نرگاو (ثور) یکی از صورت‌های فلکی است و در دنیای باستان نمادی از قدرت و باروری به شمار می‌آمده است. از طرفی می‌دانیم در نقوشی که «میترا» را در حال کشتن یک «نرگاو» مشاهده می‌کنیم تفاسیر نجومی جالبی نهفته است. حتی برای نقشی که در تخت جمشید وجود دارد و شیری (اسد) در حال دریدن یک نرگاو (ثور) است، تفسیر نجومی ارائه شده است.
اکنون این حدس قابل توجه می‌نماید که شاید مصریان، ایرانیان و مردمان بین‌النهرین با وضعیت صورت فلکی نرگاو در آسمان، می‌توانستند وضعیت محصول سال یا سال‌های آینده را حدس بزنند. 
یک سوال دیگر مطرح است و این سوال به ذهن ما تلنگر می‌زند که دانش نجومی در دوران باستان و پیش‌بینی وضعیت محصول توسط مردمان آن زمان را باید جدی‌تر تلقی کنیم. آن سوال این است: چگونه است که «ایشتار» از قبل برای خشکسالی شهر «اوروک» اندیشیده، دانه و علوفه‌ی کافی مهیا کرده بود؟ مگر او از قبل می‌دانسته که عشقش به گیل‌گمش به نفرت بدل می‌شود و خواهان کشته‌شدن اوست؟

در نهایت «انو» به خواهش دخترش پاسخ مثبت می‌دهد و اختیار نرگاو آسمانی را به او می‌سپارد. نرگاو به «اوروک» می‌تازد، کشتزاران را نابود می‌کند و تنی چند از مردمان را می‌کشد.
گیل‌گمش و انیکدو بار دیگر هم‌رزم می‌شوند و این‌بار موفق می‌شوند که نرگاو را از پای درآورند و او را بکشند. موضوع جالب این است که گیل‌گمش همچون «میترا» دشنه را در کتف (شانه‌) نرگاو فرو می‌کند. این موضوع خود قابل توجه است. چنان‌که پژوهشگران شانه‌ی گاو را به «دب اکبر» نسبت می‌دهند (صفحات ۱۵۲ و ۱۵۳ از کتاب “پژوهشی نو در میتراپرستی”) و دب اکبر در مصر معروف به شانه‌ی گاو است. در ادامه، بد نیست بدانیم که طبق نظریه برخی از دانشمندان، شانه‌ی گاو بنا به تفاسیری که از نقوش میترا و صورت‌های فلکی می‌شود نماد «قطب» است.
بنابراین کشته شدن گاو توسط میترا را با جابجا کردن قطب (یعنی به پایان رسیدن یک دوره‌ی کیهانی و شروع یک دوره‌ی جدید) در ارتباط می‌دانند.
حال سوال ما این است که آیا کشته‌شدن نرگاو توسط گیل‌گمش، از به پاپان رسیدن یک دوره‌ی کیهانی سخن نمی‌گوید؟ این سوال را در حالی مطرح می‌کنیم که اصولا حماسه‌ی گیل‌گمش را با پایان یافتن دوره‌های کهنه‌تر (پایان دوران شکار) و آغاز دوره‌های جدیدتر (آغاز شهرنشینی) مرتبط می‌دانیم. آیا کشته شدن گاو، از تمام شدن عصر ثور (زمانی که اعتدال بهاری در برج ثور اتفاق می‌افتاد) سخن نمی‌گوید؟ و نهایتا آیا نمی‌توان گفت که اصولا پایان دوران شکار و آغاز دوران شهرنشینی ارتباط مستقیم با تاثیرات نجومی و تغییرات آب و هوایی داشته است و اسطوره‌هایی همچون گیل‌گمش و میترا به همین موضوعات می‌پردازند؟
و از این فراتر، آیا نمی‌توان نفرت «ایشتار» را مقدمه‌ای برای جنگ‌ گیل‌گمش با گاو تلقی کرد و همه‌ی موضوع آیا به این منتهی نمی‌شود که در هنگامه‌ی پایان یافتن یک دوره و آغاز یافتن دوره‌‌ی جدید، همواره با تنش‌ها و ستیزها مواجه هستیم؟

دیدگاه‌ها

  1. mohsen bateni

    salam, vayyyyy arash khili bahal bardasht mikoni , man ashghe tafsirhatam! rasty .. on site khareji ro ke goftam rafty didi?? albate ke to mozoe digehi ro donbal mikoni ama bad nis bedoni ke man ( albate khili haye dige ham) motaghedam afsaneye gilgamesh dastanhaye torato ghoraane o afsaneye behsht o jahanam!!!

  2. مهرزاد

    با سلام دوباره
    و سپاس از تفسیرهای جذابی که من رو چند روزیه در فکر فرو برده …
    در مورد ارتباط صورت فلکی ثور با خشکسالی و پیش‌بینی وضعیت محصول، این مطلب رو از سایت دائره‌المعارف اسلامیکا نقل می‌کنم:
    در فرهنگ ملل گوناگون، ستاره دَبران (یا ستاره سدویس، درخشان‌ترین ستاره صورت فلکی ثور) با خدایان باران و حاصلخیزی زمین مرتبط بوده زیرا پدیدار شدن صبحگاهی آن با آغاز فصل بهار و بارندگی مقارن بوده است. اما در احکام نجوم دوره اسلامی، بارانی را که هنگام نَوءِ دبران (یعنی طلوع صبحگاهی ستاره دبران پیش از طلوع خورشید) می‌بارید را نامبارک و دلیل خشکسالی می‌دانستند.
    پیروز باشید!
    ………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. زنده باد.

  3. سیما سلمان زاده

    درود
    اشاره به ارتباط عاطفی دختر و پدر، مشابه پسر و مادر هم جالبه.
    ………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام.

  4. Masi

    بنظرم تئوری تنش و ستیز در پایان یک دوره و آغاز شدن دوره ی بعد خیلی درسته! همونطور که در طول تاریخ تقریبا همواره اینگونه بوده 👌

    و در رابطه با این سوالتون ؛ ” چگونه است که «ایشتار» از قبل برای خشکسالی شهر «اوروک» اندیشیده، دانه و علوفه‌ی کافی مهیا کرده بود؟ ”

    با توجه به متن خودتون ، اینطور به ذهنم رسید که شاید دستاورد مجازات و تنبیه عشق های قبلی خودش این موضوع بوده ( محصول فراوان ؛دانه و علوفه) چون همونطور که اشاره کردین (ایشتار قبلا عاشق «تموز» (یکی از خدایان بهاری) بوده !
    بهار فصل باروری و فراوانی هست…..
    ……………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس از توضیح.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *