گاهی همه مجبوریم بگوییم: “نه، نباید اتفاق می‌افتاد.”

دیشب نتوانستم بخوابم…

احساس می‌کنم که همه‌ی دوستداران عباث، کم‌کم متوجه می‌شوند که چه اتفاقی افتاده. هنوز هیچ‌کس باور نمی‌کند، همه در بهت به سر می‌برند.

سه سال پیش بود که در مهرماه خبر تصادف و مرگ نزدیک‌ترین دوست زندگی‌ام، سعید را شنیدم و تا همین چندی پیش افسرده بودم. هنوز باورم نیست که او نیست. و حالا موضوع عباس جعفری پیش آمده. من با عباس جعفری نزدیک نبودم، اما بزرگی‌اش را می‌دانستم. خبر سانحه‌ای که برایش اتفاق افتاده تاثیر گذاشته بر همه و بر من هم. دیشب نتوانستم بخوابم و لعنت فرستادم بر خیلی چیزها.

دیدگاه‌ها

  1. cydar

    با تو …………..این دنیا را صرف کردم بسیار
    با تو ……………پیدا کردم رمز آهنگ دل انگیز نشاط

    بی تو ناگاه چه دلم غمگین شد
    لیک پرواز تو آهنگین شد

    روحشون شاد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *