دیشب نتوانستم بخوابم…
احساس میکنم که همهی دوستداران عباث، کمکم متوجه میشوند که چه اتفاقی افتاده. هنوز هیچکس باور نمیکند، همه در بهت به سر میبرند.
سه سال پیش بود که در مهرماه خبر تصادف و مرگ نزدیکترین دوست زندگیام، سعید را شنیدم و تا همین چندی پیش افسرده بودم. هنوز باورم نیست که او نیست. و حالا موضوع عباس جعفری پیش آمده. من با عباس جعفری نزدیک نبودم، اما بزرگیاش را میدانستم. خبر سانحهای که برایش اتفاق افتاده تاثیر گذاشته بر همه و بر من هم. دیشب نتوانستم بخوابم و لعنت فرستادم بر خیلی چیزها.
دیدگاهها
اتفاق عجیبی براش افتاده، من هم دیشب شنیدم جدا متاسفم….
یاد حرف ماکسیم گورکی افتادم:
درزیرهر سنگ قبر یک تاریخ خوابیده. او را که رودخانه باخود برده تا دریا……
با تو …………..این دنیا را صرف کردم بسیار
با تو ……………پیدا کردم رمز آهنگ دل انگیز نشاط
بی تو ناگاه چه دلم غمگین شد
لیک پرواز تو آهنگین شد
روحشون شاد
سلامی دیگر
اینجاست که باید گفت: افسوس و صد افسوس
موفق باشید
هنوز نپالی ها امیدوارند که عباس جعفری پیدا بشه…
هنوز امیدوارم
هنوز امیدواریم…