گاهی نگاه، گاهی آه، گاهی هیچ

به عکس زیر نگاه کنید:

۱- تفسیر هر آن‌چه در تصویر بالا می‌بینید با خودتان. فقط بدانید که این عکس را با موبایل از ویترین یک مغازه‌ی جواهرفروشی (عتیقه‌فروشی) گرفته‌ام.

۲- نمی‌دانم به عکس بالا مربوط است یا نه، اما در نزدیکی این مغازه، موزه‌ای هست. رفته بودم آن‌جا تا با مدیر مربوطه در رابطه با نوشتن کتاب راهنمای موزه حرف بزنم. جواب این بود: “خوب می‌دانید سیاست‌های سازمان و … حالا شما یک نامه بنویسید و …”

این در حالی است که بعد از ۱۰ روز هنوز جواب نامه‌ام (در همین رابطه‌ی کتاب نوشتن) را از موزه ملی نگرفته‌ام.

۳- رییس مجلس از زبان مردم ایران (که هرگز زبانشان را نفهمیده) به ۵+۱ هشدار می‌دهد که ایران روابطش را کم خواهد کرد. می‌دانید، هشدار می‌دهد. او انزوای ملت ایران را از زبان مردم هشدار می‌دهد. لعنتی………………………

مثل این که همیشه برمی‌گردیم اول قصه‌‌…

۱-

 

دیدگاه‌ها

  1. فرزانه

    دوست عزیز من که بهت گفتم از این مدیران منصوبی و بی ربط به موزه های ایران هیچ آبی گرم نمی شه. وقتی یک آدم غیر متخصص رئیس میراث فرهنگی است که پر از بغض و کینه است و فلان مدیر را بر می دارد چون از قیافه اش خوشش نمی آید و به جاش خواهر زاده رئیس قبلی را منصوب می کنند چه انتظار از مدیری که با این که مدتی رئیس روابط عمومی سازمان بوده پیش از ورودش به موزه مادر ۴ بار از سر خیابان سی تیر نگذشته که بفهمد موزه ملی ایران بیشتر از اونی که احتیاج به راهنماهای الکترونیکی که هیچ وقت خدا به دست مراجعه کننده داده نمی شود به یک راهنمای کاغذی احتیاج دارد. آنوقت تو انتظار داری از مدیری که دو تابلوی گرانقیمت را از موزه اش دزدیدند و در فروشگاه کنار موزه اش شرف شمس می فروشد که برابر ضوابط خودش نوشته اش عمل نکند؟؟؟ من که فکر می کنم پنجه به دیوار کشیدن است تلاش برای راضی کردن مدیرانی که ۴ سال است به جای اجرای طرح مصوب گسترش موزه ای که اشیای ۱۰هزار ساله اش در کم جایی در حال خفه شدن هستند و بر ویرانه ای دلتنگ به نام موزه های ایران امپراطوری می کنند برای تهیه کتاب راهنمایی برای موزه.

  2. رهرو

    روز اولی که گفتین رفتین صحبت کردین، نامه نوشتین و … تعجب کردم. نه از شما. از اوضاع. با خودم گفتم یعنی ممکنه اوضاع فرهنگی اینقدر روبراه شده باشه که کسی به همچین ایده ای اهمیت بده؟ فکر کردم شاید من خیلی بد و زود قضاوت کردم.
    ولی الان…
    مطمئنا شما هم خیلی به کمک مسئولین امیدوار نبودین. حتما آمادگی مواجه شدن با این حالت رو هم داشتین. قطعاً برای این وضعیت هم یه راهکاری تو ذهن دارین.می دونم هنوز برگ برنده رو رو نکردین.
    به هر حال چه بخواین چه نخواین اوضاع همینه. باید دید با توجه به شرایط موجود چیکار میشه کرد. نیروی انسانی (دوست) رو دست کم نگیرین. اونم شما، با این همه آدم خوب که دور و برتون هست.

  3. سارا

    کم طاقت شدید.می بخشید شما میخواهید یه شبه همه چی درست شه.نه صبر ودلسوزی من وشمای هموطن رو میخواد.
    خواستن توانستن است.

  4. لیلا

    سلام

    ‏اون قضیه بود که هرچی میدوئی نمیرسی انگار رو تردمیلی؟ واسه من تردمیلش هم خاموشه
    …………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سکوت کنم بهتره.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *