شهریار کوچولو کویر را از پاشنه درکرد و جز یک گل به هیچی برنخورد: یک گل سه گلبرگه. یک گلِ ناچیز.
شهریار کوچولو گفت: سلام
گل گفت: سلام
شهریار کوچولو با ادب پرسید: آدمها کجاند؟
گل روزی روزگاری عبور کاروانی را دیدهبود. این بود که گفت: آدمها؟ گمان کنم ازشان شش هفت تایی باشد. سالها پیش دیدمشان. منتها خدا میداند کجا میشود پیداشان کرد. باد اینور و آنور میبَرَدشان؛ نه این که ریشه ندارند؟ بیریشگی هم حسابی اسباب دردسرشان شده.
شهریار کوچولو گفت: خداحافظ.
گل گفت: خداحافظ
ما آدمها یا شاید بهتره بگم آدم نما ها اسیر سنگ و خاکیم !اما تا کی؟؟؟؟
باید رها شد
باید از دل این خاک رها شد
باید روان پریشان را همچو باد روان بر فراز کوه ها و دریا ها و در دل آسمان رها کرد
تو نه اسیر خاکی و نه جنست از سنگه و نه میتونی سنگ باشی!
فقط باید پرواز کرد و اوج گرفت
اما خودت هم بهتر میدونی که برای کسانی که اسیر این خاکند تو هرچه بیشتر اوج بگیری به نظر کوچک و کوچکتر میرسی اونها انقدر کوته بین اند که پرواز رو درک نمیکنند
دوست من تو الان در پیله ای قرار گرفتی که خودت به دور خودت تنیدی
اما چه روز با شکوهی خواهد بود روزی که این پیله شکافته شده و پروانه ای زیبا ، فراغ از این خاک رو به آسمون پرواز میکنه و رقص کنان اوج میگیره و با نسیم همراه میشه و تو دلش هم به سادگی و حماقت آنهایی که اسیر خاکند می خنده… این روز دیر نیست
دیدگاهها
شهریار کوچولو کویر را از پاشنه درکرد و جز یک گل به هیچی برنخورد: یک گل سه گلبرگه. یک گلِ ناچیز.
شهریار کوچولو گفت: سلام
گل گفت: سلام
شهریار کوچولو با ادب پرسید: آدمها کجاند؟
گل روزی روزگاری عبور کاروانی را دیدهبود. این بود که گفت: آدمها؟ گمان کنم ازشان شش هفت تایی باشد. سالها پیش دیدمشان. منتها خدا میداند کجا میشود پیداشان کرد. باد اینور و آنور میبَرَدشان؛ نه این که ریشه ندارند؟ بیریشگی هم حسابی اسباب دردسرشان شده.
شهریار کوچولو گفت: خداحافظ.
گل گفت: خداحافظ
ما آدمها یا شاید بهتره بگم آدم نما ها اسیر سنگ و خاکیم !اما تا کی؟؟؟؟
باید رها شد
باید از دل این خاک رها شد
باید روان پریشان را همچو باد روان بر فراز کوه ها و دریا ها و در دل آسمان رها کرد
تو نه اسیر خاکی و نه جنست از سنگه و نه میتونی سنگ باشی!
فقط باید پرواز کرد و اوج گرفت
اما خودت هم بهتر میدونی که برای کسانی که اسیر این خاکند تو هرچه بیشتر اوج بگیری به نظر کوچک و کوچکتر میرسی اونها انقدر کوته بین اند که پرواز رو درک نمیکنند
دوست من تو الان در پیله ای قرار گرفتی که خودت به دور خودت تنیدی
اما چه روز با شکوهی خواهد بود روزی که این پیله شکافته شده و پروانه ای زیبا ، فراغ از این خاک رو به آسمون پرواز میکنه و رقص کنان اوج میگیره و با نسیم همراه میشه و تو دلش هم به سادگی و حماقت آنهایی که اسیر خاکند می خنده… این روز دیر نیست
delam 1000 tekke ast
….dele hezar tekke ra be omidi ke hanuz tekke hayash ra bad naborde astomide zende budan ast
bedune ejaze az aksat estefade kardam amma ba zekre name khodat va welblogat….ashegh in aks shodam
منشین حرکت کن که سکون قاتل توست
چشم را باز نما ، چه ببین حاصل توست
از : محسن جاوید نیا
ز ندگی در صدف خویش گهر ساختن است در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است
…………از همین خاک جهان دگری ساختن است
………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام.
سلام
رودحانه ها خشک شد
و ماهیان مردند
سنگها اما
حمام آفتاب گرفتند!!
………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس.