چنار

احساس می‌کنم تحقیقی در رابطه با درخت چنار انجام نشده است. این‌که نامش در مناطق مختلف ایران چیست؟ این که چرا مقدس است؟ چنار در تاریخ ایران؟ و…می‌خواهم این تحقیق را انجام دهم.

دیدگاه‌ها

  1. راحله

    درود
    این مطلب را در مورد چنار پیدا کردم . امیدوارم به دردتان بخورد:
    چنار مقدس

    حتا در اروپای قرن بیستم نیز بقایای اعتقاد به تقدس درخت را می‌توان یافت. آیین May-Treeو May-Pole در میان دهقانان اروپایی یکی از این جمله است. آیا تقدس چنارهای کهن و نه هر چناری در نزد مردم ما همان رشته اعتقاداتی نیست که بالاتر یاد شد؟

    چنار کهن چنان خصوصیاتی طبیعی دارد که می‌تواند اعجاب مردم ساده و عشق نگارنده این سطور را به خود برانگیزد. چنار عظیم‌ترین و از پرعمرترین درختان نجد ایران است. گسترش شاخه‌های چنار کهن به هر سو چنان است که پهنه‌یی بزرگ را در زیر سایه خود می‌گیرد و چنان بلند و افراشته است که از دوردست دیده می‌شود. به گفته‌ی یکی از دهقانان کشار: “چنار شاه درخت‌هاست.” اما تنها عظمت، سترگی و پرعمری چنار نیست که باعث تقدس چنارهای کهن شده است. این نوجوان شدن هر ساله‌ی چنار نیز هست که به آن حالتی جادویی و ستایش‌انگیز می‌بخشد. چنار هر ساله پوست می‌افکند و شاخه‌های تنومند آن رنگ سبز روشنی به خود می‌گیرد و این جوان شدن هر ساله‌ی چنار، مانند همیشه سبز ماندن سرو، به آن تقدس می‌بخشد، زیرا حفظ قدرت جوانی یکی از شرایط لازم برای باروری است و آن را مظهر برکت و نعمت بخشیدن ابدی خدایان و ارواح می‌سازد.

    در تاریخ ایران باستان نیز اشاراتی به چنار رفته است که تقدس و کار- ویژه‌ی آن را بیش‌تر مشخص می‌کند. ساموئل. ک. ادی کتابی در باره‌ی آیین شهریاری در شرق فراهم آورده است که، به گمان من، لااقل خواندن فصل مربوط به ایران آن برای هر علاقه‌مند به تاریخ فرهنگ ایران ضروری‌ست. «ادی» در این کتاب، مسائل بسیار جالب توجهی را در باره‌ی سنت‌های شهریاری در شرق مطرح می‌کند و از آن جمله، در باره‌ی ارتباط شهریاران دوران مادی و هخامنشی با درخت و به‌خصوص درخت چنار مطالب بدیعی می‌آورد.

    پادشاهان پارس پیوسته درخت چنار را گرامی می‌داشتند. در دربار ایران چنار زرینی هم‌راه تاکی زرین بود که آن‌ها را اغلب در اتاق خواب شاه می‌نهادند و چنار را به گوهرهای بسیار آراسته بودند و پارسیان آن را ستایش می‌کردند.

    هنگامی که داریوش بزرگ در آسیای صغیر بود، به او درخت چنار و تاکی زرین هدیه دادند و هنگامی که خشایارشا به جنگ یونان می‌رفت در راه چناری عظیم دید و فرمود تا آن را به زیورهای زرین بیارایند و آن را به نگه‌بانی به سپاهیان گزیده خود سپرد.

    ظاهرا به دست آوردن درخت زرینی که در خواب‌گاه شاه بود معنای به دست آوردن سلطنت می‌داد. این امر درست همان است که، در اعصار کهن، در معبد نمی (Nemi) در ایتالیا وجود داشته است و آن این که در معبد درخت خاصی روییده بود که در طی روز و تا دیرگاه شب کاهنی به گرد آن می‌گشت و از آن حفاظت می‌کرد. تا هنگامی که این کاهن قادر به حفظ آن درخت بود، سمت کهانت خود را حفظ می‌کرد و دستی بر درخت نمی‌رسید، مگر خون کاهن ریخته شود. این دو امر آیین را بازگو می‌کند که بنا بر آن فرمان‌روایی و کهانت همه به معنای حفظ سرسبزی و برکت بود و وظیفه‌ی اصلی شاه کاهن آن بود که چون مظهر زمینی نیروهای آسمانی نعمت و غنا را در سرزمین خود حفظ کند.

    در ایران مظهر اصلی این غنای طبیعت ظاهرا چنار بوده است که هنوز هم به شکلی اسلامی‌شده بر جای مانده است. اما در بسیاری از نوشته‌های کهن در باره‌ی ایران این درخت چنار با تاکی هم‌راه است. برای این درخت انگور چه توجیهی داریم؟ «ادی» توضیح خاصی برای آن ندارد. قدیم‌ترین یادآوری در باره‌ی تاک، گفته هرودت است که می‌گوید: “واپسین شاه ماد دختر خود را، که مادر کوروش شد، به خواب دید که از شکم‌اش تاکی رویید و سراسر آسیا را پوشانید.”

    اگر توجه داشته باشیم که انگور در اساطیر ایرانی مظهری برای خون است و خون نیروی اصلی حیات است و اگر ضمنا توجه داشته باشیم که در دولت هخامنشیان بازمانده‌هایی از آیین بومی کهن مادرسالاری باقی مانده بود که بر طبق آن‌ها سلطنت از طریق زنان ادامه می‌یافت، می‌توان تاکی را که بر چنار می‌پیچید مظهر خون و دوام سلطنت هخامنشیان دانست. در واقع چنار مظهر شاه و تاک مظهر هم‌سر او بود که از طریق او خون سلطنت دوام می‌یافت.

    و اما ماجرای چنار هزار ساله‌ی امام‌زاده صالح که در یک اقدام نسنجیده نیمه‌شب قطع و براى همیشه ریشه‌کن شد تا شهردارى به جاى آن حوض آب و باغ‌چه‌ی بنفشه ایجاد کند. خانم ژان دیولا فوآ، باستان‌شناس فرانسوى، که نزدیک به صدوبیست سال قبل از چنار تجریش در صحن امام‌زاده صالح بازدید کرده بود، در یادداشت‌هاى خود مى‌نویسد: “در روستاى تجریش باغ زیبایى‌ست به نام باغ فردوس که در وسط این باغ درختان زیبایى کاشته‌اند. یکى از آن‌ها چنارى‌ست که به مثابه‌ی صحن و رواق مسجد تجریش است و آن را مقدس مى‌دانند و به آن شمع روشن مى‌کنند و نذر مى‌کنند. شاخه‌هاى قطور آن هر یک همانند درخت بزرگى‌ست که ساختمان‌ها را پوشانده و مخفى کرده‌اند و مسلمانان در زیر سایه‌اش نماز مى‌خوانند و در کنار آن در لاى ریشه‌هاى قطور، چای‌چیان و شربت‌فروشان سماور و استکان و سبوهاى خود را قرار داده و به صورت چای‌خانه و کافه درآورده‌اند.”
    صادق هدایت در باره‌ی درخت چنار امامزاده صالح می‌نویسد: “می‌گویند در قدیم تجریش ده کوچکی بوده و پیرزن فقیری از اهالی آن‌جا با بچه‌های زیاد زنده‌گی می‌کرده است. شب نوروز همه‌ی ده چراغانی بوده و همه‌ی بچه‌ها لباس نو پوشیده بودند و خوراکی‌های خوب داشتند، مگر خانه‌ی آن پیرزن که سوت و کور بود. یکی از بچه‌ها از پیرزن لباس نو می‌خواهد. پیرزن برای این که دل بچه نشکند می‌گوید: «غصه نخور! فردا برای شما هم می‌آورند.» دست بر قضا پیرمرد هم‌سایه‌شان از روی بام می‌شنود، دل‌اش می‌سوزد و می‌رود مقداری شیرینی و پارچه می‌آورد و در دالان خانه‌ی پیرزن می‌گذارد. همین که پیرزن آن‌ها را می‌بیند دعا می‌کند که انشاء الله هر کس این‌ها را آورده هزار سال عمر بکند. آن پیرمرد در همان روز یک قلمه‌ی چنار در خانه‌اش کاشته بود، سال‌ها می‌گذرد و آن قلمه بزرگ می‌شود و بعد خود آن مرد هم به مسافرت می‌رود. روزی یکی از اهالی تهران در خانه‌ی او مهمان بوده، از تجریش و چنار بزرگ آن‌جا صحبت به میان می‌آید. آن پیرمرد اقرار می‌کند که آن چنار را او کاشته است و از دعای پیرزن او و درخت هزارسال عمر خواهند کرد.”

    درخت چنار مقدس روستای «زرآباد» همه ساله میزبان خیل عظیمی از زایران و مشتاقانی‌ست که برای زیارت و عزاداری گرد هم می‌آیند. به گزارش ایرنا، بر پایه‌ی یک سنت دیرین، هر ساله مردم روستای زرآباد و هزاران زایر در قالب دسته‌های عزاداری‌، شب عاشورا گرداگرد درخت چنار خون‌باری که در صحن این امام‌زاده روییده، حلقه زده ضمن عزاداری و سینه‌زنی‌، در اولین دقایق صبح‌گاه عاشورا، شاهد چکیدن مایعی سرخ‌فام از شاخ‌سار این درخت می‌شوند. به اعتقاد اهالی این روستا و بنا بر روایات منقول، درخت کهن‌سال و مقدس زرآباد، در روز عاشورای سال ۶۱ هجری که خون امام، دشت کربلا را گل‌گون کرد، میزبان یکی از مرغانی بود که از سوی خداوند مأمور شده بودند تا با آغشته کردن خود به خون، پیام‌ کربلا را به سراسر جهان برسانند. یکی از آن مرغان به این دیار آمده و با پرهای خونین خود بر روی شاخ‌سارهای درخت چنار روستای «زرآباد» نشست.

    چنار چک‌چک از نظر زرتشتیان بسیار مقدس است. این درخت تا کنون دو مرتبه تحت تأثیر ریزش کوه شکسته و مجددا روییده است. اهالی روستایی در مهریز یزد معتقدند چنار موجود در این روستا هر هزار سال یک بار خود به خود آتش گرفته و خاموش می‌شود.

  2. مهدی فتوحی

    به این آدرس مراجعه کن:
    http://aftab.ir/articles/science_education/agriculture_fishery/c3c1186051811_sycamore_p1.php
    در ضمن در مجموعه ی مقالات دکتر مهرداد بهار مقاله ی جالبی درباره ی چنار ایرانی هست.اسم کتاب هست
    یادگار بهار، جستاری در فرهنگ ایران.
    این مقاله هم در سایت سی اچ ان بود
    http://www.chn.ir/Article/?section=2&id=263
    با هم برایت متن می فرستم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *