در سفرهایم در ایران، شانس این را داشتهام که همهی مسیر «جادهی ابریشم» را بارها طی کنم. از جمله، شهرهای ابتدا و انتهای مسیر جادهی ابریشم در ایران را دیدهام، منظورم «سرخس» و «ماکو» است. و امروز با دیدار از «ونیز» میتوانم بگویم که در شهرهای ابتدا و انتهای کل جادهی ابریشم نیز نفس کشیدهام. چرا که در سفر به چین، شهر «شیان» را بازدید کردم و در این سفر «ونیز» را. حالا تفاوت از شرق تا غرب جادهای که همواره برایم نوستالژی داشته است را بهتر درک میکنم.
وقتی در دبیرستان درس میخواندم، روزی به منزل یکی از دوستانم رفتم و او در آلبوم خانوادگیاشان عکسهای سفر پدرش به ونیز را نشانم داد. در آن روز، آرزو کردم که روزی به ونیز بیایم و امروز آمدم. حالا که این را گفتم موضوع دیگری را هم عرض کنم: وقتی در دوران ابتدایی درس میخواندم، از فالگیری که هر روز جلوی مدرسهامان مینشست، پرسیدم که آیا من روزی به آلمان خواهم رفت؟ او گفت تو بسیار سفر خواهی کرد. تا آن روز من فقط با خانوادهام به شمال ایران سفر کرده بودم و تا سالهای بعد هم همین رویه ادامه داشت تا اینکه… خلاصه، من به احتمال زیاد تا دو سه روز آینده به آلمان خواهم رفت و آرزوی کودکیام برآورده خواهد شد. البته رفتن به آلمان امروز جزو آرزوهایم نیست ولی میخواهم کودکیام را کمی بگردانم.
ونیز: شهر زیبایی است و در هر خم کوچههایش نهر آبی پیداست و منظرهای نو پدیدار. شهر متشکل از جزیرههای کوچکی است که با پلها به هم مرتبط شدهاند و همین آب و پل، چنان کردهاند که هر ساله ۲۰ میلیون گردشگر از این شهر بازدید میکنند و این یعنی ۱۰ برابر تعداد گردشگرانی که از ایران دیدار میکنند. ساکنان اصلی شهر مارکوپولو، امروزه در شهری در نزدیکی، به نام Mestre زندگی میکنند. قیمتها در ونیز که از روزگاران باستان تا به امروز به تجارت تاجرانش مشهور بوده سر به فلک میکشد و اتفاقا دلیل مهاجرت ساکنان اصلی ونیز یکی همین گرانی و دیگری کرایه دادن منازلشان به گردشگران است. برای دیدن ونیز یک نیمروز کافی است، اما اگر بخواهید میتوانید تا سه روز خودتان را در این شهر سرگرم کنید. میدان «سن مارکو»، کلیسای جامع «سن مارکو»، گالری «آکادمی»، موزه باستانشناسی، موزه هنر مدرن، قصر «دوکالو»، کلکسیون «گوگنهایم» (نقاشیهایی از «پیکاسو» و «سالواتور دالی» در این کلکسیون وجود دارند)، کلیساهای متعدد این شهر و …از جاذبههای ونیز به شمار میآیند.
به هر حال امروز هوا آفتابی بود و گردشگر بسیار و من هرچه تلاش کردم که حس شهر را در عکسها القا کنم، نتوانستم.
و اما گزارش تصویری امروز:
نسترن و مهدی در ونیز
مهدی و من
اتوبوسهای داخل شهری
کوچههای آبی: نمیدانم بچههایشان کجا فوتبال بازی میکردند.
فضای بیرونی کلیسای جامع «ماریا گلوریوسا» در میدان FRARI
فضای داخلی کلیسا
به این نوع قایقها میگویند «گوندولا» GONDOLA: تاجران امروزی ونیزی توریستها را سوار این قایقها میکنند، حدود نیمساعت میگردانندشان و بدجوری نقره داغشان میکنند. نفری ۶۰ یورو.
هر یک از این تصاویر را که میبینید، شخصیتهای لوده و مسخره هر یک از شهرهای ایتالیا هستند. هر شخصیت مربوط به یک شهر است و تقریبا میتوانیم آنها را معادل شخصیتهای ایرانی در نمایشهای سیاهبازی (یاقوت و الماس و مبارک و …) در نظر بگیریم.
ساعت تک عقربه که اتفاقا کار نمیکرد.
ماسکها و لباسهای ونیزیها که در مراسم خاص همچون رقصهای بالماسکه از آنها استفاده میکردند و هنوز هم.
میدان و کلیسای «سنمارکو»: این میدان و این کلیسا در نوع خود از شهرت فراوانی در دنیا برخوردارند.
بخشی از تزیینات بیرونی کلیسای سنمارکو: اجازه عکاسی از داخل کلیسا را نداریم ولی سرتاسر سقف کلیسا با طرحهای زیبایی به رنگ غالب طلایی و با موزائیکهای کوچک ۱ سانتیمتر در ۱ سانتیمتر تزیین شده
این برج در نزدیکی کلیسا و میدان سنمارکو قرار دارد و باید ۸ یورو بدهیم تا به بالا برویم. گران بود و صف طولانی داشت و ما هم نرفتیم.
بخشی از میدان سنمارکو و ساختمان یکی از موزهها
کلیسای سنمارکو از زاویهای دیگر
بدون شرح
یکی از پلهای اصلی که از روی خیابان آبی اصلی شهر عبور میکند.
«سعید فکری» قبلا به من گفته بود که برای توالت رفتن در ونیز باید حدود ۲۲۰۰ تومان بپردازیم. این گرانی برای این موضوع ضروری واقعا شرمآور است و این تفکر در صنعت گردشگری حال من را به هم میزند.
لباس و یونیفرم رسمی ناخدایان «گوندولا» همانی است که آقا پوشیده.
عکس آخر
دیدگاهها
دیدن اینهمه زیبایی شانس بزرگیه
چقدر خوبه که مردم بجای آسفالت خشک و خشن روی آب می لغزن
و انقدر با آب مهربونن
ممنون که ما رو هم سهیم میکنین در شادی هاتون و اینهمه زیبایی
موفق و سلامت باشید
I read your web site everyday Arash now, fantastic!
sorry I don’t have farsi keyboard at work so i had to type in english.
good to hear that your childhood dreams are becoming true…best feeling.
Good luck and enjoy the rest of your trip
سلام آرش.سفر خوش.راستی«تاجر ونیزی» رو هم دیدی؟
ایکاش عکسهای بیشتری از اقامتگاهتون در ورونا نشونمون میدادین…
با سپاس
شانس آوردی رگبار بارون نبود.یکی از روزهایی که ونیز بودیم شهر به هم ریخته بود.اما لذت خوردن اسپاگتی رو و خریدن نقاب رو یادت نره.نشستن تو کافه های میدون سن مارکو صد البته دیدنیه و کوچه پس کوچه های قشنگ شهر
بابا چه عجب از خودتونم یه عکسی انداختین . بابا از آدمها هم عکس بندازین .
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
من امروز با سایتتون آشنا شدم خیلی خوشم اومد جوری که کنجکاو شدم و دارم تک تک نوشته هاتونو می خونم
خوب می نویسید یعنی روان می نویسید
به هر حال هر جا هستید و میرید خوش بگذره آقای آرش نورآقایی
منم ایتالیا رو دوست دارم درام سعی می کنم زبانشونو یاد بگیرم
نمی دونم چرا ولی شاید چون همه میگن شبیه ایتالیایی ها هستم
سفر خوبی براتون آرزو می کنم
پرستو
با درود
ونیز همیشه برای من شهر خیالی بوده و خواهد بود . هروقت عکس ها ون تصاویرش رو در مجلات یا .. میدیدم یه حالت تصنعی برام داشت . اما با عکس های شما خیلی خوب رابطه برقرار کردم .
آرش جان از غروب در اکثر شهرهای ساحلی و شهرهایی که رودخانه داشت عکس گرفتی اما از غروب ونیز که تماما” آبه و انگار خورشید به همراه شهر می خواد که زیر آب بره عکس نگرفتی !
کارت حرف نداره .
درود
آقای نورآقایی خیلی خوشحالم که ونیز رو دیدید و به این آرزوتون رسیدید، لطفاً به جای منم لذت ببرید! چون دیدن ونیز آرزوی منم هست، بخصوص از وقتی شنیدم که داره میره زیر آب، نگرانم که نتونم به موقع ببینمش.
خوب بگردید و سفر خیلی خوبی داشته باشید.
بدرود
منم آرزو داشتم برم ونیزو ببینم ولی وقتی رفتم ونیز زیاد خوشم نیومد ونیزو فقط برای یک روز دوست داشتم چون شهرخسته کننده ایه ولی عاشق فلورانس و رم شدم .
………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام.
– چه باحال که اینا یاقوت و الماس زن هم داشتن. البته تو ایران هم تو سالهای اخیر رو صحنه تئاتر گاهاً زن سیاه ظاهر شده ولی برای تنوع بوده نه به صورت سنتی
– حالا فهمیدی چرا کوچههای شهر بوی ادرار میده؟ هاهاها (البته که ۱۰۰ درصد کار درست رو شما کردید که پولشو دادید)
…………………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. بله، قربان.