وقتی که افسانه‌ها، گردشگران را افسون می‌کنند

این هم نوشتاری که قولش را چند روز پیش دادم. با تشکر از مهدی فتوحی و همه‌ی دوستانی که برای این نوشتار ایده دادند و همراهی کردند.

“در سال‌های دور یک پری دریایی در رود «راین» زندگی می‌کرد. پری هر روز آوازهای زیبایی می‌خواند و ماهیگیران عاشق پیشه را به سوی خود می‌کشاند و در نهایت جانشان را می‌گرفت.”
این مطلب بن‌مایه‌ی یک افسانه‌ی آلمانی است، اما امروز آلمانی‌ها در حاشیه‌ی رود راین، مجسمه‌ای از یک پری دریایی را ساخته‌اند و گردشگران تنها به خاطر افسانه‌‌ای که در مورد رود راین و ماهیگیران آن گفته می‌شود به دیدار این منطقه و مجسمه‌‌ی معروفش می‌روند.
همچنین ایتالیایی‌ها در شهر «ورونا» دو قبر نمادین به نام «رومئو» و «ژولیت» ساخته‌اند و هر ساله هزاران گردشگر برای دیدن این قبرها به این شهر سفر می‌کنند. این در حالی است که همه می‌دانند که رومئو و ژولیت نام دو شخصیت افسانه‌ای نمایشنامه‌ی شکسپیر هستند و وجود خارجی نداشته‌اند.
نمونه‌ها‌ی بسیاری از این موارد را در کشورهای مختلف می‌توان مشاهده کرد. در واقع استفاده از اسطوره‌ها و افسانه‌ها برای جذب گردشگر، یکی از شیوه‌های هوشمندانه در این زمینه است. این‌که هر از چند گاهی یکی از کشورهای حوالی خودمان، ادعا می‌کنند که بقایای کشتی نوح را یافته‌اند، و یا عنوان می‌کنند با دلایلی که در دست دارند می‌توانند اثبات کنند کشتی نوح بر کوهی که در بخشی از کشور آنان واقع شده، فرود آمده است، یکی از دلایل جلب توجه و نهایتا جذب گردشگر برای مکان مورد نظر است. به طور مثال، در نخجوان آذربایجان کوهی وجود دارد که مردم محلی معتقدند این همان کوهی است که اصحاب کهف در آن به خواب طولانی خود فرو رفتند. و جالب این‌که تنها به همین دلیل، گردشگران به سوی آن کوه می‌روند و اکنون یکی از مناطق جذب گردشگر در نخجوان است.
با این مقدمه، این سوال را مطرح می‌کنیم که در کشور ما نقش اسطوره‌ها و افسانه‌ها در جذب گردشگر چگونه است و یا بهتر است بگوییم که چگونه می‌تواند باشد؟
شاید لازم به یادآوری نباشد که ایران ما از لحاظ تنوع اسطوره‌ها و افسانه‌ها مقام ویژه‌ای دارد. با این وجود، ما از این زاویه، خود را در میان کشورهای دیگر دنیا مطرح نکرده‌ایم. نگارنده حتی از این تاسف، پا را فراتر می‌گذارم و اظهار می‌کنم که امروزه کمتر کسی از هم‌میهنان از تنوع اسطوره‌ها و نقش آن‌ها آگاهی دارد. چنان‌که اگر از همه‌ی خوانندگان این نوشتار سوال شود مجسمه‌‌ای که در وسط میدان «حر» وجود دارد، مجسمه چه شخصیت اسطوره‌ای است، احتمالا کمتر کسی به آن پاسخ درست خواهد داد.
از این موضوع که بگذریم و نگاهی به اسامی شهرها، قلعه‌ها، مکان‌ها و آثار تاریخی کشورمان بیندازیم، متوجه اسامی اسطوره‌ای بسیاری می‌شویم و نام‌هایی را می‌بینیم که مربوط به افسانه‌هاست: قصر شیرین، قصر بهرام، زیج منیژه، قلعه رستم، قلعه ضحاک، زندان سلیمان، تخت سلیمان، کوه بلقیس، تخت جمشید، هفت خوان، فرهاد تراش، شیرین و فرهاد و ….
این اسامی نشان دهنده‌ی این موضوع هستند که روزگاری نه چندان دور، چگونه شخصیت‌های افسانه‌ای و اسطوره‌ای در باور مردم ایران حضوری فراموش نشدنی داشته‌اند.
و در ادامه باید بگوییم، اگر ایتالیایی‌ها برای رومئو و ژولیت مقبره‌ی نمادین ساخته‌اند، ما نیز به شیوه‌ای دیگر برای اشخاص مورد احترام، قدمگاه و مقبره ساخته‌ایم. به طور مثال در جزیره‌ی هرمز و در میان آب‌های خلیج فارس، سنگ سیاه بزرگی وجود دارد که از آن به عنوان مقبره‌ی «الیاس پیغمبر» یاد می‌کنند و در نزدیکی آن، در خشکی، بنایی وجود دارد که به مقبره‌ی «خضر پیغمبر» معروف است. در حالی که به لحاظ اعتقادی، هر دوی این بزرگان را زنده‌ی جاوید می‌دانیم.
لطفا به مثال‌های دیگری توجه کنید: جالب است بدانیم با توجه به نام معروف‌ترین بنای تاریخی کشورمان، «تخت جمشید» (که البته برای گردشگران خارجی به نام پرسپولیس مشهور است)، و با استناد به نام «جمشید»، می‌توان یکی از بنیادی‌ترین شخصیت‌های اسطوره‌‌ای ایرانی را به گردشگران شناساند و ارزش مضاعفی (از لحاظ گردشگری) به این «فضای فرهنگی جهانی» بخشید. قابل ذکر است که جمشید تقریبا از آن اسطوره‌های جهان‌شمول است که در بیش‌تر فرهنگ‌ها معادل دارد.
همچنین اگر شما خواننده گرامی به عنوان گردشگر به لبنان سفر کنید، لبنانی‌ها شما را برای دیدار از معبد «بعلبک» راهنمایی می‌کنند. بعلبک مکانی بوده است برای عبادت یکی از خدایان بین‌النهرینی که افسانه‌ها و اسطوره‌های بسیاری پیرامون آن شکل گرفته‌اند. در ایران هم، ما نمونه‌های این گونه معابد را داریم که شاید شاخص‌ترین آن‌ها معابد مربوط به «آناهیتا»، ایزدبانوی آب‌ها باشد. آناهیتا نیز در همه‌ی فرهنگ‌ها معادل دارد و بنابراین برای گردشگران چهره‌ای قابل توجه و شناخته شده است.
نکته‌‌‌ای که در این رابطه وجود دارد این است که در رابطه با ساخت مجموعه کاخ‌های تخت جمشید و معبد آناهیتا در کنگاور کرمانشاه، باورها و افسانه‌هایی از تاریخ‌نویسان سده‌های گذشته در دست است که ذکر آن‌ها بُعد دیگری از جاذبه‌های گردشگری کشورمان را به گردشگران می‌نمایاند.
در این‌جا لازم می‌دانم برای کسانی که تاریخ و چگومگی ساخت بناها را تنها با استناد به کشفیات و حقایق علمی می‌پذیرند و ذکر افسانه‌ها و اسطوره‌ها (برای گردشگران) را غیر مفید و غیر ضروری می‌دانند، یادآورشوم که بر خلاف تصور ما، همه‌ی جذابیت‌های گردشگری یک مکان تنها به اظهارات و مشاهدات علمی نیست، بلکه روایت‌ها و داستان‌ها، نقش بسیار پررنگی دارند. و بد نیست بدانیم که حتی در علم باستان‌شناسی هم، روابطی میان افسانه‌ها، اسطوره‌ها و کشفیات باستان‌شناسان مشاهده می‌شود و هر ساله سمینارهایی با عنوان «افسانه‌ها و باستان‌شناسی» در دنیا برگزار می‌شود. ظروف سفالی و ابزارهای فلزی کشف شده، در بیش‌تر مواقع، حاکی از اعتقادات مردم دوران باستان به افسانه‌ها و اسطوره‌هاست که در این زمینه و به طور مثال می‌توانیم به نقش‌های پیدا شده از «گیلگمش»، پهلوان اسطوره‌ای ایرانی و بین‌النهرینی اشاره کنیم.

از برخی از گفته‌های بالا نتیجه می‌شود هم‌اکنون هم بسیاری از مکان‌های گردشگری که در کشور ما وجود دارند، با اسطوره‌ها و افسانه‌ها درآمیخته‌اند. اما موضوع این است که تا‌کنون از این منظر به آن‌ها توجه نشده و ما از تمام ظرفیت‌های موجود استفاده نکرده‌ایم. به طور مثال اگر تنها به روایت‌های شاهنامه فردوسی توجه کنیم، با دنیایی از افسانه و اسطوره‌ها مواجه می‌شویم که کمترین بهره‌ای از آن‌ها نبرده‌ایم.

اکنون این سوال مطرح است که با استفاده از مضامین افسانه‌ها و مفاهیم اسطوره‌ها در توسعه گردشگری چه می‌توان کرد؟ برای جواب به این سوال به چند پیشنهاد فرضی توجه کنید:
فرض کنید در استان «سیستان و بلوچستان» که آن را محل تولد «رستم» و محل بسیاری از اتفاقات شاهنامه می‌دانیم، موزه‌ای به نام «موزه‌ی شاهنامه» بسازیم و در آن، برخی از داستان‌های شاهنامه را به روش‌های کارآمد و روزآمد روایت کنیم و تصویر و مجسمه‌‌ی بعضی از شخصیت‌های شاهنامه را طراحی و اجرا کنیم. آیا نتیجه‌‌ی این کار، این نخواهد بود که: ۱- گردشگران را به بخش دیگری از ایران ( که امروز کمتر مورد توجه گردشگران قرار می‌گیرد) هدایت می‌کنیم، ۲- ادبیات حماسی سرزمینمان به گردشگران معرفی می‌کنیم و ۳- در این میان ارج زبان فارسی و فردوسی هم بیش‌تر می‌شود.
یا این‌که فرض کنید، ما هم همچون ایتالیایی‌ها، در یک باغ مصفا که نمونه‌هایش را در ایران بسیار داریم، یک مقبره‌ی نمادین از شیرین و فرهاد بسازیم و تراژدی این عشاق را برای گردشگران یادآوری کنیم. جالب این‌که ما در کوه بیستون مکانی را به نام «فرهاد تراش» می‌شناسیم و در شهرستان ایوان استان ایلام، اثری به نام «تاق شیرین و فرهاد» داریم که هر کدام قصه‌ای هم برای خود دارند، اما ما یا از این قصه‌ها کمتر آگاهی داریم و یا این‌که برایشان منزلتی قائل نیستیم. و این در حالی است که در قرون شانزدهم و هفدهم میلادی، همین قصه‌ها و افسانه‌ها پای گردشگران اروپایی را به ایران باز کرد تا راز گوهر شب چراغ و قالیچه‌ی حضرت سلیمان و گنبد طلا را بدانند.
بد نخواهد بود اگر که ما در هر یک از شهرهای کشور، یادمانی برپا کنیم که خاطرات و قصه‌های بومی را زنده کند، و از این طریق برای شهروندان نوستالژی ایجاد کند و برای گردشگران، جاذبه‌ای نوین.
ما دماوند را داریم و آرش را، آیا نمی‌توانیم بر فراز دماوند مجسمه‌‌‌ای از آرش بسازیم و برای هر کوه‌نورد خارجی، اسطوره‌ی او را روایت کنیم!
و از همه‌ی این‌ها مهم‌تر، کشور ما را در دنیا با قصه‌های «هزار و یک‌شب» می‌شناختند و «چهل ستون» و «هشت بهشت» را محل قصه گویی شهرزاد می‌پنداشتند. موضوعی که ما از آن به شدت غفلت کردیم و اکنون هر شهر عربی خود را با عنوان شهر هزار و یک شب به دنیا معرفی می‌کند.
قصه‌سرایی امروزه یکی از میراث معنوی جهانی شناخته می‌شود و کشورها (همچون ترکیه و فلسطین) نحوه‌ی قصه سرایی خودشان را در فهرست یونسکو به ثبت رسانده‌اند و ما در عوض، قصه‌های ایرانی و قصه‌سرای ایرانی و به عنوان بهترین نمونه، نقالی‌ شاهنامه، را به تاریخ سپرده‌ایم و خود خفته‌ایم.
این‌ها که برشمردیم، تنها بخش بسیار کوچکی از توانایی‌‌های ادبیاتی و دنیای وسیع افسانه‌ها و اسطوره‌های ایرانی است که فابلیت جهانی شدن و در جهان عرضه شدن را دارند و می‌توانند در گردشگری مفید واقع شوند.

آرش نورآقایی

دیدگاه‌ها

  1. نیلوفر مهر زمین

    جناب آرش خان من یک اشتباه کردم آن کتاب نام نویسنده اش حسین شهیدی مازندرانی و نامور به بیژن هستند اما بقیه مطالب درست بود من از بس از جناب جنیدی کتاب خواندم همه ی نامها را جنیدی می بینم

    کتاب ایران بزرگ جناب امید عطایی فرد از انتشارات اطلا عات هم کمک شایانی به شما خواهد کرد

    کامیار باشید

  2. زهره

    سلام.ایده بسیار خوبی بود.بعضی راهنماهای گردشگری می تونند همه این مکان ها رو به گردشگر معرفی کنند و مطمئن باشند که برخی گردشگرا از دیدن مکان های اسطوره ای لذت می برن(آوردن بعضی به این خاطره که نه همه راهنماها دانش اساطیری دارن و نه تمام گردشگرا علاقه مند به اسطورن) در ضمن یه تعداد از روزنامه نگارهای علاقه مند هم می تونن به رواج این ایده کمک کنن اما از سازمان های دولتی نمی شه انتظار داشت که بر فراز دماوند
    مجسمه آرش بسازن؛فکر می کنی آرش در جامعه امروز ما،چه جایگاهی داره؟! ساختن نماد شیرین و فرهاد هم…من حدود ۱۰ ساله تو نشریه ای می نویسم که وابسته مستقیم به ارشاده،در تمام این سال ها نتونستیم به طور مستقیم از عشق زمینی بین دو غیر هم جنس برای کودک و نوجوان بگیم.تنها دو نفر برای این گروه سنی از عشق این چنین نوشتن :رحماندوست و محمدرضا یوسفی..تازه از منابع موثق شنیدم که حضرات گفته بودن بخش هایی از لیلی و مجنون نظامی حذف بشه تا ما به خمسه مجوز تجدید چاپ بدیم. «روزگار غریبی است نازنین» اما ایده فوق العاده خوبیه..میشه روش کلی کار کرد

  3. عباس محجوب

    درود
    افسانه بی بی شهربانو و پرستشگاه آناهیتا در شهرری هم از آن افسانه های جالبیه که ایرانیان برای مصون نگه داشتن فرهنگ و آثار فرهنگی وابسته به دین کهنشان آنها را ساخته اند و چه زیبا پرداخته اند. افسانه زنی که پس از فرار از دست دشمنان و کشندگان حسین به ایران که زادگاه اوست میگریزد و طبق سفارش همسرش حسین هنگامیکه در تنگنا قرار میگیرد برای رهایی از چنگ دشمنان فریاد بر می آورد «یا کوه» البته همسرش به او سفارش کرده بگوید «یا هو» تا در پناه خدا باشد اما او از روی پریشانی به اشتباه فریاد میکند یا کوه و کوه به او زینهاری همیشگی می بخشد. جالب اینجاست که آناهیتا هم بیشتر با جنس مونث در ارتباط است و اینکه پرستشگاه آناهیتای مستقر در کوه های اطراف ری به بانوان تعلق داشته و ایرانیان با این افسانه سرایی که کرده اند حریم آن مکان را به بهانه عدم ورود مردان به حریم همسر امام حسین نگه داشته اند…

  4. My-selF

    .
    .
    .

    بارانی که از اسمان می بارید نه تنها زمین را ابستن زندگی می کرد بلکه با ایجاد جویبارها و رودخانه های متعددو متقاطع که وارد دریا های خروشان می شدند به ان شکل می بخشید.

    هفت پهنه زمین جداگانه یا کشور پدید امدند که از میان انها ” خونیرس ” به مرکز زمین نزدیک تر از بقیه بود و به اندازه مجموع شش قطعه دیگر وسعت داشت.

    نخستین حیوان گاو نیرومندی که پوست سپیدش چون ماه می درخشید در همین سرزمین و بر کنار رود ” وه داییتی ” به چرا مشغول شد. هنگامی که این گاو در نبردی دشوار با اهریمن کشته شد روحش به ماه پرواز کرد.از مرگ او زندگی در وجود امد و بر اثر چکیدن تخمه اش از سپهر اسمان بر زمین انواع جانوران پدید امدند.

    در سمت دیگر رودخانه نخستین انسان به نام ” گیومرتن ” (کیومرث) زندگی می کرد که مقدر بود در یک روز بد فرجام با اهریمن رو به رو شود . اما تخمه ی او نباید از میان می رفت . این تخمه به مدت چهل سال در زمین باقی ماند و سپس به صورت یک ساقه ی مقدس ریواس سبز شد . از دو شاخه این ریواس همزادان مقدس “مشی ” و ” مشیانه ” زاده شدند .

    اینان نخستین انسان های فانی و اجداد همه ما بودند.

    .
    .
    .
    Wise lord of the sky- Persian myth
    Writers: Tony Allan , Charles Phillipe, Michael Kerrigan

  5. فرهنگيان

    سلام، وقت بخیر
    مقاله تان بسیار خوب شده.
    وقتی به سایتتون سر میزنم، از دیدن نوشته های شما و نظرهای دوستان خوشحال می شوم.
    موفق باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *