هدیه‌ی روز اول سفر

ستونی از نور: مسجد جامع اصفهان

دوستی درمیان ستونی از نور: مسجد جامع اصفهان

یکی از فلسفی‌ترین عکس‌هایی که تاکنون گرفته‌ام: مسجد جامع اصفهان

صحنه زیباست ولی دورند: مسجد جامع اصفهان

مردان پیر همیشه مودبانه می‌نشینند، عصایی در یک دست دارند و دست دیگرشان بر زانویشان است: چالشتر

دیدگاه‌ها

  1. بی نشان

    عکس “مردان پیر” به گریه ام انداخت!
    آرش، آنها چه کسانی بودند و ما که هستیم؟ آنها چه کردند و ما چه می کنیم؟ آنها به کجا رسیدند و ما به کجا می رویم؟ آن ادبی که حرفش را زدی، پشتش هزار چیز نهفته است، ما حتی آن را هم نداریم. انگار در خلاء بی پایانی معلقیم… حتی فرصت آن را هم نداریم که آدم “عادی” باشیم. دست و پا می زنیم و هر بار فروتر می رویم.
    خوش به حالت که در سفری. اینجا که می مانم، روزهایم بوی ماندگی می دهند، آنگاه واژه های مأیوس کنار هم صف می کشند تا یأس ملونی جلوه گر شود…
    از دریچه چشمان تو ما خیلی چیزها دیدیم و آموختیم.
    سپاس.

  2. تندیس

    بی نشان عزیز
    فکر نکن کسی که زیاد سفر می ره حالش بهتره.
    در مورد آرش من فکر می کنم داره از چیزی فرار می کنه .
    وحالش خیلی بدتر از اینهاست که میشه اینجا دید.

  3. سمیرا یحیایی

    سلام…. من توی ستون نور مسجد جامع اصفهان عکسی دارم که مقتدرانه می گم بهترین عکس از این ستون نوره …زیر اون نور حس و حال عجیبیه میشه تا خورشید هست زیرش ایستاد…راستی من به دلیل مشکلات مازوخسیتی و البته کمی خریت و افسردگی توامان به ایلام نرفتم و با اینکه حسن نیت داشتم و چمدان سبک سفر را بسته بودم! انقدر در میدان ولیعصر میان هیاهوی پوچ و عجیب انتخابات چرخیدم تا ساعت از زمان موعود بگذره بعدشم رفتم واسه خودم کادو خریدم و بعدش هم به تهران لعنتی که نمی دونم چرا پاگیرم کرده با خودم تبادل جهل کردم….به اون تندیس جان هم می خوام بگم که رک گویی تو و بی پردگیت حالم رو بهم میزنه…

  4. سمیرا یحیایی

    راستی اون عکس فلسفی ات بیشتر اجتماعی- جامعه شناختی بوده البته از نوع کفتری ….حتما دوست دختر کفتره یا دوست پسرش بهش خیانت کرده بوده تو لونه ی مشترک و آثار خیانت رو به منقار گرفته بوده که صاحب اش رو پیدا کنه شایدم طرف قهر کرده بوده و اون داشته بوهای ته مونده ی جفت اش رو به مغز می کشیده….یا شاید….و…هزار قصه ی دیگه

  5. مهتاب

    سمیرا خانم چرا قبل از این که حالت تهوع بگیری سری به حرفای خودت نمی زنی؟ چرا حقیقت تهوع آورست؟ قصد قضاوت در مورد آقای نورآقایی را ندارم . چون موکدن توصیه کرده اند…ولی واقع بین باشیم . اگر کسی حالش بد است کمکش کنیم.اگر تندیس رک گوست ،حداقل میتوان اطمینان داشت که تبادل جهل نمی کند .
    آقای نورآقایی محترم،مشتاقانه منتظر شنیدن نظراتتانم و بازهم تاکید میکنم بر گفته هایم. تلاش کردم قانعتان کنم ولی بنظرم بر خلاف انتظار اصلا منعطف نیستید.
    با امید به اصلاح بشریت

  6. سیما

    ستون های نور را شما از دریچه ی دوربین دیدی و دریافتی ،اما شاید آنان که در ستونی از نور می ایستند تاریکی پیرامون را بیش از آن باریکه ی نور می بینند!کاش جور دیگر می دیدیم!!

  7. تندیس

    سمیرای عزیز متاسفم که از حقیقت حالت به هم میخوره.اما حالا که بدت میاد و افسرده هم هستی من به حقیقت دیگری میپردازم.من که آرش نواقایی را دورادور و بیشتر از نوشته هایش میشناسم در او استعدادی می بینم .اما متاسفانه کسانی که با او در تماسند،(حداقل در این سایت) اکثرا آدمهای پیش پا افتاده ای هستند که یا از او بیش از آنچه باید باشد تمجید میکنند و یا بسیار سهل انگارانه نقدش میکنند.مثل نوشته ی خود شما در مورد عکس کفتر .گر چه بر اساس کتب روانشناسی این توصیف شما میتو نه تا حد زیادی یه جور داستان شخصیه سمیرا باشه.ولی با نگاه عکاس با آن زیرنویس همخوانی ندارد.

  8. سمیه

    فکر میکنم برای نظر دادن درمورد شخصیت شما این سایت خیلی جای مناسبی نباشه

    متاسفانه بعضی از دوستان این سایت رو با یه جای دیگه اشتباه گرفتن

    بهتره هرکس میخواد به شما کمک کنه حضورا خدمت برسه و البته فکر میکنم بعضی از دوستان

    هدفشون کمک کردن نیست ، از این اظهار نظرها انگیزه دیگه ای دارن

    درضمن هرکس به اندازه شناختی که از شما داره درمورد شما نظر میده و دلیلی نداره که ما اون فرد رو متهم به نشناختن کنیم

  9. سمیرا یحیایی

    آرش نورآقایی عزیز اول از همه ببخش که ۷ کلمه حرف انقدر بی جهت و البته به رسم مردم این ولایت جنجالی شد… دوم گویا دوستان حرف های زیادی برای زدن دارند…سوم اینکه اینهمه انعطاف از کجا می یاد…چهارم هم اینکه اصولا با آدمهایی که عادت به کش دادن سر کش تو این مملکت دارند به شدت مشکل دارم هر چند که بی جواب نیستم اما از فرهنگ شخصی ام استفاده می کنم و نه از فرهنگ این مردم و بحث را کوتاه می کنم و تمام…بعد هم به هر حال من ادعایی بر چیزی غیر از پیش پا افتادگی ندارم و خوشحال ام که در مورد خودم اینطور فکر می کنم…بقیه مسائل هم به دوستان روانکاو و جدی می سپارم تا خودشون رو نجات بدن و جهان رو…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *