متن زیر را به مناسبت «روز جهانی موزه» برای «خبرگزاری میراث فرهنگی» نوشتم.
قبل از اینکه بحث را آغاز کنیم بد نیست بدانیم که “در اواخر دههی ۶۰ قرن بیستم، موزهها در نوع فعالیتهای خود، تغییرهای عمدهای را اعمال کردند. آنها برای ایفای بهتر نقش آموزشی خود و یافتن شیوههایی نوین برای جذب شمار بیشتری از بازدیدکنندگان، در پی آن بودند که ظاهر خود را آراستهتر و زیباتر نمایند. شمار موزهها افزایش یافته بود. مفهوم رایج موزه نیز، به شکل قابل توجهی تغییر یافت، به گونهای که موزهها از شکل سنتی خود خارج شدند و به صورتهای بسیار متنوعی درآمدند.”
امروزه موزه مکانی است که میتوان از هر زاویهای به آن نگاه کرد و آن را مورد بررسی قرار داد و بدون شک همچون کتاب و همچون سفر، یکی از ارکان ارتباط اجتماعی محسوب میشود.
با این مقدمه به برخی از موزهها در کشورهای فوقالذکر اشاره میکنیم:
یونان؛ سایت- موزهها
اولین موضوعی که در تمام کشور یونان در رابطه با موزهها قابل مطرح کردن است، وجود سایت – موزههاست. در کنار هر سایت باستانی این کشور حداقل یک موزه و گاهی چند موزه دیده میشود. به طور مثال در کنار سایت باستانی «المپیا»، سه موزه وجود دارد که هر یک به موضوعی ویژه میپردازند، در حالی که سایتهای باستانی «پاسارگاد»، «بیستون»، «گنبد سلطانیه» و «آسیابهای شوشتر» که اتفاقا در فهرست میراث جهانی به ثبت رسیدهاند اصلا موزهای در نزدیکی خود ندارند. یا به فرض، برای دیدار از اشیای یافت شده در معبد «چغازنبیل»، یکی دیگر از آثار ثبتی در فهرست میراث جهانی باید به تپه باستانی «هفتتپه» رجوع کرد.
موضوع دیگر دربارهی موزههای کشور یونان، اهمیتی است که یونانیان برای موزهها قائلند. موزه آکروپلیس در شهر آتن در حدود ۲۰ برابر موزه تخت جمشید وسعت دارد و طوری طراحی شده که بازدیدکنندگان در هنگام استراحت و نوشیدن قهوه، سایت آکروپلیس را پیش رویشان میبینند و خاطرهی آن را دوچندان در ذهن ثبت میکنند. این در حالی است که موزهی تخت جمشید هرگز بازتابی از ابهت و شکوه این مهمترین سایت باستانی کشورمان ارائه نمیدهد.
در بسیاری از سایت – موزههای یونان، هم محلی برای خرید سوغاتیهای مرتبط با آن سایت باستانی وجود دارد و هم مکانی برای استراحت و خوردن و نوشیدن، و این موضوعی است که در هیچ یک از موزههای ایران مورد اهمیت واقع نشده است.
ایتالیا؛ موزه مکانی برای درآمدزایی
ایتالیا کشور زیبایی است و ایتالیاییها این موضوع را خوب میدانند و به همین دلیل است که راه درآمدزایی از طریق گردشگری و اتفاقا به واسطهی موزههایشان را خوب میشناسند. آنها
برای این که بتوانند از موزهها درآمد داشته باشند، آثار هنری لئوناردو داوینچی، میکلآنژ، رافائل و دیگر هنرمندانشان را در شهرهای مختلف و موزههای مختلف قرار دادهاند. بدین ترتیب گردشگری که مشتاق است همهی آثار میکل آنژ را ببیند باید به بیش از ۱۰ موزه در شهرهای مختلف، مراجعه کند. به طور مثال، فلورانس به تنهایی برای دیدار آثار لئوناردو کفایت نمیکند و گردشگر هرگز از رفتن به میلان و رم بینیاز نیست.
ایتالیاییها میدانند که چگونه با نام لئوناردو جیب گردشگران را خالی کنند. آنها از طرفی آثار لئوناردو را در موزهها به نمایش گذاشتهاند و از طرفی در چند شهر ایتالیا موزههایی به نام موزه داوینچی وجود دارد که هم دستنوشتههای او را در آنجا میتوان دید و هم ابزارها و پدیدههای ساخته شدهای که او در روزگار خویش آنها را طراحی کرده بود.
فرانسه؛ موزهها همچون عبادتگاه
فرانسه کشوری است که امروزه آن را به عنوان یکی از مهدهای هنر و فرهنگ تلقی میکنند و موزههای این کشور نماد بسیار بارزی از این طرز فکر هستند. از لوور و عظمت آن سخن نمیگوییم، اما به هر موزهای در شهر پاریس از جمله Orsay و Quai branley که قدم بگذاریم، احساس میکنیم که به عبادتگاه قدم گذاشتهایم. هر شیء موزه قداست منحصر به خودش را دارد و از یک حریم و حرم ویژه برخوردار است. موزه و اشیای آن چنان اهمیتی در فرانسه دارد که بسیارند کسانی که دوست دارند به جای بستر در موزه جان بسپارند. موزه در فرانسه یعنی مکانی که صبح با اشتیاق به آن وارد شوی و عصر با انرژی مضاعف از آن خارج شوی.
موزههای فرانسه برای جلب مشتریان نمایشگاههای موقتی بسیاری برگزار میکنند و وجود صفهای طولانی و انتظارهای چند ساعته در پاریس موضوعی عادی است.
در کشور ما موزه هنوز جایگاه ویژهای حتی برای اهالی میراث فرهنگی و گردشگری ندارد و از این جاست که در میان اقشار مردم نفوذ پیدا نکرده است. هنوز هیچ یک از موزههای ایران، کتاب راهنما ندارد و بسیاری از آنها حتی کتابچه راهنما هم برایشان تهیه نشده است. در کشور ما شاید تعداد موزههایی که سایت اینترنتی فعال و به روز دارند به تعداد انگشتان یک دست هم نرسد.
هلند؛ موزه بازتابی از سبک زندگی
هلند را همگان به کشور تساهل میشناسند. استفاده از مواد مخدر در این کشور رایج و قانونی است، به همین دلیل وجود موزهی ماریجوانا و فروش این ماده در موزه امری عادی تلقی میشود. هلندیها در شهر آمستردام موزهی «اروتیک» و موزهی «سکس» هم دارند، همچنان که موزههایی به نام موزهی گل دارند که این کشور به آن مشهور است. هلند زادگاه نقاشان معروفی همچون ونگوک و رامبرانت است. در آمستردام میتوان از خانه- موزهی رامبرانت و نقاشیها و دستنوشتههای ونگوک در موزهای که به نام این نقاش است، دیدار کرد.
آیا هیچ موزهای در ایران هست که کسی با دیدار از آن موزه بداند که با ایرانی کوچک روبرو شده است؟ جواب منفی است.
عمرخیام، مولانا، ابوریحان، ابن سینا، حافظ، سعدی، زکریای رازی و … هیچ کدام یک موزه به نام خودشان ندارند و تعداد خانه – موزههایی که برای اشخاص مشهور کشورمان بنا شده باشد باز هم چنان اندک است که اگر تعدادشان را ذکر نکنیم بهتر است.
آلمان؛ موزه در خدمت صنعت
آلمان بدون شک از مهمترین کشورهای صنعتی دنیاست و به همین دلیل بسیاری از موزهها روایتگر تاریخ علم و توانایی صنعتی این کشورند. موزهی «دویچ» در شهر مونیخ گویی یک شهر صنعتی است و ساختمان فروش اتومبیل «بیامو»، بهانهای است برای نمایش این شیء گرانقدر.
بلژیک؛ موزه برای همهی فصول
موزه دیگر فقط جایی نیست که در آن به سفال بنگریم و به مفرغ نظر کنیم. امروزه موزهها تنوع بسیار دارند و همهی قشرها برای دیدار از آثار موزهها، به این مکانها روی میآورند. در بلژیک یکی از مهمترین موزهها، موزهی کارتون است و در آن تاریخ کارتون و چگونگی ایجاد یک کارتون به نمایش گذاشته شده است. آدمبزرگها در این موزه، کودک درونشان را مییابند و بچهها همبازیهایشان را پیدا میکنند.
ایران؛ موزههای بیطرفدار
وضعیت موزهها در ایران ناگفته پیداست و با این حال نگارنده هیچ انتقادی نمیکنم، فقط این سوال را میپرسم که آیا اصلا در ایران انجمنی به نام «انجمن دوستداران موزه» ذیحیات هست؟ ما با نام انجمنهای دوستداران میراث فرهنگی برای بسیاری از شهرهای کوچک ایران هم آشنا هستیم، اما ظاهرا دوستداران میراث فرهنگی هم با موزه میانهی خوشی ندارند. با جرات میتوان گفت که تعداد مدیران و کارمندان موزهها در کشور ما که جزو انجمنهای مردم نهاد دوستدار موزه باشند بسیار اندک و شاید صفر باشد.
یکی از وظایف دوستداران موزه در کشورهای مختلف دنیا، تنظیم دیدار دانشآموزان و دانشجویان و سالمندان و قشرهای خاص از موزهها، ارائه اطلاعات، اجرای تور، برگزاری جلسات و نمایشگاه و گالری و … است که در ایران ما از آن خبری نیست.
آرش نورآقایی
دیدگاهها
ُُسلام و خسته نباشید.
“نور و ظلمت” دو مقوله پر اهمیت در اسلام است. گاهی از این دو به “آسمان و زمین” تعبیر آورده می شود. در دیگر ادیان – بی شک – به این دو مقوله پرداخته شده است.
پرسش: ۱- آیا این موضوع (نور و ظلمت – آسمان و زمین – در دیگر ادیان) در نوشتار، جستار و یا کتابی جمع آوری شده است؟
۲- آیا نمادهای مربوط به این موضوع در جایی ذکر شده است؟ ۳- آیا شما مراجعی را می شناسید که – هر جند ناقص و یک بعدی – به این قضیه نگاه کرده باشند؟
با سلام.
موضوع خوبیه .البته این قیاس ٬دل ایرانی ها رو به درد میاره؟!
علیقلی میرزا – اعتمادالسلطنه وزیرعلوم ناصرالدین شاه – توی خاطراتش٬تعریفی ازموزه ارائه کرده : ” موزه٬ مکان ومحلی است وسیع٬ برای نگهداری اشیاء قدیمی ٬ آثاربدیع٬ صنایع و مستظرفات “. با این حال وقتی ازکسی می پرسیم موزه یعنی چی ٬نمی تونه چیزی به صحبت های اعتمادالسلطنه اضافه کنه؟
۱٣۶موزه یا به اعتقاد برخی ٢۵٠یا حتی ۴٢٠موزه ی ایران درمقایسه باتعداد چند هزار عددی موزه های برخی کشورها که تمدنشون به چندصدسال هم نمیرسه خیلی ناچیزه !
من دلیل اصلی این عقب ماندگی رو(نه فقط درتعداد)٬ چالش بین سنت ومدرنیته می دونم یعنی اول ریشه یابی ٬بعد باید به سراغ سیاست های اجرایی رفت٬ باید این بررسی بشه که آیا موزه های ما یک چارت تشکیلاتی صحیحی دارند؟ آیا هیات منا٬مدیدت اسناد ٬مدیریت نمایشگاه ٬مدیریت نیروی انسانی ٬مدیریت برنامه ریزی ٬مدیریت امورمالی ٬یا مدیریت پژوهش واحیا و…که ازنیازهای هرموزه ایه توی موزه های ایرانی وجود داره؟
آیا همه چیزو همه کس درجای خودشون قرار دارن ؟ متاسفانه کادر موزه ای ما ٬می خواد همه فن حریف باشه ٬کسی که تخصص نداره مدیرمیشه٬ سناریوی موزه رو مینویسه ٬ویترین طراحی میکنه ٬نور و رطوبتو کنترل میکنه٬ و… ریاست هم میکنه واینه که بجای اینکه سرجای خودش باشه به جای سایه ی دیگران قرار میگیره!
حرف دراین باره زیاده !
به هر حال به امید فردایی بهتر
متاسفم که سرتونو درد آوردم
سلام. مطلب جمع و جور خیلی خوبی بود. اما آرش ما دوست داریم تو برامون زیاد توضیح بدی نه یه کمی. راستش من هنوز منتظرم تا مطالب خیلی خیلی کاملتری از دیده های تو در یونان و ایتالیا بخونم. کی پس؟
………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. اولا که تو همیشه لطف داری و من از این بابت سپاسگزارم. دیگه اینکه واقعا هر چه میدونستم در سفرنامه نوشتم و در سمیناری که خودن هم حضور داشتی، گفتم. فکر میکنم نباید بیش از این وراجی کنم. البته شاید بعدها یک چیزهایی که در ناخودآگاهم نشست کرده به ذهنم برسه که خواهم نوشت.
karshenase zebar dasti hasti
به امید آینده ای بهتر
………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. بله، شاید.
فکر می کنم، شاید اگر در سیستم آموزشیمون، چه مدرسه چه خانه و چه جامعه از اهمیت فهم موزه ها بهمون بیشتر یاد میدادن، اشتیاق رو برای موزه گردی در ما زنده میکردن.
جز ایجاد شوق به دیدن و دانستن از زبان موزه ها، چیز دیگه ایی به ذهنم نمیرسه…..
هر چند در ایجاد این شوق می دونم که خیلی چیزها دخیل هستند!
خیلی دقیق و اصولی نوشته بودین استاد، واقعا یاد می گیرم ازتون.
………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. ارادتمندم.