۱- ماده مار بیحیا که تحریک شده است، مار نر را تحریک میکند. چنانکه گویی میخواهد با دهان کاملا گشودهاش مار نر را با ولعی سیر نشدنی بنوشد. مار نر سرش را در گلوی همسرش میگذارد و ماده مار داغ چون آتش، نیشزنان بوسه میگیرد. در این جفتگیری دهانی، زهر توالد و تناسل انزال میشود.
۲- مادهی زخمی شده از خشونت شهوانی، بارور میشود و دیگر کاری ندارد جز اینکه با ضربهی دندانهایش گلوی نر را بشکافد. زمانی که نر با این وضع اسفناک میمیرد، ماده مار منی خیسانده شده در بزاق او را میبلعد. و در عدالت طبیعت، نطفهای چنین زهرآگین به قیمت زندگی وی تمام میشود.
۳- ماربچگان در شکم مادر بزرگ میشوند و همچون ذرات ریزی در دخمهی مرطوبشان میخزند. آنها با ارتعاشات خود زهدان مادر را میلرزانند. گویی برای مادر هیچ امکان رهایی در هنگام زایمان وجود ندارد. شکم مادر با حرکت جنین به سمت نور از هم میدرد و امعاء و احشاء از هم دریده شده در را برای آنها باز میکند…
۴- مارهای کوچک پیرامون لاشهی مادر میخزند و آن را میلیسند. آنها نسلی هستند که در هنگام به دنیا آمدن بیمادر میشوند.
دیدگاهها
ممنون دست هایت باش.
زیبا می نویسی و زیبایی را منتشر می کنی.
عجیب ولی واقعی
………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام.
سلام
حال چرا ماده مار بی حیا؟؟
کجای کارش بی حیایی بوده؟!!!
………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. این یک متن ادبی است و برای همین استعاره داره.