زنده باد آدم،
میتوانست سر به زیر باشد، عریان بماند و در بهشت سکنی گزیند.
اما انتخاب کرد که سرکش باشد، لباس بپوشد و زمین را کشف کند.
همین است که امروز هم،
میتوانست سر به زیر باشد، به همین لباسها اکتفا کند و در زمین سکنی گزیند.
اما انتخاب کرد که سرکش باشد، لباس فضایی بپوشد و کهکشان را کشف کند.
…………………………………………………………..
…
خداوند خدا پس آدم را از خاک زمین بسرشت و در بینی وی روح حیات دمید، و آدم نَفْس زنده شد.
و خداوند خدا باغی در عدن به طرف مشرق غَرْس نمود و آن آدم را که سرشته بود، در آنجا گذاشت.
و خداوند خدا هر درخت خوشنما و خوشخوراک را از زمین رویانید، و درخت حیات را در وسط باغ و درخت معرفت نیک و بد را.
…
پس خداوند خدا آدم را گرفت و او را در باغ عدن گذاشت تا کار آن را بکند و آن را محافظت نماید.
و خداوند خدا آدم را امر فرموده، گفت: «از همه درختان باغ بیممانعت بخور،
اما از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخوری، زیرا روزی که از آن خوردی، هر آینه خواهی مرد.»
و خداوند خدا گفت: «خوب نیست که آدم تنها باشد. پس برایش معاونی موافق وی بسازم.»
…
و خداوند خدا، خوابی گران بر آدم مستولی گردانید تا بخفت، و یکی از دندههایش را گرفت و گوشت در جایش پر کرد.
و خداوند خدا آن دنده را که از آدم گرفته بود، زنی بنا کرد و وی را به نزد آدم آورد.
…
و آدم و زنش هر دو برهنه بودند و خجلت نداشتند.
…
و مار از همه حیوانات صحرا که خداوند خدا ساخته بود، هُشیارتر بود. و به زن گفت: «آیا خدا حقیقتاً گفته است که از همه درختان باغ نخورید؟»
زن به مار گفت: «از میوه درختان باغ میخوریم،
لکن از میوه درختی که در وسط باغ است، خدا گفت از آن مخورید و آن را لمس مکنید، مبادا بمیرید.»
مار به زن گفت: «هر آینه نخواهید مرد،
بلکه خدا میداند در روزی که از آن بخورید، چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نیک و بد خواهید بود.»
و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و بهنظر خوشنما و درختی دلپذیر و دانشافزا، پس از میوهاش گرفته، بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد.
آنگاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و فهمیدند که عریانند. پس برگهای انجیر به هم دوخته، سترها برای خویشتن ساختند.
و آواز خداوند خدا را شنیدند که در هنگام وزیدن نسیم نهار در باغ میخرامید، و آدم و زنش خویشتن را از حضور خداوند خدا در میان درختان باغ پنهان کردند.
و خداوند خدا آدم را ندا در داد و گفت: «کجا هستی؟»
گفت: «چون آوازت را در باغ شنیدم، ترسان گشتم، زیرا که عریانم. پس خود را پنهان کردم.»
گفت: «که تو را آگاهانید که عریانی؟ آیا از آن درختی که تو را قدغن کردم که از آن نخوری، خوردی؟»
آدم گفت: «این زنی که قرین من ساختی، وی از میوه درخت به من داد که خوردم.»
پس خداوند خدا به زن گفت: «این چه کار است که کردی؟» زن گفت: «مار مرا اغوا نمود که خوردم.»
پس خداوند خدا به مار گفت: «چونکه این کار کردی، از جمیع بهایم و از همه حیوانات صحرا ملعونتر هستی! بر شکمت راه خواهی رفت و تمام ایام عمرت خاک خواهی خورد.
و عداوت در میان تو و زن، و در میان ذُرّیت تو و ذریت وی میگذارم؛ او سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنه وی را خواهی کوبید.»
و به زن گفت: «اَلَم و حمل تو را بسیار افزون گردانم؛ با الم فرزندان خواهی زایید و اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود و او بر تو حکمرانی خواهد کرد.»
و به آدم گفت: «چونکه سخن زوجهات را شنیدی و از آن درخت خوردی که امر فرموده، گفتم از آن نخوری، پس بهسبب تو زمین ملعون شـد، و تمام ایام عمرت از آن با رنج خواهی خورد.
خار و خس نیز برایت خواهد رویانید و سبزههای صحرا را خواهی خورد،
و به عرق پیشانیات نان خواهی خورد تا حینی که به خاک راجع گردی، که از آن گرفته شدی زیرا که تو خاک هستی و به خاک خواهی برگشت.»
و آدم زن خود را حوا نام نهاد، زیرا که او مادر جمیع زندگان است.
و خداوند خدا رختها برای آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید.
و خداوند خدا گفت: «همانا انسان مثل یکی از ما شده است، که عارف نیک و بد گردیده. اینک مبادا دست خود را دراز کند و از درخت حیات نیز گرفته بخورَد، و تا به ابد زنده ماند.»
پس خداوند خدا، او را از باغ عدن بیرون کرد تا کار زمینی را که از آن گرفته شده بود، بکند.
پس آدم را بیرون کرد و …
دیدگاهها
در کل یعنی اینکه آدم از همون اول گول زن جماعتو خورد و ما رو به این روز انداخته ، خداوند خدا هم تحمل نداشته یکی دیگه مثل خودش پیدا بشه ، کلا زد پس کله جفتشون پرتشون کرده زمین !
عجب آدمی بوده ها!
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. کیوان موضوعات دیگری را هم میتوان از این متن تورات استخراج کرد.
ببخشید
مثل دفعه قبل سلام یادم رفت
سلام ☺
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام.
سلام
عالی بود… لذت بردم… مرسی.
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. قربانت.
سلام
بجای تشکر باید بگم خیلی مسخره و بی محتوا بود. در این روزگار که همه در جهت دریافت حقیقت و واقعیت ها هستند، اینطور امتداد شایعات و گمانه زنی های نابخردانه، نیکو نیست.
موفق باشید
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. یادمان باشد که در همه روزگاران، بشر هم نابخردی کرده و بخردی. این بخردی و نابخردی محصول منحصر به فرد زمانه ما نیست. درضمن مسخره یا غیر مسخره، متن از کتاب تورات است و بخشی از آن باور بسیاری از مردمان جهان، چه یهودی، چه مسیحی و چه مسلمان.
پس در مورد متن، وضع روشن است. اما در مورد گمانه زنی که فرمودید، نفهمیدم منظورتان گمانه زنی بنده (آنچه که در چند سطر اول نوشته ام) است یا چیز دیگر. به هر حال، شاید به نظر شما گمانه زنی بنده نابخردانه باشد، اما این نظر بنده است و برایش دلیل دارم. نابخردی آنجاست که دلیل گفتاری را ندانیم و آن را نابحردانه بدانیم.
شما هم موفق باشی.
حکایت آغاز معرفت انسان !
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. بله.
سلام، منبع دقیقاً کجاست؟
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. متن از تورات، برداشت چند خطی اول نوشتار از بنده.
این داستانهای اغوا شدن ادم توسط حوا سخن دروغی بیش نیست که در کتب تحریف شده یهود و مسیح بسیار یافت میشود!
شما باور نکنید
کلا مردا زن جماعتو از همون اول ضعیفه و بدبخت فرض کردن که جرئت کردن تقصیر تو زمین هبوط کردنشونم گردن زنای بدبخت بندازن
………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. فکر کنم حرف من چیز دیگری بوده و اصلا به زن و مسائل زنان ربطی نداشته.
سلام
ارزش خوندن داشت، برام جالب بود سپاس…
………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. خوشحالم.
جالب بود… مشابهت هایی وجود داره با آنچه در قرآن هست
نمیدونم باید اسمش رو گذاشت ناخودآگاه جمعی یا دقیقا برعکس…. هرچی که هست، اگه به حساب کفر نذارید، گاهی دلم واسه خدا می سوزه! من فکر کنم اونم طرف ماست…. اگه میخواست آدم رو تو بهشت حبس کنه، چرا آسمون و زمین و خاک و آب آفرید؟…. چرا بخاطر آدم، جلو فرشته هاش ایستاد؟…. ۱جای قصه رو هیچ کس واسمون نگفته یا وقتی گفته که خوابمون برده بوده….
……………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. نگاه خوبیه.
چگونه مار هشیارتر از حوا بود و او را فریفت؟ چگونه حوا توانست آدمی را که از دنده ی او بود اغوا کند؟
معرفت نیک و بد در جایی که نیک و بد وجود نداشت چه حاصل بود؟
عریانی … معرفت … پوشش
……………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام.
salam .gheir az ketab moghadas va ghoran dar kotobe digari ham mitavan shabihe in dastan ra peida kard
؟
……………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. فکر نکنم، اما مطمئن نییستم.
سلام
متحیر موندم که این متن چه منظوری داشت…
درک حرفاتون یکم سخته!
احتمالا من در جایگاهی نیستم که بتونم درک کنم!
…………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. اینطور نیست.
و اگر هبوط نبود سیر و سلوک معنایی نداشت….
………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. احتمالا همینطوره.
انتخاب …
……………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. بله.
در واقع انتخاب قدرت انتخاب داشتن …
……………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. همینش خوبه.
سلام استاد
من به لطف داداش بهزاد با شما اشنا شدم
واقعا متنتون قشنگ بود
ممنون
…………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس. موفق باشید.
عنوان هوشمندانه و زیبا انتخاب شده……پاراگراف اول که نوشته ی شماست، منو خیلی بیشتر از کل متن بفکر فرو برد! واقعا اینجا سرزمین درخت ممنوعه ایی بود که من بهش پا گذاشتم …..
این متن از تورات منو یاد کتاب هبوط دکتر شریعتی انداخت، کتابی که بارها خوندمش.
بنظرم خدا میخواسته تو تیم خودش باشیم، کل ماجرا همینه.
………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس که مطالعه کردید.
سلام
باز به خدا که میگن افریننده است حق انتخاب داد ولی بعضی ها حق حرف زدن بهمون نمیدن چه برسه به انتخاب…..
گفت خدا لابد زن را که می آفریده حال خوبی داشته، آرام آرام اجزاء و ترکیبات را جمع کرده کنار هم. مثلن دست کشیده روی سر زن و بعد موها را آورده پایین دست گذاشته توی گودی کمر زن و کمی فرو داده و بعد گردی باسن را کشیده بیرون. دستهایش بوی گل رز میداده وقتی داشته چشمهای زن را خلق میکرده. منحنی در منحنی زن را رسم کرده. برجستگی سینه ها را، کشیدگی رانها را، خودش هم عاشق شده لابد!
گفت سرآخر گمانم شکم زن را بوسیده و ادامه خلقت را سپرده به زن!
همیشه که نباید از انجیل و قرآن و تورات…. نوشت یکبار از دید خودمان بنویسیم
…………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. موافقم.
سلام
چقدر خوشحال بود شیطان
وقتی سیب را چیدم
گمان می کرد فریب داده است مرا
نمی دانست
تو پرسیده بودی
مرا بیشتر دوست داری
یا ماندن در بهشت را؟
……………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام.