۱- دلم میخواهد به افکار مولانا رجوع کنم و با همهی ارادتی که خودم و هموطنانم به این مرد بزرگ داریم، برخی از اشعار او را که به تخریب اندیشههای دیگران پرداخته مورد بررسی و تحلیل قرار دهم. این مرد با «علم تجربی» مشکل داشت و کمی عقبماندگی به مردم ما تحمیل کرد.
“پای استدلالیون چوبین بود / پای چوبین سخت بیتمکین بود”، حق نداشت این را بگوید. حق نداشت.
۲- اگر بخواهیم یک موزه مردمشناسی برای تهران دو قرن اخیر طراحی کنیم باید به سبک زندگی تهرانیها در این سالها توجه کنیم. به نظرم آمد در این موزه باید از سبک زندگی لوطیها و جاهلها طرحهایی در ذهن داشته باشیم. از کفتر بازی، معرکه گیری و …، حتی باید ترافیک امروزه تهران را در نظر داشته باشیم و آن را به نحوی نمایش بدهیم.
۳- به شعارهای ICOM به مناسبت روز جهانی موزهها در سالهای اخیر توجه کنید:
۲۰۱۰ “Museums for social harmony”
۲۰۰۹ “Museums and tourism”
۲۰۰۸ “Museums as agents of social change and development”
۲۰۰۷ “Museums and Universal Heritage”
۲۰۰۶ “Museums and young people”
۲۰۰۵ “Museums bridging cultures”
۲۰۰۴ “Museums and Intangible Heritage”
۲۰۰۳ “Museums and Friends”
۲۰۰۲ “Museums and Globalisation”
۲۰۰۱ “Museums: building community”
۲۰۰۰ “Museums for Peace and Harmony in Society”
۱۹۹۹ “Pleasures of discovery”
۱۹۹۸-۱۹۹۷ “The fight against illicit traffic of cultural property”
۱۹۹۶ “Collecting today for tomorrow”
۱۹۹۵ “Response and responsibility”
۱۹۹۴ “Behind the Scenes in Museums”
۱۹۹۳ “Museums and Indigenous Peoples”
۱۹۹۲ “Museums and Environment”
میخواهم طی یک نوشتار، تاثیر این شعارها را در جامعهی ایران بررسی کنم. مخصوصا این شعار آخری برایم خیلی جالب است. اصلا میخواهم بدانم چگونه مسائل فرهنگی میتواند در جامعهی ما هماهنگی به وجود بیاورد. میخواهم بدانم از تمام اشیای موزهها که مربوط به ایران است، کدام اشیا میتوانند به وحدت فکری ما کمک کنند و از طرفی احساس شدید ناسیونالیستی در ما به وجود نیاورند.
دیدگاهها
– با اندکی تفصیل – ، با اندیشه ی ژرف شماره ی ۱، هم عقیده ام!
سلام موزه تهران فوق العاده است وای کلاه مخملی ها
با عرض سلام و ارادت
خسته نباشید استاد
راستش با مطلب شماره ۱ شما تقریبا ۱۰۰% مخالفم
به یزدان که گر ما خرد داشتیم کجا این سرانجام بد داشتیم
چیزی که باعث عقب ماندگی فکری و …. مردم ما است عوامل دیگری است که من از بیان آنها بخاطر اینکه ممکنه به عقاید بعضی از خوانندگان سایتتون توهین بشه خودداری میکنم که البته با شناختی که نسبت به شما دارم خوب میدانم که خوب میدانید.راستش اگر یکی از علل عقب افتادگی ملت ما اشعار مولانا و …….بود من به شخصه خوشحال میشدم چرا که نشان از این داشت که ملت ما ملتی فرهیخته ,اهل مطالعه و خردمند هستند که البته از یک روزگاری به بعد تحت تاثیر عواملی نبودند و نیستند در غیر این صورت سرانجام ما قطعا این نمی بود. ولی ما به آینده و آیندگان امیدواریم ؛امید به انسان انگیزه میدهد هر چند که امید واهی باشه.
شعارها بسیار جالب بود.
خواندن نوشته هاتون یک سری پنجره های فکری جدید تو ذهن آدم باز میکنه .واقعا ممنونم
سلام. پریروز گفت و گوی جالبی داشتم با کامران عدل درباره همین موضوع که در ایران چگونه موزه می تواند عاملی برای هماهنگی اجتماعی باشد. من معتقدم اگر این شعار بتواند در ایران تحقق پبدا کند در بهترین حالت فقط می تواند در یک جامعه کوچک چبیزی شبیه به یک کولونی، هماهنگی و هارمونی ایجاد کند و نه بیشتر!
اگر کسی می خواهد مولانای واقعی را بشناسد باید کتاب مجالس سبعه ی او را بخواند. هفت وعظ و خطابه ی منبری از مولاناست. این مولانا کجا و مولانای دیوان شمس و برخی قسمت های مثنوی معنوی کجا!!!!!!!!!!!
سلام. منظورم شهریار عدل بودها. ببخشید اشتباهی شد.
۱.این افکار عجیب نیستند بلکه ابتکار فکری هستند بعضی مولانا را تا سطح خدایی بالا میبرند با هر سه فکر می توان تاخت و تاز کرد… ۲.در سفر اروپا از تو خواندم سوییس برای اب خوردن از مردم رای میگیرد اگر رای بگیرید مطمئن هستم اکثریت دوستان با حذف کامنتهای شرم اور که در شئون این جمع دوست داشتنی نیست حمایت میکنند…… ۳.خاطرم هست ۲ سال پیش گاه ۳۶ ساعت سر کارم با نظارت کامل بدون پلک زدن کار میکردم حالا از ان در و دشت چیزی نمانده باقی انگار از ان میخانه ۱۰۰ سا….له رفته ساقی”””’ . دلم لک زده برای ان بیخوابی ها, فایده ها .گفتم بدانی حظ ببر از این خستگیها.به کردار سیگاری های حرفه ای که سیگار به سیگار روشن میکنند تا یک پک عقب نیفتند.سیگار به سیگار برو سفر… با احترام و درود به حکیم
موزه طهران قدیم ایده خیلی جالبیه به خاطر اینکه اون تهران گم شده و یه رد پا از اون و مردمش باقی مونده اینجوری میشه خیلی از اون آدمها و حتی مشاهیر رو دوباره زنده کرد
فلکلور مردم تهران قدیم و فرهنگ اونها برای خیلی ها می تونه جالب باشه چون اون تهران با این تهران زمین تا آسمون فرق کرده
موزه ئ مردم شناسی تهران به صورت واقعی بنظرم غیر ممکن است.زیرا ۱-چطور میتوانید بانوان دهه ۳۰-۴۰ و۵۰ را نشان دهید؟سیر تغییر پوشش و فرهنگ در ان دوران یک واقعیت تاریخی است. ۲-رقص های رایج ان زمان مثل “رقص رو حوضی” را چطور؟۳-اهل موسیقی ۵۰ سال اخیر را چه میکنید؟و……../در ان صورت انچه می ماند می شود موزه “مرد شناسی”!!
……………………………………………………………..
جواب: کاملا حق با توست. کاملا.
رقص روحوضی؟ منظورتان رقص شکسته ی سیاه تخته حوضی است یا رقص هایی که در بازیهای زنانه اجرا می شد؟ رقص شکسته ی سیاه را مگر کسی اصلا الان بلد است؟ رقص های بازیهای زنانه هم پیش کش خودمان . ما همین که همت کنیم متن هایشان را جمع کنیم کلی همت کرده ایم. شما هم اگر از این بازیها چیزی بلدید لطفا روی کاغذ بیاورید و به نشانی من بفرستید. سپاسگزار خواهم بود
با سلام،منظور مولانا، ادراکات عرفانی است که از راه دل حاصل می شود و نیازی به استدلال نیست.
………………………………………………………………….
جواب: جدی؟
من به شما و کارهایی که انجام میدهید ، هم علاقمندم و هم بسیار احترام می گذارم.
خواهش میکنم این شعر با دل بخوانید ، نه بااستدلال.
شاد و پیروز بوده و باشید.
باقی بقایتان.
کاوه فرزانه.
……………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس
سلام دوست عزیز
الان که در عصر انفجار اطلاعات هستیم مردم ما روزی یک ربع هم مطالعه نمی کنند تا چند پانیه اش به مولوی و امثال او برسد. حال ببینید در قرون گذشته که درصد باسواد و یا آنها که شعر مولوی به گوششان می رسید چقدر بوده تا تاثیری بگذارد. ضمنا او خرد را نفی نمی کند بلکه عقل فرمولی را رد می کند. به عبارتی بسیاری عوامل مؤثر غیر استدلالی در جهان می بیند که قابل تغییرند. در ضمن فرض محال که اثر او این مقدار باشد که شما گفته اید، می رسیم به مثل معروف: “خلایق هر چه لایق.”
………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. درست متوجه منظور اصلی اتان نشدم.
جدا فکرهای عجیبی هستند!
و البته به نظر من خیلی هیجان انگیز
ایکاش در مورد پاراگراف اول و مخصوصا شماره یک ، بیشتر بنویسین، واقعا برام جالب شد.
………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. کارهای عقب افتاده و ذهن تلنبار شده فکر نکنم فرصتی ایجاد کنه برای پیگیری این موارد.