۱-
همه می گفتند اگر اقدام کنی، می دهند. باور کردم، اما ندادند.
ویزای آمریکا را می گویم.
لعنتی، حتی مدارکم را هم نگاه نکرد!
۲-
حالا که می نویسم در فرودگاه “دوحه” هستم و تا کمتر از دو ساعت دیگر به سمت ایران پرواز خواهم کرد.
اما چند روز گذشته را هم به بهانه گرفتن ویزای آمریکا و هم برای شرکت در نمایشگاه گردشگری ATM در “دوبی” سپری کردم.
امروز در زمان برگزاری نمایشگاه در یک سمینار مربوط به شبکه های اجتماعی و بلاگرهای سفر شرکت کردم. دو نفری که سمینار ارائه می دادند از اعضای Proffessional travel bloggers association بودند.
و من در همه مدت ارائه سمینار، غبطه می خوردم…
چند سالی هست که موضوع “بلاگرهای سفر” را به عنوان یک پدیده جالب و قابل توجه به کسانی که در عرصه گردشگری فعالیت می کنند، گوشزد می کنم. در دو دوره جشنواره سفرنگاری ناصرخسرو این موضوع را مورد توجه قرار دادیم و نتایج خوبی داشت. یک مرتبه هم سمیناری با عنوان “موزه ها و بلاگرها” ترتیب دادیم که آنچنان که باید درک نشد. در ادامه به چندین موسسه خصوصی و حتی به سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری پیشنهاد دادم که برای معرفی ایران، ۱۰۰ بلاگر سفر را دعوت کنند و نتیجه اش را ببینند. هنوز این اقدام انجام نشده.
حالا امروز دیدم که برای بلاگرهایی که به صورت حرفه ای به موضوع سفر می پردازند، یک انجمن تخصصی درست شده. با خودم فکر می کنم تشکیل انجمن بلاگرهای سفر کاری است که ما هم باید تشکیل آن را در ایران پیگیری کنیم.
اما از زاویه ای دیگر می خواهم بگویم ما در این رابطه چندان از دنیا عقب نیستیم. یکی از دلایلش این است که ما “چیتبال” را به عنوان عروسکی که قرار است از زبان او سفرنامه نوشته شود، به صحنه وارد کرده ایم. من به شخصه عروسکی را نمی شناسم که برای ابراز دغدغه های محیط زیستی سفر کند، برای خودش وبلاگ داشته باشد و سفرنامه بنویسد. این نوید را می دهم که به زودی “چیتبال یک عروسک بلاگر سفر حرفه ای خواهد شد.
می دانم که باور کردن هر فکر و ایده ای در هر جامعه ای و مخصوصا در جامعه ما کمی زمان می برد. اما چنان وجودم برای جبران عقب ماندگی ایران در تب و تاب است که هر لحظه آرزو می کنم که ایکاش آنهایی که باید، می فهمیدند چه می گویم و به ایده ها و فکرهایی که شخصا بهشان اعتقاد راسخ دارم، توجه نشان می دادند.
دیدگاهها
سلام خسته نباشید متأسفم که نشد ….اما چیتبال یه ابتکار بی نظیره خیلی کار قشنگیه امید که هرچه زودتر بازتابش رو ببینیم و به خصوص هدف بزرگی که چیتبال دنبال می کنه این روزها شاهد حرکات خوبی برای محیط زیست هستیم امید که همه دوستان در این راه موفق باشند
……………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از لطف شما.
” هر لحظه آرزو می کنم که ایکاش آنهایی که باید، می فهمیدند چه می گویم و به ایده ها و فکرهایی که شخصا بهشان اعتقاد راسخ دارم، توجه نشان می دادند.”
امیدوارم که آرزویتان هر چه زودتر به واقعیت بپیوندد.
اگر بخواهیم، می توانیم..
……………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. بله، واقعا اگر بخواهیم می توانیم.
به من هم همه می گفتند می دهند، حتی خود شما، ولی ندادند٠ مدارک من را هم نگاه نکردند!!!!!
……………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. آره، حق با توئه. اما داستاان اینطوریه که من قبل از اینکه اقدامی انجام بدم، امیدوارم کرده بودند. اما من وقتی به شما گفتم که همه کارها رو کرده بودی. به هر حال، متاسفم.
“درهای امریکا نباید نیمه باز باشد ، باید ورود بر هر کسی ممنوع بشود”
سطر بالا عنوان یکی از یادداشت های گابریل گارسیا مارکز فقید است که در کتاب “یاداداشت های پنج ساله” به صورت مفصل درباره ده سال تلاشش برای گرفتن ویزای امریکا و همچنین دلایل ندادن ویزا به خود او وسایر هنرمندان و شخصیت های بزرگ امریکای لاتین نوشته است پیشنهاد میکنم ان نوشتار را بخوانید تا بیشتر با خصوصیات امریکایی ها در این زمینه اشنا شوید…
……………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. زنده باد که همیشه دید متفاوتی داری. سعی می کنم وقت بزارم و بخونم.
درود
تجسمش کن! آمریکا هستی و درحال انجام همان کاری که می خواهی باشی، می شود! حتما هم می شود! شاید کمی دیرتر…
یادت نیست بارها همین ” غبطه خوردن” نیروی محرکه ات، محرکه ام، محرکه اش بوده… پس باز هم می شود! شاید کمی دیرتر…
راستی، خوش آمدی…
مشتاقم به دیدارت!
آمین!
……………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. قربانت.
آقا آرش سلام
می خواستم حضور محترم و شریف تان , راجع به استفاده از عروسک چیتبال نظر ارایه نمایم.
به نظر من , استفاده از عروسک وقتی مخاطب از رده سنی خرد سالان و کودکان و نوجوانان است خوب است
اما وقتی مخاطبین از رده های سنی بالاتر یعنی جوانان و میان سالان و بزرگسالان است نه تنها خوب نیست بلکه از نظر جلب توجه و یا اهداف دیکر.. اثر آن بر عکس است و بهتر است عروسک را بی خیال شوید و جایگزین مناسبتر پیدا کنید.
شادیتان روز افزون
……………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام بر علی عزیز. شاید حق با شما باشه، اما احساسم بهم میگه که در شرایط کنونی با کمی خلاقیت، چیتبال در میان بزرگسالان هم معرفی خواهد شد. اساس و کانسپت پروژه میتونه با آدم بزرگها ارتباط برقرار کنه، ضمن اینکه برای اونها هم برنامه ریزی می کنیم. به هر حال، سپاس که تذکر دادی.
سلام.
آرش جان یکی از دوستان من در مقطع ارشد گردشگری در حال تحصیل هستش که برای پایان نامه خودش داره رو موضوع بلاگرها و وب سایت ها کار می کنه.
…………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. زنده باد. بگو اگر میتونه جلسه شنبه (نشست بلاگرها در موزه ملک) رو از دست نده.
سلام آرش جان ناراحت شدم که ویزات ok نشد به قول شازده کوچولو همیشه یک جای کار میلنگه ….. بخیال مشتاق دیدار
…………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. احمد آقا، ارادتمندم و به امید دیدار.
به نظرتون دلیل مخالفت با اعطای ویزا به کسی مثل شما که هم زبان میدونه ، هم کارش در ارتباط با گردشگریه ، چی می تونه باشه؟
کنجکاوم ؛ چون میخوام در همین زمینه اقدام کنم . الان کمی مایوس شدم.
…………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. احتمالا اونا فکر کردند، من اگر برم برنمیگردم. دلیل دیگه ای نمیشناسم.
سلام آرش خان
از ماست که بر ماست.پیشنهاد می کنم از آقای ایرج طهماسب و عروسک پسر خاله هم برای کمک به چیتبال کمک بگیرید.
…………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. پیشنهاد بدی نیست، کانال ارتباطی دارید؟
سلام آقای نورآقایی عزیز
برای شما که یه گردشگر حرفه ای هستی واقعاً کلافه کننده است ولی انشاء الله یه روز به خواستت برسی
من چند باری مزاحمت شدم و برای سفر راهنماییم کردی
میخواستم با همسرم برم سفر؛(حالا که قیمت تورها نسبتاّمناسب تره) سفر برای خرید با قیمت مناسب و دیدن جاذبه های معماری وبصری، نظر شما چیه؟ مالزی ۷ شبه یا استانبول ۵ شبه و آفرتور هم اگه ممکنه معرفی کنین ممنون میشم
باسپاس
…………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. هم مالزی خوبه هم استانبول.
سلام جناب نورآقایی
من قرار بود بعد از جشن کرمان خدمت برسم برای انتخاب موضوع پایان نامه ام با محوریت بلاگر ها و سفر باهاتون مشورت کنم ، کمی تنبلی کردم ، اگر زحمتی نیست کی و کجا می تونم ببینمتون ؟
سپاس
…………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. تماس بگیرید تا برای یک روز هماهنگی کنیم.
مرگ بر آمریکا!!! (بدون شرح البته)
و من به عنوان یک امریکایی بی غم از شما عذرخواهی میکنم.
…………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. با “مرگ” که موافق نیستم، به تو هم که ارادت دارم.
با سلام و احترام. اگر امکانش هست بفرمایید اژانس ایوار معمولا در تورهای پاریس با چه هتلی هماهنگ میکند . منظورم اسم هتل هست . با تشکر
…………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. لطفا با خود آزانس تماس بگیرید.
آشنایی با شما و دغدغه هاتون برای ایران، باعث شده که من هم حساس تر بشم نسبت به مسایل مربوط به محیط زیست و میراث کشورم . و از این بابت خوشحالم که به خبری چند ثانیه ای درباره دلبر و کوشکی در شبکه خبر حساس میشم تا بفهمم درچه موردی هست. مسلما خیلی ها مثل من تا چند وقت پیش حتی نمی دونستند یوزپلنگ آسیایی که در حال انقراض هست تنها در ایران زندگی میکنه و باید نسبت به حیاتش حساس باشند.
ممنون استاد…
…………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از توجه، کمک و یاری هات. به امید موفقیت.
سلام آرش حان
متاسف شدم از اینکه ندادن ولی کلا نمی دن .
خانم من اینجا دانشجو هست و درسش مونده منم ایران هستم مشغول کار و
کلی مدارک ترجمه کردیم ایشون ۲ هفته بهش ویزا بدن بره سراع دختر عموش واسه عیادت ..به قول شما یه نگاه به مدارک هم ننداخت نمی فهمم این چه سیاستی هست این آمریکا در پیش گرفته .. می خوای بزی دلار خرج کنی فکر میکنه می خوای بری بمونی ..خب اون قانونشون رو وردارن که هرکی رسید به خاک آمریکا دیکه نمیشه دیپورت کرد ..
…………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از توجهت.
سلام آرش جان. همچنان اروپا بگرد تا آمریکا رو کشف کنی بلخره یه گپی بووده در تاریخ بین اروپا تا آمریکا دیگه … شایدم قراره اینطوری بشه که آمریکا تو و تلاشهاتو کشف کنه …
…………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس که دلگرمی میدی.
سلام آرش جان. یه جوور عجیبی شده ویزا دادنشون. انگار اصلا هیچ سنجشی ندارن. یهو به یکی ویزا میدن که آدم شاخ در میاره و همینطور برعکس…
…………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. آره، منم همینو شنیدم.
ریجکت شدن تو هر زمینه ای دردناکه، چه برسه موضوعاتی که مسیر زندگی رو تغییر میده، اما خیلی موقعها چیزهایی منتظرتن که هیچوقت تصورش هم نمیکردی، (دیدم که میگم)
…………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. بله، شاید.
شاید از تیپ و قیافه ت خوششون نیومده!!!
…………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. احتمالش هم هست.
«ما هشت دانشجوی ایرانی بودیم که در آلمان در عهد «احمد شاه» تحصیل میکردیم.
روزی رئیس دانشگاه به ما اعلام نمود که همۀ دانشجویان خارجی باید از مقابل امپراطور آلمان رژه بروند و سرود ملی کشور خودشان را بخوانند. ما بهانه آوریم که عدۀمان کم است. گفت: اهمیت ندارد. از برخی کشورها فقط یک دانشجو در اینجا تحصیل میکند و همان یک نفر، پرچم کشور خود را حمل خواهد کرد، و سرود ملی خود را خواهد خواند.
چارهای نداشتیم. همۀ ایرانیها دور هم جمع شدیم و گفتیم ما که سرود ملی نداریم، و اگر هم داریم، ما بهیاد نداریم. پس چه باید کرد؟ وقت هم نیست که از نیشابور و از پدرمان بپرسیم. به راستی عزا گرفته بودیم که مشکل را چگونه حل کنیم. یکی از دوستان گفت: اینها که فارسی نمیدانند. چطور است شعر و آهنگی را سر هم بکنیم و بخوانیم و بگوئیم همین سرود ملی ما است. کسی نیست که سرود ملی ما را بداند و اعتراض کند.
اشعار مختلفی که از سعدی و حافظ میدانستیم، با هم تبادل کردیم. اما این شعرها آهنگین نبود و نمیشد بهصورت سرود خواند. بالاخره من [دکتر گنجی] گفتم: بچهها، عمو سبزیفروش را همه بلدید؟. گفتند: آری. گفتم: هم آهنگین است، و هم ساده و کوتاه. بچهها گفتند: آخر عمو سبزیفروش که سرود نمیشود. گفتم: بچهها گوش کنید! و خودم با صدای بلند و خیلی جدی شروع به خواندن کردم: «عمو سبزیفروش . . . بله. سبزی کمفروش . . . بله. سبزی خوب داری؟ . . . بله.»
فریاد شادی از بچهها برخاست و شروع به تمرین نمودیم. بیشتر تکیۀ شعر روی کلمۀ «بله» بود که همه با صدای بم و زیر میخواندیم. همۀ شعر را نمیدانستیم. با توافق همدیگر، «سرود ملی» به اینصورت تدوین شد:
عمو سبزیفروش! . . . بله.
سبزی کمفروش! . . . . بله.
سبزی خوب داری؟ . . بله.
خیلی خوب داری؟ . . . بله.
عمو سبزیفروش! . . . بله.
سیب کالک داری؟ . . . بله.
زالزالک داری؟ . . . . . بله.
سبزیت باریکه؟ . . . . . بله.
شبهات تاریکه؟ . . . . . بله.
عمو سبزیفروش! . . . بله.
این را چند بار تمرین کردیم. روز رژه، با یونیفورم یکشکل و یکرنگ از مقابل امپراطور آلمان،«عمو سبزیفروش» خوانان رژه رفتیم. پشت سر ما دانشجویان ایرلندی در حرکت بودند. از «بله» گفتن ما به هیجان آمدند و «بله» را با ما همصدا شدند، بهطوری که صدای «بله» در استادیوم طنینانداز شد و امپراطور هم به ما ابراز تفقد فرمودند و داستان بهخیر گذشت.!!
داستانی که نقل شد، مربوط به دانشجویان ایرانی است که دوران سلطنت «احمدشاه قاجار» برای تحصیل به آلمان رفته بودند و آقای «دکتر جلال گنجی» فرزند مرحوم «سالار معتمد گنجی نیشابوری» نقل کرده است.
“میخوام بگم فرق انسانهای عادی با انسانهای خاص اینه که : اونها چیزهائی که تو ذهنشون دارن رو به واقعیت تبدیل میکنند و خوشحالم که از ابتدا در بین افرادی بزرگ شدم که معتقد بودن “فقط مرگ نشد داره , دیگه هیچی نشد نداره ” چن روز پیش که سر قضیه ۳۰ شیر آفریقائی بازداشتم کردن با خودم میگفتم : من اگر نتونم نجاتشون بدم به چه دردی میخورم پس ؟! ۴ سال دانشگاه اینهمه مطالعه و کارو سابقه … تا اینکه وقتی از در کلانتری اومدم بیرون پدرم گف : تو کجا ؟ منو سوار ماشین خبرنگار صدا و سیما کرد و گف : برو کاری که شروع کردی و تموم کن . تموم لینکهای محیط زیستی فکر میکردند حداقل باید ۳۰ سالم باشه و میگفتن از ورودی ۸۸ به اینور کسی پیدا نمیشه که روال هارو تغییر بده اصولا رو روال حرکت میکنند . اما من خیلی وخ پیشها باور کردم میتونم فقط کافی بخوام . امیدوارم اونچه که میخواستم رسونده باشم .
…………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. خوب بود. سپاس.
تجربهٔ بخش اول این یادداشت رو هم دارم، سال ۱۳۷۹ بود. اتفاقاً همهٔ مدارکم رو دید، ولی بهم گفت نرو! تعجب کردم و نفهمیدم چرا، اون هم ویزا نداد؛ اما الان ناراحت نیستم باید میموندم.
………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام.
سلام
آمریکا هیچ غلطتی نمی تواند بکند.
دفعه بعد اقدام کن. مثه من پشتکار داشته داشته که واسه انگلیس این همه اقدام کردم و بهم ندادند.
ولی به تو دفعه بعد که اقدام کنی میدهند.
………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. نمیدونم.