شیرجه… هند ۹

دو هفته از آمدنم به هند گذشته و احتمالا یک چله از عمرم را در این‌جا سپری خواهم کرد. حالا می‌دانم که هند ذائقه‌ی آدم را تغییر می‌دهد. این موضوع کوچکی نیست و منظور از ذائقه فقط مربوط به حس چشایی نمی‌‌شود. آدم روح و جسمش در هند عوض می‌شود. هند آدم را وادار می‌کند که در آن شیرجه برود.

در یکی از اولین روزهایی که به محله‌ی زاغه‌نشین‌ها رفته بودم، ندیدم و پایم را میان مدفوع گذاشتم و بعد دیدم که شلوار و کفشم به یک پدیده‌ی انسانی آلوده شده. آن‌روز گذشت و من حالا هر روز بیش‌تر با هند آشنا می‌شوم.

حالا فقط می‌توانم بگویم که هند بزرگ است: 

 

 

در این مکان «دوبی»ها Dhobis لباس‌ها و پارچه‌ها را می‌شویند. «دوبی» به کسی می‌گویند که لباس و پارچه‌ی مردم را می‌شورد. این شغل هنوز در بمبئی رونق دارد و این مکان جایی است که آن‌ها کارشان را انجام می‌دهند. دوبی‌ها در زمان‌های قدیم‌تر هفته‌ای یک مرتبه به خانه‌ی مردم می‌رفتند، لباس‌هایشان را تحویل می‌گرفتند، آن‌ها را می‌شستند و هفته‌ی بعد به صاحبانشان پس می‌دادند. این کارگران که همگی مَرد هستند برای خود آهنگ هم می‌خوانند و این آهنگ رابطه‌‌ی میان آن‌ها و همسرانشان را بازگو می‌کند. فضای این محل برایم جالب بود و در یک بخشی از ذهنم ماندگار شد تا در یک زمان دیگر به صورتی دیگر اثرش را نشان بدهد.

همان توضیح بالا

این عکس هم برای درک بیشتر فضا

در میان همه‌ی کشورهایی که تاکنون دیده‌ام، هند بیشترین فستیوال‌ها و مراسم را دارد. امروز (یک‌شنبه) در خیابان با یک گروه از پیروان دین «جین» Jain برخورد کردیم. دسته‌ی موزیک و رقص داشتند و فکر می‌کنم به سوی معبدشان در حال حرکت بودند.

زنان همان گروه جین: جالب این‌که همچون مراسم محرم در ایران، بچه‌ها پیشاپیش در حرکتند، بعد مردان و در آخر زنان. این عکس انتهای صف گروه را نشان می‌دهد.

مردان رقصنده در همان گروه

بخشی از همان گروه

 

این گاوهای سفید با شاخ‌های قرمز که ارابه‌ای را می‌کشند، بخشی از همان گروه جین‌ها هستند.

عکس دیگری از همان گروه برای این‌که بتوانید فضا را تصور کنید.

«مانی بهاوان» ساختمانی است که وقتی گاندی در بمبئی بود در آن سکونت داشت. حالا این ساختمان موزه است.

این ساختمان محل سکونت گاندی در بمبئی بود.

او

اتاق کار گاندی

در این موزه، زندگی گاندی را این‌گونه تصویری کرده‌اند. در این صحنه، گاندی تیر خورده (ترور شده) و از سینه‌اش خون می‌آید.

جسد گاندی را می‌سوزانند.

در بستر بیماری

در آن گوشه‌ی اتاق گاندی سه کتاب هست: بهاگاواد گیتا، قرآن و انجیل

در این موزه می‌توانید نامه‌های گاندی به هیتلر و روزولت را بخوانید.

این‌جا معبد جین‌ها است. روز یک‌شنبه به معبد می‌روند و نیایش می‌کنند.

همان معبد: جین‌ها به خدای واحدی ایمان ندارند، بلکه معتقدند هر انسان خودش یک خداست. من اطلاعات زیادی در موردشان ندارم اما در ویکی پدیا می‌توانید چند سطری در موردشان بخوانید.

نمایی از سقف معبدشان

با برنج طرح سواستیکا (صلیب شکسته) درست کرده‌اند و روبروی آن نیایش می‌کنند.

نقاشی‌هایی که بر روی دیوارهای داخلی معبد می‌بینیم.

همان توضیح بالا

اگر اشتباه نکنم جین‌ها هم معتقدند که با زجر کشیدن، پاک می‌شوند.

این‌ها مواد مورد نیاز برای مراسم نیایش (در معبد جین‌ها) را درست می‌کنند.

ظاهرا هندی‌ها هم حسابی اهل دُمبلانند.

انسان موجود توانایی است. او حتی می‌تواند مغز گوسفند بفروشد. با آن صحنه‌ای که بر روی کاشی‌ها می‌بینید می‌توانید این مغزها را بخورید؟ باید بتوانید، انسان موجود توانایی است.

Chor Bazar

«چور» بازار همان دزد بازار خودمان است. واقعا معنی‌اش همین است. این بازار در منطقه‌ی kalbadevi در جنوب بمبئی واقع شده. اگر یک روز به بمبئی آمدید و چیزی‌تان گم شد یا ازتان دزدیدند، فردایش به این بازار بیایید، شانس پیدا شدنش هست.

همان توضیح بالا

دزد بازار

دزد بازار

دزد بازار

دزد بازار

بدون شرح

بدون شرح

مسلمانان شیعه‌ نوعی باقلوا درست می‌کنند.

بدون شرح

بدون شرح

شیعه هستند.

بدون شرح

بدون شرح

ما امروز از جلوی دو آتشکده زرتشتی‌ها رد شدیم که فرصت عکس گرفتن نداشتم.  در بالاترین نقطه‌ی شهر بمبئی دخمه‌های زرتشتی‌ها قرار دارد. عکس بالا تصویر یک رستوران زرتشتی را نشان می‌دهد. من از یک زن زرتشتی (راهنمای تور بود) به نام «مهر رخ» شنیدم که نام «جیمی» که بر سردر این رستوران نوشته شده، همان جمشید (جم) خودمان است.

جلد روی دفترچه منوی غذا در همان رستوران زرتشتی: داستان مهاجرت ایرانیان به هند را می‌دانید؟ ایرانی‌هایی که به هند مهاجرت کرده بودند (فکر کنم به گجورات رفته بودند) از فرمانروای گجورات درخواست می‌کنند که آن‌ها را یپذیرد. اما فرمانروا قبول نمی‌کند و می‌گوید به اندازه‌ی کافی مکان برای اسکان این زرتشتیان در شهرشان نیست. آن‌گاه بزرگ ایرانیان مهاجر شکر (قند پارسی) را به حاکم نشان می‌دهد و مزه‌‌اش را به او می‌چشاند. این‌گونه ایرانیان مورد پذیرش هندیان قرار می‌گیرند و در آن کشور ماندگار می‌شوند.

همان رستوران: نقاشی معروف زرتشت و گرشاسب. در زیارتگاه پیر چک‌چک عین همین نقاشی را می‌بینید.

منوی رستوران زرتشتی: دومین و سومین غذا، غذایی است که معمولا زرتشتی‌های هند ظهر یک‌شنبه می‌خورند و بعدش برای چرت بعد از نهار آماده می‌شوند. من غذای سوم را سفارش دادم و بعدش در اتوبوس چرت زدم.

همان رستوران: این بخشی از یک ماهی است که در میان برگ درخت موز قرار داده شده و البته که خوشمزه بود.

این عکس را در لابی هتل تاج محل (معروفترین هتل بمبئی) انداخته‌ام. به نظرتان قیافه‌ی آن مردی که در وسط راه می‌رود آشنا نیست؟

این مجسمه‌ی Chhatrapati shivaji قهرمان مبارز هندی‌ها است. در واقع شیواجی قهرمان شهر بمبئی است که بسیاری از مکان‌ها به اسم او نامگذاری شده. مجسمه‌اش دقیقا روبروی «دروازه‌ی هند» قرار گرفته.

دروازه‌ی هند Gate of India

هتل تاج محل: با حدود ۱۵۰ متر فاصله، در نزدیکی دروازه‌ی هند قرار دارد.

بدون شرح

بدون شرح

انشاءالله ماشاءالله تاجر العود و العطورات

دیدگاه‌ها

  1. سيد هادي حرمشاهي

    سلام
    میگم این کارگردانان فیلمای هندی از کجا بازیگر قشنگ قشنگ میارن. تا حالا هرچی از اینا دیدیم که سیاه و پکیدن!نسل خاصی از هندی ها زیبان یا بیشتر سیاه پوستن؟
    خداحافظ
    ……………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. به نظر من هندی‌ها زیبایی خاص خودشان را دارند. در ضمن از خوشگل‌ها عکس نگرفتم. موضوع دیگر این‌که سیاه بودن، زشت بودن نیست.

  2. سلام

    واقعا عکس و توضیحاتتون محشره متشکرم
    ۲تا عکس مونده به آخر اون پیر مرده چه قیافه سوال برانگیزی داشت احتمالا رمال نبود؟؟؟؟
    …………………………………………………………
    جواب: سلام و سپاس. نه نبود. از این آدم‌ها در هر کوچه و خیابانی هست. و از طرفی هر هندی خودش یک پا رمال است.

  3. s.p

    سلام و خسته نباشی.
    راستش به نظر من طرح قبلی سایتت بهتر بود،منطورم اینه که من آن را بیشتر دوست داشتم، ولی خوب این هم تنوعی واسه خودش.
    نمیدانم چرا هند با این همه رنگهای شاد تداعی کننده غم تو ذهن من.عکس هات واقعا زیباست اما منو غمگین میکنه. شاد و سلامت باشی
    …………………………………………………………………
    جواب: سلام به تو. باید ببینی، غمگین بشی، فکر کنی، رها بشی.

  4. نازی

    سلام آقای نور آقای قبل از رفتن به هند نوشته بودید تردید دارید که به آنجابروید ولی آلان لمیدوارم دربودن از آنجا لذت ببرید نظر من اینکه هرکس اهل سفر وکشف جای جای این دنیا باشه تا به خود هند سفر نکنه معنی این سرزمین عزیز وپهناور را درک نمیکند از بدو ورود بو وهوا ودیدن رنگهاوریکشاها وتمام آن چیزهایی که مطمئن هستم شما با روح وجسمتان درک کردید را نمیتوان با گفتن فهمید هندوستان با تمام کثیفیهاش وبا تمام زاغه هایش وبا تمام معابدش با خاک قرمزش باآن معماری قلعه هاوخانه هایش با فیلها ومیمونهای بازیگوشش و….. محبوبترین کشور برای من است من هند رابسیار دوست دارم وفکر میکنم دیدن این سرزمین ازشرق تاغرب از شمال تا جنوب بسیار وقت میبرد امیدوارم بیشتر از این به شما خوش بگذرد.
    ……………………………………………………………………
    جواب: سلام. نمی‌خوام چیزی بگم که تصنعی باشه. ولی هر وقت یک احساس خوب بهم دست داد درباره‌ی هند می‌نویسم. سپاس از شما.

  5. saees fekri

    سلام آرش خان

    اونقدر زیبا نوشتی ما هم هوس کردیم.
    خدا بخواد یه سفر ۵ روزه میام اونورا.
    …………………………………………………………………..
    جواب: سلام. به سلامتی. بهم خبر بده برنامت چیه.

  6. رها

    با سلام واحترام
    که در انجا که “تویی”
    بر نیاید دگر آواز از”من”
    ………………………………………………………………………….
    جواب: سلام.

  7. غریبه آشنا

    درود بر مرد سفر

    عکسی که در لابی هتل گرفتید باید تصویر شاه ایران (محمدرضاشاه) باشه؟
    با سایت شما مخصوصا با سفرنامه هایتان همراه بودن نهایت لذت بردن است

    شاد باشید
    ……………………………………………………..
    جواب: سلام. دقیقا. سپاس.

  8. hamid reza

    سلام
    یه سری هم به وبلاگ من بزن درباره حیدرآباد عکس و مطلب می زارم
    ……………………………………………………………………
    جواب: سلام. چشم.

  9. افشین

    سلام بر شما
    داشتم برای سفر به هند برنامه ریزی می کردم که به وبلاگ شما برخوردم. حسابی مشغولم کرد، زیبا و مفید است. احتمالا شما هم قبل از چنین سفری برنامه ریزی و مطالعه کافی کرده اید. راهنمایی کنید مرا!! آیا می توان در عرض ۹ روز سفری به دهلی، آگرا، جیپور و گوآ داشت. لازم به ذکر است یه بچه ۴ ماهه هم داریم و گروه ما حدودا ۸-۹ نفره است.
    قربون شما
    برایتان سفری بی خطر توام با سلامتی آرزومندم
    ……………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. بله می‌تونید. مهم اینه که چطور برنامه‌ریزی می‌کنید.

  10. حامد

    سلام جناب نور آقایی
    دیدگاه جالب و متفاوتی نسبت به هند دارید. واقعا مناطق مناسبی برای زندگی دارد؟ چون زده به سرم دکترایم را از آن جا بگیرم
    ……………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. این را خودتان باید تجربه کنید.

  11. نیوشا

    سلام مطالب جالب بود و عجیب البته من چیزهای زیادی درباره هند شنیدم و یه دوست هندی هم دارم که تو احمد آباد هند زندگی میکنه و خیلی دوست دارم ببینمش…..یه سوال چطوری میشه به احمد آباد سفر کرد؟ منظورم اینه که من ندیدیم تور داشته باشه از راهنماییتون ممنونم.
    ………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. متاسفانه بنده هم نمی دونم.

  12. J.O

    سلام
    اول از همه تشکر بخاطر عکسها و مطالب خوبتون.
    در مورد اون داستان شکر، فکر کنم قند رو توی آب حل میکنه و اینطور اشاره می کنه …. . ضمن اینکه خود واژه هند اگر درست یادم باید اشاره به آب یا سرزمین آبها و (هم خانواده هندوانه) دارد.
    …………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس.

  13. Masi

    این سفر فراز و نشیب های زیادی داره، ذهن رو مشغول می کنه، عکس ها حرف دارند و مرسی که این ها رو به چشم و روح مخاطب هدیه دادین.

    و با خوندن پاراگراف اولتون، به این فکر کردم که تا وقتی اجزا و عناصر و اعضا در ما هستند نه چندشن، نه آزار دهنده، ولی به محض اینکه از جسممون جدا میشن تمام این القاب رو میگیرن، مثل مو…..مو وقتی روی سرمونه حتی زیباست و دلپسند، ولی اگه همون مو توی غذامون باشه چندش آور میشه.
    ………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. تفسیر درستی کردید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *