سفر به محضر استاد

دیروز (۱۱ اسفند) ۱۶ نفر با چهار اتومبیل از تهران به سمت سلمانشهر (متل قو) حرکت کردیم تا یکی از پرهیجان ترین روزهای زندگی امان را تجربه کنیم.

ما به دیدار “دکتر منوچهر ستوده” رفتیم و آنچه در زیر می بینید، گزارش تصویری از این سفر ۱۴ ساعته است:

ساعت ۵:۱۵ صبح تهران را ترک کردیم. بعد از “پل خواب” در یک مسجد، صبحانه خوردیم. در این جمع ۱۶ نفری، تقریبا هر کسی وظیفه انجام فعالیتی برای برگزاری “جشن صد سالگی دکتر منوچهر ستوده” را به عهده دارد.

“حمید قِزلو”، فیلمبرداری را به عهده گرفت. و بقیه دوستان هر یک وظیفه‌ای داشتند.

 

“پیمان آسانلو”، تندیس استاد را خواهد ساخت.

به سلمانشهر که رسیدیم، ۱۲ نفر مستقیم به دیدار استاد رفتند. اما سه تن از دوستان، و بنده به محل شهرداری سلمانشهر رفتیم تا با شهردار این شهر در رابطه با برنامه ای که قرار است در تیر ماه به مناسبت صدسالگی دکتر ستوده انجام دهیم، رایزنی و مشورت کنیم. بسیار خوب استقبال کردند و قول همکاری دادند.

وقتی جلسه امان تمام شد، ما هم به منزل دکتر ستوده رفتیم. در تصویر از راست به چپ حجت الاسلام “بنی اسدی”، دکتر “منوچهر ستوده”، “سید امیر حسینی جو” (شهردار) و “محمود قهرمانیان” مشخص هستند.

وقتی در جلسه شهرداری بودم، از یک طرف دلم می خواست که ماموریتمان را درست انجام دهیم و با شهرداری به تعامل خوبی برای برگزاری یک مراسم آبرومند برسیم، و از طرفی دوست داشتم زودتر به دیدار دکتر بشتابم. همراهان یک ساعت زودتر ایشان را ملاقات کرده بودند و این کمی مایه حسادت بود.

“سعید انوری نژاد” (دست چپ) و “پرویز شجاعی” (دست راست) را در تصویر می بینید. “سعید” وظیفه معرفی و هماهنگی با برخی از افراد و سازمان ها را برای این پروژه به عهده دارد و “پرویز” قرار است با همکاری گروهی از دوچرخه سواران ۱۰۰ اصله درخت را در مسیر “از آستارا تا استارباد” بکارد.

همزمان با ملاقات ما از استاد، یک گروه فیلمبرداری در حال تهیه یک گزارش تصویری از ایشان بودند. در این تصویر دکتر ستوده برای کمی استراحت از اتاق بیرون آمده اند.

صلابت در صد سالگی

همه به حرفهایش گوش می دهند و به حرکاتش می نگرند.

هر کسی از او سوالی می پرسد.

نوش جان

نوش جان

آقای “امیری” چند سالی است به عنوان مدیر برنامه های استاد در کنار ایشان فعالیت می کند. به گفته خودش در حال تالیف کتابی از خاطرات و ناگفته های استاد است.

بعد از ناهار، گاهی سیگاری دود می کند و پشت بندش چای می نوشد.

“شادی گنجی” با پای شکسته ما را در این سفر همراهی کرد.

صدایش رسا و بدون لرزش است.

نجیب و مودب

یکی نگاهش می کند. یکی فیلم می گیرد. یکی عکسش را می کشد.

اثر: “پیمان آسانلو”

استاد هر روز نگاهش به این گلها برخورد می کند.

به این گلها نگاه می کند. درضمن باغ بزرگی از مرکبات خانه اش را احاطه کرده است، خانه ای که وقف شده برای انجام کارهای مطالعاتی و پژوهشی.

اینجا می خوابد. در این فکر افتادم که برایش تخت خواب طبی تهیه کنیم. این خانه از هم اکنون باید جزو “میراث فرهنگی” محسوب شود. اینجا یکی از لوکیشن های “گردشگری ادبی” ایران است.

بخشی از خانه

در مراسم “دومین جشنواره سفرنگاری ناصرخسرو” از استاد تقدیر کردیم. ایشان هم لطف کردند یک پیام صوتی برای جشنواره فرستادند. در این سفر، لوح تقدیر و تندیس را به ایشان اهدا کردیم.

تقریبا روی فرش و زیر پای استاد دراز کشیدم تا بتوانم این عکس را بگیرم.

عادت دارد وقتی به حرف کسی گوش می کند، چانه اش را بر روی عصایش قرار دهد. این حالتش بسیار دوست داشتنی است. حواسش حسابی جمع است.

چای بعد از ناهار و سیگار

“سعید انوری نژاد” و “محمود قهرمانیان” در پیش زمینه به صحبت های استاد گوش می دهند. اما در پس زمینه “نیوشا اصلاح چی” در این فکر است که چگونه یک موسیقی ۱۰ دقیقه ای ( هر دقیقه به نماد ۱۰ سال از زندگی استاد) بسازد.

انگشتری و نگینش

“پیمان آسانلو” دو نقاشی کشید، یکی تمام رخ و یکی نیم رخ. هر دو نقاشی در منزل استاد باقی ماند.

عکس دسته جمعی با استاد

همگی دست راستشان را روی عصای استاد گذاشتند. دست استاد را بر روی دست همه قرار دادیم.

و “پرویز” عزیز که آرام اشک از چشمانش جاری شد. می شود حدس زد که چند نفر دیگر دچار احساسات اینچنینی شدند.

در پایان لازم می دانم از “زهره حسنی” که وظیفه هماهنگی جلسات را بر عهده دارد، از “نسرین عسگری” که ارتباط ما را با شهرداری “سلمانشهر” برقرار کرد و دیگرانی که ما را در این سفر همراهی کردند، تشکر و قدردانی کنم.

فکری دارم و آن این است که: گروهی جمع شویم و یکی از همین پنج شنبه و جمعه های باقیمانده از سال، برویم و خانه تکانی منزلش را انجام دهیم. یک خانه تکانی حسابی …

دیدگاه‌ها

  1. الهام

    با عرض سلام
    وبلاگتان را مطالعه کردم و بسیار از کار زیبایتان لذت بردم.
    برای ملحق شدن به گروه در فاز دوم و سوم چه شرایطی نیاز هست؟
    ممنون می شم اگر اطلاعات بیشتری از برنامتون داشته باشم .
    با تشکر
    الهام
    …………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. اگر فقط مایل به شرکت در پروژه رکابزنی هستید باید با آقای پرویز شجاعی هماهنگی کنید. ۰۹۱۲۲۸۳۷۸۰۹
    موفق باشید.

  2. فرزانه عدالت منش

    سلام استاد آرش نورآقائی، درود بر شما بزرگان، سپاس از این همه مهر
    چقدر خوشحالم و از خدای خالق عشق و زیبائی ها سپاسگزارم که منو با شما بزرگان آشنا کرد

    برقرار باشید و در پناه حق
    فرزانه
    …………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. شما لطف دارید.

  3. Masi

    اون عکسی که فقط دست و عصای استاد هست و قاب عکس روی دیوار معرکه شده…..

    نمیدونم چرا با خوندن چند خط آخر منم دچار احساسات شدم.

    اون جشن بزرگداشت صد سالگی استاد، یکی از بهترین کارهاتون بوده جناب نورآقایی، واقعا بجا و عالی بوده. به نوبه ی خودم ممنونتونم.
    ………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس از اینکه همراه ما هستید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *