سفری که به پایان نرسید: (بخش دوم؛ از میمند تا محل تصادف)

به میمند که رسیدیم دانستیم که چقدر هوا در این روستا سرد است. دو اتاق گرفته بودیم، یکی برای خانم‌ها و یکی برای آقایان. همان شب اول تا دیر وقت کنار آتشی که برپاکرده بودیم نشستیم و گپ زدیم و فردا صبح برای دیدار از نگارکنده‌های اطراف رهسپار شدیم:

یک زن میمندی که جلوی در خانه‌اش را جاروب می‌کند.

 

این سنگ‌نگاره در منطقه‌ای به نام «گَرگوندر» دیده می‌شود. از میمند تا این‌جا ۴۰ دقیقه راه در پیش داریم و ۲۰ دقیقه‌اش راه خاکی است. حدود ۱۵ دقیقه هم باید از یک تپه بالا برویم تا این نقوش را ببینیم.

بدون شرح

این‌جا «مزار کُرُم» است. درست در خلاف جهت «گرگوندر»، از میمند تا این‌جا ۴۵ دقیقه راه است که ۲۵ دقیقه‌اش خاکی است. ما به دنبال نمادهای قبرها بودیم. این نقش سرو بر روی یکی از قبرها دیده می‌شد. نهار روز تاسوعا را مهمان مردمان این روستا بودیم.

یک سنگ قبر دیگر در روستای «مزار کُرُم»

چهارمین روز سفر مصادف با روز عاشورا بود که گروه ما از هم جدا شد. گروه پنج نفره به سمت تهران برگشتند و گروه سه نفره به سفر ادامه داد. من جزو گروه سه نفره بودم که از میمند به سیرجان رفتیم. این عکس را از جوانان سیرجان گرفته‌ام. 

عاشورا در سیرجان

بادگیر چپقی در داخل شهر سیرجان

 

۴۵ کیلومتر از سیرجان به سمت بافت که برویم به جایی می‌رسیم که «درویش‌خان اسفندیارپور» درختان خشک را در زمین فرو کرده و از شاخه‌هایش سنگ‌ آویزان کرده است. اکنون حدود ۲ سال است که درویش‌خان فوت کرده و مزارش نیز در کنار باغ‌ سنگی‌اش قرار دارد.

نمایی دیگر از باغ سنگی

 در محدوده‌ی شهر بافت (به سمت جیرفت) کوه‌های «لاله‌زار» را می‌بینیم که دامنه‌هایش را برف فرا گرفته و مناظر بدیع طبیعت رخ می‌نماید.

 

در مسیر بافت به جیرفت

از بافت و از مسیری زیبا به ساردوئیه (درب بهشت) و از آن‌جا به جیرفت رسیدیم. در جیرفت کاری نداشتیم، بنابراین به سمت عنبر‌آباد رفتیم تا خودمان را به روستای «کُنار صندل» و محل تپه‌های باستانی برسانیم که این سال‌ها در موردش بسیار شنیده‌ایم.

بعد از دیدار از تپه‌های شمالی و جنوبی کُنارصندل، به سمت کهنوج، قلعه‌گنج و منوجان رفتیم و شب را در «منوجان» اقامت کردیم. عکس فوق نمایی از قلعه‌ی منوجان است.

صبح روز ششم سفر بود که از کهنوج به سمت جازموریان می‌رفتیم. در راه بودیم که عباس جندقی فریاد زد: “نگهدارید.” فرشاد تهمورثی اتومبیل را متوقف کرد و همگی پیاده شدیم تا چیزی را که عباس دیده بود، ما هم ببینیم. ما وارد دیار مردم بلوچ می‌شدیم. شغالی را دار زده بودند. این یک نشانه برای ما بود. چند ساعت بعد ما تصادفی کردیم که فقط شانس آوردیم که زنده ماندیم.

 

در مسیر جازموریان

 

در دو طرف جاده پر بود از کپرهای کپرنشینان بلوچی. از ساعت ۱۰:۳۰ صبح تنورها را روشن می‌کردند و شروع می‌کردند به پخت نان.‌

این‌جا هامون جازموریان است.

شش نفر از این بلوچ‌ها، راهنمای ما بودند و با موتور سیکلت خودشان، ما را تا نزدیکی‌های آب در هامون جازموریان بردند. بقیه هم کسانی هستند که با اتومبیل نیسان، گازوئیل را از شهرهای اطراف و از دل هامون به پاکستان قاچاق می‌کنند. 

این هم اتومبیل بدون پلاک برای قاچاق گازوئیل

 

قلعه‌ی بمپور را در تصویر می‌بینید. قلعه‌ی بزرگی است که به نظر می‌رسد شبیه به ارگ بم بوده است و قدمتش به زمان ساسانیان برمی‌گردد.

نمایی دیگر از قلعه‌ی بمپور

بعد از این‌که از قلعه‌ی بمپور بازدید کردیم و نهار را در این شهر خوردیم، راه نیک‌شهر را در پیش گرفتیم تا با گذر از آن خودمان را به چابهار برسانیم، اما اتفاقات دیگری پیش آمد.

 

ساعت ۶ عصر بود و ما با سرعت ۱۱۰ کیلومتر بر ساعت حرکت می‌کردیم که ناگهان یک تپه‌ی خاک حدود ۷۰ سانتی‌متری در وسط جاده نمایان شد. جاده‌ای که ما در آن می‌راندیم یک جاده‌ی ناتمام بود که البته تنها مسیر بمپور-نیک‌شهر محسوب می‌شود. خلاصه، ما به این تپه برخورد کردیم و حدود سه متر (طبق نظر شاهدان عینی) به هوا پرتاب شدیم و ۱۵ متر جلوتر به زمین آمدیم و ۳۰ متر دیگر بر روی زمین کشیده شدیم و نهاتیا ۴۵ متر جلوتر از این تپه توقف کردیم.

Air bagها بعد از برخورد

اتومبیل ال ۹۰ بعد از تصادف

ادامه دارد…

دیدگاه‌ها

  1. پسر ایران

    قبل از هر چیز از اینکه پشگویی راننده تاکسی توپخانه به حقیقت نپیوسته خیلی خوشحالم و برای لنگرهای ایرانگردی ارزوی سلامتی میکنم…….. واقعا طاقت دیدن این همه زیبایی را ندارم قلبم درد میگیره.ایا این تنها بادگیر چپقی جهان است؟هدف درویش خان از احداث چنین باغی چه بوده و چند سال ساختش طول کشیده؟… ضمنا خودرو ال ۹۰ عجب خودرو خوبیه…
    ……………………..
    جواب: هنوز یک ماه نشده که ببینیم پیش‌بینی راننده درسته یا نه. من در جای دیگری از ایران و البته جهان بادگیر چپقی سراغ ندارم. یادمان باشد که من سراغ ندارم، شاید هم وجود داشته باشد. این باغ کم‌کم ساخته شده و فکر کنم پیشینه‌ای بیش از ۲۰ سال داشته باشد (مطمئن نیستم). هدف درویش خان هم ظاهرا اعتراض به تملک زمین‌های اطراف توسط دولت بوده است (می‌گویند در حکومت قبل این تعرض انجام شده).

  2. N

    سلام . خدا را شکر که سلامت برگشتید . ( می دونم حق ندارم نگران باشم ؛ اجازه هست خدا رو شکر کنم ؟ )
    با آرزوی بهترین ها
    ……………………………….
    جواب: می‌کُشید من رو با این تعارفات

  3. مهدی فتوحی

    به حرف آن راننده در میدان توپخانه توجه نکردی این بلا به سرت آمد. ببین روز قبلش چه کار خوبی کرده بودی که خدا قضا بلا را گرداند. مادر!……..

  4. حجت

    من خودم جیرفتی هستم خداروشکر به خیر گذشت.در ضمن از منطقه ما خوشتون امد؟
    ……………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. عاشقشم.

  5. نصير كافي

    سلام. سایت شما مجموعه ی ارزشمندیه از سفرها. استفاده می کنیم.
    من اهل شهربابک هستم و با اجازتون می خواستم سفرنامه و عکس های مربوط به میمند رو در پیج اختصاصی میمند در فیسبوک منتشر کنم. لازم دونستم اطلاع بدم. متشکرم
    ………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. مطالب و عکس های بنده برای استفاده شما دوستان است. هیچ منعی وجود نداره.

  6. مهدی

    با سلام
    شما که به عنبرآباد آمدید ، چرا از آبشار بزرگ رودفرق که با ارتفاع ۱۷۶ متر بزرگترین آبشار خاور میانه است دیدن نکردید؟
    …………………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. امیدوارم دفعه بعد بتونم ببینم.

  7. فهیمه

    سلام خدمت مارکوپولوی ایران…..شما که به کهنوج اومدن باید از قلعه ضرغام این شهر که قدمت تاریخی بالایی داره دیدن میکردین….
    …………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. دفعه بعدی سعی میکنم یادم بمونه. سپاس.

  8. ابدلمالک سنگکی بدون ریگ

    خورزو ماشینورو بیو بفروش به ما بیو یه موتور سکلی داروم قازی هست وقطی قازشو تا ته بیگیری اسفالتکو رو هم میکنده البته اسفالتای محله خومون فقدا .بیو هیچی سری ازت نمیگیروم فقط یه باکی بنزینو طلب مو باشه .پ منتظرتما
    ………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس از محبت شما.

  9. ابدلمالک

    خورزو ماشینورو بیو بفروش به ما بیو یه موتور سکلی داروم قازی هست وقطی قازشو تا ته بیگیری اسفالتکو رو هم میکنده البته اسفالتای محله خومون فقدا .بیو هیچی سری ازت نمیگیروم فقط یه باکی بنزینو طلب مو باشه .پ منتظرتما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *