متن سفرنامه “چیتبال” به بافق

متن دو خطی و همچنین سفرنامه زیر توسط دوست عزیزم “پرویز شجاعی پارسا” به نگارش درآمده و برای بنده ارسال شده است:

سلام آرش عزیز

با این که واقعا” در نظر جسمانی آمادگی لازم جهت انجام سفر به بافق رو نداشتم ولی به خاطر “چیتبال” که خیلی دوست داشت در بازی فوتبال تیم هنرمندان و پیشکسوتان ذوب آهن بافق که به حمایت یوزپلنگ آسیایی برگزار می شد شرکت کنه، این سفر رو انجام دادم.

……………………………………….

سفرنامه بافق:

روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه ساعت ۱۷ به همراه “علی پزشکی” و “مهدی طالبی” و “چیتبال” تهران رو به مقصد شهر بافق ترک کردیم. در طول مسیر چیتبال همش زُل زده بود بیرون و از پنجره بیرون رو نگاه میکرد و هیچ حرفی هم نمی زد. خیلی دوست داشتم بدونم که درباره چی داره فکر می کنه، فکر کنم سرنوشت یوزپلنگ ها یکی از دغدغه های چیتبال باشه.

ساعت ۲:۳۰ دقیقه بامداد روز جمعه به مهمانسرای شهرک آهن بافق رسیدیم و ساعت ۳ بامداد همگی به جز چیتبال به خواب عمیقی فرو رفتیم. صبح که از خواب بلند شدم دیدم حیوونکی از بس هیجان داشته خوابش نبرده و چشماش شده بود کاسه خون. آخه چیتبال می خواست با خیلی ها ملاقات کنه و حرفهای دلشو به اونا بگه.

صبح اول وقت چتیبال از من خواست که ببرمش به زیارت امامزاده عبدا… در شهر بافق و من هم بردمش. کلی راز و نیاز کرد برای رسیدن کوشکی به دلبر و از خدا خواست که این دو یوزپلنگ زیبا هر چه زودتر به هم برسند تا در آینده شاهد توله های زیبایی از این دو یوزپلنگ باشیم. در ضمن متوجه شدم برای پیروزی تیم فوتبال کشورمون در جام جهانی هم آرزوی موفقیت کرد.

بعد از این که به یه نخل بزرگ دخیل بست، به چیتبال پیشنهاد دادم که بریم یه چرخی در شهر بزنیم و اون هم قبول کرد. این شد که کلی در شهر چرخ زدیم و گشتیم و گشتیم. تا اینکه بطور اتفاقی رسیدیم به در خونه “وحشی بافقی” و متوجه شدم چیتبال داره شعری از وحشی بافقی زمزمه میکنه:

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

داستان غم پنهانی من گوش کنید

قصه بی سر و سامانی من گوش کنید

گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید

شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی؟

سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی؟

ساعت ۱۰ صبح بود که دیگه به چیتبال گفتم تا دیر نشده بریم هتل تا هنرمندان عزیز کشورمون با تو ملاقات کنند. اولین کسی که با چیتبال ملاقات کرد استاد “همایون شجریان” بود که خیلی با هم عیاق شده بودند. همایون قول داد که باز برای حمایت از یوزپلنگ ها هر کاری که از دستش بر میامد انجام بده. سپس چیتبال با محمد نوازی، بهروز رهبری فر و پژمان جمشیدی ملاقات کرد. با همه اونا درباره این که یه تیم دوچرخه سواری برای حمایت از کوشکی و دلبر، حدود ۳۰۰ کیلومتر رو رکاب زده بودند صحبت کرد. و ادامه داد که هدف گروه دوچرخه سوار رسیدن کوشکی به دلبر و حمایت بیشتر سازمان حفاظت محیط زیست از این گونه نادر حیات وحش ایرانه.

این موضوع برای هنرمندان خیلی جالب بود و اجرای این برنامه رو تحسین کردند. بعدش چیتبال کمی هم درباره بازی فوتبال با هنرمندان صحبت کرد و در نهایت از اونا خواست که بنر همراه ما رو به حمایت از بر و بچه های حامی یوز امضاء کنند. در آخر همه با هم عکس گرفتیم.

برنامه بعدی چیتبال بازدید از معدن “چغارت” به همراه تیم هنرمندان و صرف نهار بود. چیتبال از من خواست که زودتر به استادیوم بریم تا همه چیز رو بررسی کنه. تازه وقتی اونجا بودیم متوجه شدیم که نوجوانان بافق که شنیده بودند چیتبال به استادیوم میاد با یک برنامه ریزی قبلی بصورت خلاقانه روی زمین فوتبال طوری خوابیدند که وقتی از بالا به آنها نگاه میکردی، میخواندی “یوزپلنگ آسیایی”. این موضوع که همه به فکر یوزپلنگ های آسیایی ایران هستند، چیتبال رو بی نهایت خوشحال کرد.

روز جمعه ۱۲ اردیبهشت ماه روز چیتبال بود و من به خاطر خوشحالی اون تمام دردهای جسمانیم را فراموش کرده بودم. ساعت ۱۸ استادیوم پر شده بود از تماشاگرانی که به خاطر تماشای بازی به اونجا اومده بودند. زمانی هم که سرود جمهوری اسلامی نواخته شد، چیتبال به نمایندگی تمام یوزپلنگ ها در کنار تیم هنرمندان که لقب “مردان یوز” را انتخاب کرده بودند، مثل یک یوزپلنگ واقعی ایستاد. در تمام طول بازی مثل یک مربی حرص می خورد و هی دور زمین راه می رفت. حتی چند بار می خواست سیگار بکشه که من بجاش بهش آب دادم که بنوشه. یک بار هم تا پشت دروازه تیم هنرمندان رفت و تذکراتی رو به “رضا یزدانی” داد که نکنه خدای نکرده گل بخوره. البته اینم بگم که داورها به چیتبال تذکر دادند که خیلی دور و بر زمین نپلکه.

به هرحال با تلاش چیتبال و تیم “مردان یوز” بازی یک بر صفر به نفع تیم هنرمندان به پایان رسید و چیتبال با خاطره ای خوش از شهر بافق خداحافظی کرد. ما همون شب به سمت تهران حرکت کردیم. وقتی ساعت ۵ بامداد روز شنبه به مقصد رسیدیم، چیتبال تقریبا” از خستگی بیهوش شد. اون از حالا به سفر بعدی فکر می کنه.

پی نوشت:

– بی بی سی فارسی خبر خواستگاری کوشکی از دلبر را کار کرده:

http://www.bbc.co.uk/persian/science/2014/05/140504_me_campaign_to_save_asiatic_cheetah.shtml

– این هم از لینک خبر درج شده برای معرفی “چیتبال” در روزنامه “دنیای اقتصاد”:

http://www.donya-e-eqtesad.com/news/800134

دیدگاه‌ها

  1. علی پزشکی

    ماشا… هزار ماشاا …. آقای شجاعی دریای انرژی هستش، من از نزدیک شاهد بودم با چه عشق و علاقه ای علیرغم مشکل جسمی که داشت فعالیت می کرد، تا نبینید باور نمی کنید من چی دارم میگم، آرزوی سلامتی و شادکامی براشون دارم.
    ………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. علی عزیز من تا حالا دو سه تا پروژه با پرویز کار کردم، میدونم که چقدر مَرده. زنده باد شما و همه همر اهان پرویز.

  2. مهدیس

    سلام. آرش خبرهای مربوط به چیتبال به جز سایت شما در هیچ کجا کار نمی شه. چرا؟ دوستان خبرنگار کم نیستند، چرا در اخبار این عروسک معرفی نشده؟ این عروسک قدرت این رو داره که یک ستون داشته باشه. خود این عروسک سر تا پا ایده هست، برای داستان، برای همین سفرنامه نویسی که آقای پارسا زحمتش رو کشیدند، حتماً نباید همش اتفاق افتاده باشه. حتی تو خبر بی بی سی هم هیچ حرف و عکسی نبود، می تونست باشه، چون خود بی بی سی هم برای یه داستانی از یه خرس عروسکی استفاده کرده بود اگر اشتباه نکنم اسمش “دارسی” یا یه همچین چیزی بود و کارای جالبی کرد، ازش کلیپ ساخت، با مجری های معروفش صحبت کرد. حیف این ایده ست، بُردش کمه، البته مطئناً یه فکرایی دارید خودتون، مثلاً باشگاه هواردان و سایت و اینا خیلی خوبه ولی کارهای نقد خوبی انجام شده همینا چرا رسانه ای نمی شه؟
    …………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام مهدیس عزیز. ۱- وقتی ایده ای دارم اول خیلی ها باورش نمیکنن. بعد که روش کار کردم، یواش یواش بقیه میان جلو. بنابراین فعلا خودم و چند تا از دوستان داریم روش کار می کنیم تا بعد. ۲- فعلا داریم براش شخصیت سازی و ایده پردازی می کنیم، بعد رسانه ای خواهد شد. درضمن این کارها کمک لازم داره مهدیس. میدونی که فقط چند نفر پای کار هستن و بقیه فقط بلوف همکاری می زنن. ۳- از طرفی فعلا با “پرستو فخاریان” هماهنگ کردم تا کانسپت خلق این عروسک رو در یک خبر کار کنه. اما برای بیش از این، دارم فکر می کنم چه جوری این موجود میتونه خلاقانه هدایت افکار عمومی رو به دست بگیره. این موضوع خیلی مهمه. نمیخوام این برند خراب بشه. درضمن قبل از معروف شدن باید به اسم مرضییه ثبتش کنیم.

    خیلی کار داریم…

  3. مرضیه...

    درود بر شما آرش عزیز…
    درود بر آقای شجاعی عزیز که میدونم حال خوبی نداشتن اما بخاطر چیتبال، بخاطر یوزها و بخاطر ایران به این سفر رفتند و فوق العاده نوشتند…
    درود بر چیتبال عزیز که دلم براش یه ذره شده…
    دست مریزاد به همه ی دوستان عزیز و خدا قوت…
    …………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. زنده باد تو. زنده باد پرویز. زنده باد همه کسانی که برای ایده های کوچک ولی خلاق تلاش می کنند.

  4. مريم

    سلام استاد. آرش جان من تو هر زمینه ای بتونم همراهی و همکاری کنم با افتخار در خدمت این حرکت فرهنگی خواهم بود. کار زیادی از دستم بر نمیاد ولی مشتاقم قدمی بردارم برای سرزمینم
    …………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. زنده باشید. به امید همکاری.

  5. hossein

    سلام
    آرش عزیز بعد از مدتها به اینترنت رسیدم و مثل همیشه با خوندن سایتت ذوق کردم مخصوصا اتفاقات خوبی که برای یوز رقم زدید اما موضوعی بود که شاید بهتر باشه تو هم بدونی دو نفر میهمان آلمانی داشتیم که از من درخواست یه راهنما کردند برای عکاسی از یوز در منطقه ای بین یزد و بافق به پیشنهاد دوستم هاشم سیماب با شهاب چراغی رایزنی کردم و درخواستی کتبی به حفاظت محیط زیست خراسان شمالی ارسال کردم تا با همکاری و راهنمایی شهاب به بازدید کوشکی برویم اما با وجود سفارشی که از جانب هومن جوکار شده بود صدور مجوز برای خارجیها امریست به مراتب پیچیده و زمان بر و ظاهرا نیاز به استعلام از نیروی انتظامی و اطلاعات دارد . این در حالیست که دو نفر میهمان ما فقط دو هفته وقت داشتند … آنها برای رسیدن به کوشکی مسیر سفرشان را تغییر دادند و حتی بعد از رفتنشان هم پیگیر موضوع بودند شهاب چراغی قرار شد در مدت یک هفته مجوزهای لازم را از ارگان های ذیربط بگیرد .اگر امکانی وجود داشته باشه که یکی دو روزه مجوز صادر بشه و امکان حضور برای میهمانان خارجی در مناطقی مثل میاندشت فراهم بشه اتفاقات بهتری برای یوز و دیگر گونه های این سرزمین رقم خواهد خورد
    تشکر و سپاس از تو و همه همکارانت
    …………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام بر حسین عزیز. سپاس از تو که این موضوع رو مطرح کردی. یکی از تلاش ها همینه که تدبیری برای بازدید از این یوزهای دربند اندیشیده بشه. دیدار یوز موضوع جذابی برای گردشگران داخلی و خارجی است. امیدوارم که اجرایی بشه.

  6. hossein

    سلام آرش عزیز وظیفه خودم می دونستم که در ادامه اون نوشته ی قبلی این رو هم اضافه کنم زوج آلمانی بعد از چند روز تلاشهای بی وقفه ی شهاب چراغی موفق شدند که از کوشکی عکاسی کنند آنقدر خوشحال بودند که با هاشم تماس گرفتند و با چنان ذوقی تعریف می کردند که از یوز موقع شکار خرگوش عکاسی کرده اند درود بر شهاب و هومن عزیز و سپاس از تو
    ……………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. زنده باد. خوشحال شدم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *