زیلو

ننه آغا بیست و پنج سال پیش مختار را در یکی از روزهای زمستان زاییده بود. سیّد داخل قنات بود که خبر را به گوشش رساندند. کلنگ را همان جا گذاشت و خیلی سریع خودش را از داخل رحم زمین بیرون کشید تا برود ببیند بذری که داخل رحم ننه آغا کاشته بود، چه ثمری داده.

چند ساعت بعد یک نهال توت درست وسط باغ اناری که بعد از فوت پدرش به ارث برده بود، کاشت.
ننه آغا چند متر دورتر ایستاده بود و به مختار نگاه می‌کرد که با تبر به جان درخت توت همسن خودش افتاده بود. بعد از چند ساعت تلاش، درخت از ریشه درآمد. تنه‌اش جان می‌داد برای ستون دستگاه زیلوبافی.
قرار بود مختار یک زیلو ببافد تا وقف حسینیه کند، نذر کرده بود.
درخت توت را از باغ کنده بود تا در باغ زیلویش یک طرح سرو بنشاند شاید که باغ زنش آباد شود.
برای همین نذر کرده بود.

مختار چند بار زنش را کتک زده بود، حالا برای کتک زدن پنبه‌ها مشکلی نداشت. پنبه باید کتک بخورد تا آماده شود و برود سر دار.

چند ماه بعد زیلوی عمل مختار با ۱۲ مَج به نیت ۱۲ امام، همان دم در ورودی حسینیه پاخور مومنین شد.

مهر سال بعد، مختار دختر نوزادش را در آغوش گرفته بود و به انارهای باغ پدری می‌خندید.

دیدگاه‌ها

  1. آرتا

    اما زن را نزن
    ………………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. چشم.

  2. شاهین

    مختار نماد بارکش اطاعت پذیر در اختیار است که با شراب دین مست شده ….هیچ آزاده ای تاب سنگینی این بار را ندارد.
    …………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس.

  3. Masi

    شاید باورش سخت باشه، اما میشه تو ۱۳ خط گم شد، رفت توی قصه…..به خودت بیای ببینی وسط داستان ایستاده بودی و تماشا میکردیشون.
    ……………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس که مطالعه می‌کنید این سایت رو.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *