زشت و زیبای زندگی

برای دو روز به سفر رفتم. این یکی نه سفر تحقیقی بود و نه تور گردشگری. دو روز رفتم به یک روستا تا کسانی را که دوستشان دارم و دوستم دارند و بعضی‌هایشان را حدود ۱۰ سال بود که ندیده بودم، دوباره ببینم. در این دو روز بار دیگر، مثل هر روز زشتی و زیبایی زندگی را دیدم.

از اوضاع هر جوانی که سوال کردم، دچار بلای اعتیادش دیدم. شاهد پیکر بی‌جان پرندگانی بودم که صیادان بی‌رویه شکارشان کرده بودند. برنج‌هایی دیدم که در مراسم عروسی دست‌نخورده راهی سطل زباله شدند و آن‌قدر مقدارش زیاد بود که برای سیرکردن ۵۰ نفر کفایت می‌کرد. اما زیبایی‌ها هم بود.

با هم چند عکس ببینیم:

فکر می‌کنید ارزش این عکس در چیست؟ پیرزنی که در سمت چپ نشسته، به «حاجی ‌ننه» معروف است. خانم بغل‌دستی «خدیجه خانم» دختر «حاجی ‌ننه» است. مرد جوان، «آقا مظاهر» نوه‌ی «حاجی ‌ننه»، خانم جوان، «لاله» نتیجه‌ی «حاجی ننه» و پسربچه، «امیرحسین» نبیره‌ی «حاجی ننه» است. شواهد حاکی از این است که «حاجی ننه» صد سال را دارد.

پارسا، محمدمهدی و شیدا سه نتیجه‌ی دیگر از سه نوه‌ی «حاجی ننه» هستند. یکی از یکی زیباتر و بانمک‌تر

نتیجه‌ی تازه وارد، «طاها حسین»

«مجید»، پدر «محمد مهدی» و نوه‌ی «حاجی ننه». سالهاست که این خانواده از میوه و سبزی و برنجی که خودشان می‌کارند مهمانی می‌دهند. بیش از ۳۵ سال است که خانواده‌ی ما با این خانواده‌ی بزرگ معاشرت دارد، و من هرگز ندیدم یا نشنیدم که بر سر سفره‌اشان مهمان نباشد. به نظر من، اگر چیزی در دنیا ارزش سوگند خوردن را داشته باشد، سفره‌ی مردی است که «مجید» پسر اوست و نامش «حسین» است.

خاطرات من از این زمین فوتبال به ۲۵ سال پیش می‌رسد.

عنقریب این آفت “آزولا” شالیزارها را نابود می‌کند. هرچند که حرص و طمع و نادانی قبلا کشاورزی و محیط زیست بخش‌های بسیاری از شمال ایران را به ورطه‌ی نابودی کشانده است.

به این کار می‌گویند «چوب زدن». ماهی‌های تازه صید شده را به بازار ماهی‌فروشان می‌آورند و آن را حراج می‌کنند. هر کس قیمت بالاتری گفت، همه‌ی آن چند ماهی را با هم می‌خرد. این مورد یک خرده‌فرهنگ در بازار ماهی‌فروشان است.

دیدگاه‌ها

  1. N

    سلام . چه قدر خوش حالم که این سفرتان متفاوت از تمامی سفرهایی بود که تا به حال داشته اید . سفری که گرچه زشت دارد و زیبا اما ارزشمند است . چون از همه پیچیدگی های مرسوم به دور است .
    زندگی بر کام .

  2. سوزان خدیو

    واااااااااااااااااااااااااااااااااایییییییییییییییییییییییییی،مرسی،عکس اول بی نظیر بود،خیلی خوب بود نمی دونید چه حس خوبی بهم دست داد،واقعا ممنونم استاد،امیدوارم همیشه شاد باشید.چوب زدن هم جالب بود،ممنون.

  3. ارژنگ انتصاری

    آرش گرامی گاهی بسیار دل انگیز است بازگشت به گذشته و همچنین تلخ
    زندگی از آن ماست تا بسازسیمش و با شادی آن را سپری کنیم
    بسیار از این هنگام های دردناک بر زندگی هر کدام از ما می گذرد و گاه تنها بودن و باشندگی ما در همین هنگام ها می تواند آینده دیگری بسازد که روشن تر باشد…

  4. نسرین شهریوری

    وقتی سوال را خوندم ،اولین چیزی که قبل از خوندن ادامه مطلب به ذهنم رسید این بود که ارزش این عکس دراینه که چند نفر بعنوان اعضای یک خانواده دور هم نشستند،خانواده، اونم از نوع بزرگش که توش پیروجوون کنار هم یه روز خوش رو بگذرونند…
    واقعاً تاکی میتونیم گوشه وکنار از این منظره ها ببینیم،وقتی زندگیهای فردی(ازنوع فرنگی،غربی،مدرن یا هرچیز دیگه) برای ماالگو وفرهنگ میشن

  5. liehos

    وبلاگ جالبیه
    مخصوصا که من یه اسم آشنا توش دیدم
    نسرین شهریوری…
    …………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس.

  6. لیلا

    سلام
    سفر و سفرنامه ی متفاوتی بود.

    زندگیتون رو به پیانو تشبیه کنید ، به این فکر کنید که قسمت های بد زندگی کلید های سیاه و قسمت های خوب زندگی کلید سفید هستن
    هردو کلید برای زیبایی موسیقی لازمن
    حالا به این نگاه کنید که اگر زندگیتون همش خوب بود و فقط کلید های سفید بودن و کلید سیاهی نداشت
    بازم زندگیتون زیبا بود؟
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. موافقم با شما.

  7. Masi

    با احترام به خدایی که دنیا رو پنج، شش روزه ساخته
    من یکم بیشتر طولش میدادم، ولی بهتر و زیباتر ازین میساختمش!
    ……………………………………………………………………………………………………….
    چواب: سلام. شما کارت درسته دیگه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *