در پس این‌ها پنهانم

فردا صبح به یک سفر سه روزه می‌روم. با خودم گفتم وقتی نیستم شما به خانه‌ام می‌آیید، پس دست‌خالی برنگردانمتان.

 

چرا آبستن شدی تا در این کشور بزایی؟

دریغ که کار از کار گذشته

از تولد فرزندت خوشحالی؟ تو چه می‌دانی که این‌جا کجاست و در این کشور چه چیزی در انتظار توست.

 

این‌جا «هائیتی» نیست که زلزله آمده باشد. این‌جا‌ تپه‌‌‌ی جنوبی روستای «کُنار صندل» جیرفت در ۶ دی‌ماه ۱۳۸۸ است. این‌جا همان جایی است که در بوق و کرنا کردیم که “گهواره‌ی تمدن شرق” است. این‌جا همان جایی است که برایش سمینار برگزار کردیم و در روزنامه‌ها نوشتیم و دنیا را به تماشایش واداشتیم. این‌جا همان جایی است که قرار بود آبروی فرهنگ ایرانی باشد اما گویی از بی‌کفایتی ما سخن می‌گوید.

حالا شاید متوجه بشوید که چرا فکر می‌کنم حتی تولد یک شتر در یکی از دوردست‌ترین روستاهای کویری ایران، یک تراژدی غم‌انگیز است.

پی‌نوشت: عکس‌های شترها را حسین طباطبایی از روستای فرحزاد شهرستان جندق استان اصفهان گرفته و عکس‌های تپه جنوبی «کُنار صندل» را خودم در سفری که با فرشاد و عباس رفته بودیم، گرفتم.

 

 

دیدگاه‌ها

  1. مرتضی

    چه باید کرد؟! شما چه میتوانید بکنید؟! آیا فقط باید غر زد؟! انجام یه کاره خیلی خیلی خیلی کوچیک بهتر از ایراد گرفتن های بزرگ از آدمهایی هست که یه ذره شعور خدمت به ایران رو ندارند!! همه میدونیم که وضعیت بده ولی همه میدونیم که جز ما هیشکی دلش برای تاریخ و تمدن ایران زمین نمیسوزه پس به جای غر زدن باید قدمی هرچند کوچک برداشت حاج آرش!
    مخلصیم

  2. samira

    aghaye nouraghayi ye soal daram…aya jalasate rahnamayan gardeshgari har hafte ast? va aya digarani mesle ma ham mitavanim dar an sherkat konim? va in jalasat har hafte yek jaye sabet tashkil mishavad? mamnunam az shoma
    ………………………………………
    جواب: سلام به شما، بله هر هفته برگزار می‌شود. بله هر کسی می‌تواند در جلسات شرکت کند. هر هفته در جای ثابتی (البته به غبر از این چند هفته که دچار مشکل شدیم) برگزار می‌شود. در واقع ما چهار سال جای ثابت داشتیم اما به خاطر وقایع بعد از انتخابات دچار مشکل شدیم. برای اطلاع از محل جلسات به http://www.ttga.ir رجوع کنید یا با بنده تماس بگیرید.
    به امید دیدار

  3. زهره

    عکس ها گاهی گویاتر از هر نوشته ای هستند.خیلی عکسای خوبی بود.گاهی با حرفت موافقم که چرا به دنیا اومدم،از زندگی چی می خوام،چرا زادگاه من این سرزمین بود اما گاهی فکر می کنم بودن،به از نبود شدنه به قول شاملو…آره واقعا دوست دارم زنده باشم اما زندگی کنم

  4. سیما سلمان‌زاده

    چه حسی داشت!…
    ………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس که مطالعه کردید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *