در ستایش غصه‌های تلخ بی‌فرجام

با تو می‌گویم…

زمانی‌که متابولیسم نگاه کسی را بگیری…

او به اندازه‌ی یک قدیس از انسانیت دور می‌شود…

دیدگاه‌ها

  1. سوزان خدیو

    سلام،زیباست،ممنون.استادِ عزیز رسیدن به آرزوهاتون آرزوی همه نباشه،آرزوی گروه زیادی از دوستاتون هست،پس امیدوارم خیلی خیلی زودتر از تصورتون در مکانی قرار بگیرید که طعم ۱۰-۲۰ برابر آرامش رو بچشید، و مثل گذشته برای کشورمون قدم های مثبتی بردارید،امیدوارم همیشه شاد باشید.
    ……………………………………………………………………………..
    جواب: سلام و سپاس.

  2. نعيمه

    سلام آرش جون. امیدوارم خوب باشی. از سفر که برگشتم خواستم بهت زنگ بزنم، سایتت رو که خوندم فهمیدم مسافرت هستی و از طرف دیگه قصد داری مبایلت رو خاموش نگه داری…آرش سفر با آقای دزفولی فوق العاده بود. آدم بی نظیریه…کلی یادت کردیم و درباره ی تو باهم صحبت کردیم…می گفت تو چه جوری با آرش دوستی و تا حالا باهاش سفر نرفتی؟…راست می گفت ها من تا حالا با تو مسافرت نرفتم…
    دوستم امیدوارم همه چیز برات خیلی خوب پیش بره و اتفاق های خارق العاده و آرامش بخش برات بیفته.
    به امید دیدار
    …………………………………………………………………
    جواب: سلام نعیمه. تو همیشه به من لطف داری. یکی از کسانی هستی که به وجودش غبطه می‌خورم. به امید دیدار.

  3. فروغ

    آرش عزیز، سلام، نقش وجود تو،جریان پویا و روشنی را در ما جاری می سازد. موفق باشی!
    از آن به دیر مغانم عزیز می دارند که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
    …………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس از شما.

  4. ظریفی

    سلام استاد.
    برای یادداشت رفتینگ شما منتظر بودم به دستم نرسید. گزارش مطلب رو کار کردم.
    سفر خوش بگذره
    ………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. یک عذرخواهی به شما بدهکارم. وقت کم آوردم.

  5. حمید درودیان

    سلام….

    به کوروش چه خواهیم گفت؟ ***** اگر سر برآرد ز خاک

    اگر باز پرسد ز ما *****چه شد دین زرتشت پاک

    چه شد ملک ایران زمین ***** کجایند مردان این سرزمین

    به کوروش چه خواهیم گفت؟ *****اگر دید و پرسید از حال ما

    چه کردید برنده شمشیر خوش دستتان ***** کجایند میران سرمستتان

    چه آمد سر خوی ایران پرستی ***** چه کردید با کیش یزدان پرستی

    به شمشیر حق نیست دستی

    که بر تخت شاهی نشسته است ***** چرا پشت شیران شکسته است

    در ایران زمین شاه ظالم کجاست *****هواخواه آزادگی پس چرا بیصداست

    چرا خاموش و غم پرستید،های ***** کمر را به همت نبستید،های

    چرا اینچنین زار و گریان شدید ***** سر سفره خویش مهمان شدید

    چه شد عرق میهن پرستیتان ***** چه شد غیرت و شور و مستیتان

    سواران بیباک ما را چه شد***** ستوران چالاک ما را چه شد

    چرا ملک تاراج میشود ***** جوانمرد محتاج میشود

    چرا جشنهامان شد عزا ***** در آتشکده نیست بانگ دعا

    چرا حال ایران زمین ناخوش است ***** چرا دشمنش اینچنین سرکش است

    چرا بوی آزادگی نیست، وای *****بگو دشمن میهنم کیست، های

    بگو کیست این ناپاک مرد ***** که بر تخت من اینچنین تکیه کرد

    که تا غیرتم باز جوش آورد ***** ز گورم صدای خروش آورد

    به کوروش چه خواهیم گفت؟

  6. شراره

    با خود می گویم…
    آن هنگام که نگاهم را به دوردست ها می دوزم و
    هنوز از حصار شکنجه های اندیشه ام حتا قدمی، فاصله نمی گیرم
    بر این اندیشم که انسانیت واژه ای بیش نیست و
    آدمیت توهمی در کوران چیزی به نام زندگی…
    بسی..
    جز نگاه و ذهن.. چیزی نیست و
    حیوانی که فقط “کمی” پیچیده شده… پیچ در پیچ شده و
    ره آورد ِ این بیوه ی پیچان، فرزند معلولی است که نامش را آگاهی نهاد
    آگاهی.. چه توهم دل انگیزی
    حقیقت.. چه تخریب پر معنایی
    و اینها… چه خزعبلاتِ بی معنایی

  7. ؟

    پس تو کجایی آرش؟
    دیگه دارم نگرانت می شم
    …………………………………………………………………..
    جواب: نگران نباش. من زنده‌ام. فقط اوضاع خوب نیست. فعلا خداحافظ.

  8. Masi

    چقدر درست نوشتین و حقیقی!

    آفرین، واقعا آفرین……

    دقیقا همین اتفاق می افته!
    …………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *