۱- شبی که پدربزرگم میمرد، ترسیدم به او دست بزنم. مبادا که بخشی از مرگ او دامن مرا بگیرد. در اتاق تاریکی خوابانده بودندش. معلوم بود که میمیرد. وقتی مرد برای خاکسپاری هم نرفتم. او آخرینِ پدربزرگ و مادربزرگهایم بود که مرد.
۲- امروز تمام روز را در خانه بودم. کتاب خواندم و با اینترنت کار کردم. اما اینها چیزی نبود که میخواستم. من خواب دیده بودم. هوا که تاریک شد از خانه بیرون رفتم. کمی رانندگی کردم تا رسیدم به جایی که میخواستم. شیشهها را بالا کشیدم و فریاد زدم و گریستم.
۱+۲- تلخ است. مرگ تلخ است. غرور تلخ است. دروغ تلخ است. انتظار تلخ است. گسستن عشق تلخ است. گریهای که هنوز باقی است، تلخ است. حرف ناتمام تلخ است.
دیدگاهها
به جای مرگ به تولدی دوباره فکر کنید که شاملو می گوید:
زیستن،ولایت والای انسان بر خاک را نماز بردن،زیستن و معجزه کردن
ورنه میلاد تو جز خاطره ی دردی بیهوده چیست؟
هم از آن دست که مرگت هم از آن دست که عبور قطار عقیم استران تو از فاصله ی کویری میلاد و مرگت
معجزه کن ، معجزه کن، که معجزه تنها دستکار توست
اگر دادگر باشی
با سلام.
۱.باز خوش به حال شما که لا اقل پدر بزرگ مادر بزرگهاتون رو دیدید وحتماخاطره ها ازشون دارید.من غبطه میخورم که چرا ندیدمشون.اگه بودن خیلی دوستشون می داشتم.
۲.شما حتما شرایط بدی دارید که اینقدر خودتون رو تنها و دردمند میدونید و نمیگم که این احساسات رو نداشته باشید ولی اینو بدونید که خیلیها هستن آرزو دارن یه کوچولو جای شما باشن. نمیگم قانع باشید و بسازید چون قناعت زیادی هم گناهه. امیدوارم خداوند به خداییش روزنه های امید رو در دلتون ایجاد کنه و این روزنه ها به دریچه های بزرگتر تبدیل بشن و طوری بشه که این شما باشید که به دیگران امید میده.
۳. بله، خیلی چیزها تلخ هستن. اصلا خود زندگی بخشی از ناشیرینیهاست. دروغ، ریا، سوءاستفاده ها، … و بد تر از همه انتظار که جانفرساست. ولی هر کدوم از ما انسانها در این هستی سهمی داریم . بالاخره یه جوری، یه جایی، یه زمانی، یه کسی بخشی از هستیه تک تک ما میشه و چاره ای جز صبر نیست پس صبور باشید.
با آرزوی سلامتی و موفقیت
سلام
اصلاً عکس خوبی نبود( البته شرمنده_ نتونستم خوددار باشم)
با آرزوی بهترین ها
بین این همه کتاب، درخت بخشنده هم پیدا می شه؟
با سلام
مرگ پیچ جاده است، مردن، فقط دیده نشدن است.
خیلی افسرده و ناامید به نظر می آیید؟!
شادکام باشید
هیچ چیز نه خوب است و نه بد……
نه زشت است و نه زیبا………….
دنیا تنها خوابیست و توهمی …………
هنگامیکه از این خواب بیدار شویم
خوشحال خواهیم بود
برای هم خوابهای خوشی آرزو کنیم……….
آدم از دست حودش سیر که شد می میرد
مثل پروانه کمی پیر که شد می میرد ……
از: علی کیان لویی
فراموشی نعمت بزرگیه که من هم ندارم
………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام.
سلام
تو دنیایی که “رفتن” اتفاقی اجنتاب ناپذیره به وعده های موندن دل نبند.
پ.ن. در ضمن در این عکس از ملحفه بالشت تون خوشم اومد قشنگه
………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. چشم و سپاس.