حروف زندگی (گ، ج، ز، ک، خ، ژ)

از چندی پیش به نظرم رسید، واژه‌هایی که در معانی باروری، زایش، زیستن و همچنین طبیعت نزدیک به زندگی بشر – که اتفاقا آن‌ها هم باروری و زایش را تداعی می‌کنند؛ همچون زمین و رود و چشمه – به کار برده می‌شوند، اغلب با حروف یکسانی آغاز می‌شوند.
این حروف در زبان‌هایی که با زبان فارسی ریشه مشترکی دارند، عبارتند از: «گ»، «ج»، «ز». که البته به خاطر تغییریافتگی در زبان‌ها و لهجه‌های مختلف، «ک» و «خ» و «ژ» و در مواردی حتی حروف دیگر هم به زمره آن‌ها اضافه می‌شوند.
این مقاله به بررسی همین موضوع می‌پردازد.
توجه: برای اثبات گفته‌هایم، مجبور بودم از کلماتی استفاده کنم که گفتن و نوشتن آن‌ها در فرهنگ ما، دور از ادب است، به این خاطر، پیشاپیش عذر خواهی می‌کنم.

حرف «گ»:
با این حرف، واژگانی همچون: گاو، گوسفند، گیاه، گیهان (کیهان)، گَیَ‌مَرٍتَ (کیومرث، اولین بشر ایرانی)، گندم، گهواره و گل ساخته شده است. به واژگان زیر در گویش‌های مختلف توجه فرمایید.

گهواره :گاچو (دری کرمان، بردسیر )، گاچوک (فین بندرعباس)، گاز (سیستان)
گیاه: گیجا (نطنز)
گندم: گَلَه (زاهدان)
گوسفند نر: گاران (بلوچی)،
بز یا گوسفند سپید مو: گازَر (خراسان)، گازٍر (دلیجان)
میش دنبه دار: گازَل (سبزوار)
گوساله: گَجی (فرامرزان)، گوچی (نطنز)، گور (ایلام)، گودَر (دری یزد)، گووَر (بویین زهرا، هندیجان)، گورَه (کرمانشاه)، گوگ (هرزنی)، گو گولَه (افتری)، گولٍک (بجنورد)، گهرَ (با ضمه گ)(لار)، گٍیرَه (مسجد سلیمان)
گوساله نر: گدر (با ضمه گ)(گیلان)، گلونَه (با ضمه گ)(کاشان)، گویَر (رامند قزوین)
بز بی‌شاخ: گَد (خوانسار)
میش کوهی: گَد (بلوچی)
بزغاله: گَدی (خراسان)، گَرویر (خارک)، گیسک (ایلام)، گیسُه (قاین)، گٍیسُه (بیرجند)
ماده گاو: گک (با ضمه گ) (بلوچی)
گاو: گو (مازندرانی)، گوخ (جاسک)، گوک (با ضمه گ)(بلوچی)
گاو کوهی: گنج (با ضمه گ)(دیلمان)
گله گاو و گوسفند: گَوارَه (گناباد)
کدبانو: گازینه (سنگسر)
عروس: گاهوک (بلوچی)، گاییب (فین بندرعباس)
دختر: گٍلون (هراز پی آمل)، گٍنجک (سیستان)
آمیزش / نزدیکی: گان (ایلام)، گَن (بندر انزلی)، گاییدن (فارسی)، گشنی (با ضمه گ) (فارسی)
باسن / کفل: گٍرم (مازندران)، گرم (با ضمه گ) (سنگسر)، گک (با ضمه گ)(بویراحمد)
بارور کردن درخت خرما: گشن (با ضمه گ) (طبس)
خایه / خایه گاو: گن (با ضمه گ)(دلیجان، ایلام)، گند (با ضمه گ)(تاتی، بندر عباس)، گندلو (با ضمه گ)(فرامرزان)
پستان: گووان (کرمانشاه)، گوهان (بلوچی)، گوَه لٍن (با ضمه گ)(فرامرزان)، گوهون (افتری)
جانور باردار: گووَن (بختیاری)
چشمه: گانی (قوچان، برخی از روستاهای کاشمر)
نیا /جد: گَتی / گَتٍه (مازندران)
بزرگ / رییس: گَتّه (بلوچی)
خاندان / خانواده / خویشاوند / قبیله: گود (گیلان)

حرف «ج»:
با این حرف، واژ‌گانی همچون: جان، جهان (صورت دیگری از گیهان و کیهان)، جوان، جانور، جنین و جن ساخته می‌شود. به واژگان زیر در گویش‌های مختلف توجه فرمایید.

زفاف / شب زفاف: جارو (فیشوری)
زنان: جال (مازندران)
زن: جٍک (افتری)، جٍنجی (کوپای اصفهان)، جَن (بلوچی، میمه)، جٍنکَه (کاشان)، جٍنیکا (سمنان)، جٍنین (بلوچی)
زن زیبا: جوهون (کازرون)
دختر سرزنده: جَلَست (فین بندرعباس)
دختر: جَنٍک (بلوچی)
گیاه: جائو (کرینگان)
جوان: جرُه (با ضمه ج)(قاین، گناباد)، جرٍُه (سنگسر، بردسیر)، جنگ (با ضمه ج)(شهداد، بردسیر، دری)، جونگ (فین بندرعباس)
گاو نر: جرُه (با ضمه ج)(قاین، گناباد)، جَل (لری)،
گاونر آماده برای جفتگیری: جنگه (با ضمه ج)(ساوه)
گوسفند و بز: جَلُاب (فین بندرعباس)
گله گوسفند: جَلاو (بختیاری)
گوساله نر: جونگَه (در بخشی از استان فارس)
پستان: جیجَه (نایین)، جی‌یون (فیروزکوه)

حرف «ز»:
با این حرف واژگانی همچون: زن، زندگی، زایمان، زائو، زادن، زیستن، زی و زمین ساخته می شود. به واژگان زیر در گویش‌های مختلف توجه فرمایید.

نبیره: زآ (سنگسر)
نتیجه: زاکا (سنگسر)
نوه: زاتیل (لری)
پسر: زآ (با ضمه ز)(تاتی، تالشی)، زٍرَه (هرزنی)، زو آ (کسما، ماسوله)، زول‌لوک (خلخال)، زیلا (خویین)
فرزند: زارو (کردی، اورامان، بویین زهرا)، زَگ (زاهدان)، زٍه (خویین)
نوجوان تا پانزده ساله: زارونَه (رامند قزوین)
بچه: زاک (گیلان)
نرینگی کودک: زنگل (با ضمه «ز» و «گ»)(خوانسار)
سن و سال: زات (قاین، کرمان، بردسیر)
سالمند / مسن: زاتی (کرمان)
زائو: زاچ (قوچان، کلیدر)، زادمو (لار)، زارغ (فین بندرعباس)، زاوٍران (ایلام)، زٍسپان (همدان)، زٍنگ (تاتی)، زٍیٍس‌بان (کرمانشاه)، زٍیَس‌بون (کاشان)
زن تازه زا: زی‌یاس‌مون (دلیجان)
زایمان کردن: زٍی‌چو (قاین)، زیستانی (کردی شمالی)
زاده / متولد: زاو (سورانی)
زاینده: زٍهی (افتری)
آبستن: زٍکپر (کردی)
زن: زال (بلوچی)، زَللٍه (تاتی)، زٍنجٍه (کمشچه‌ی اصفهان)، زَنکه (بندرعباس)، زٍنگ (خوانسار)، زینه (بختیاری)، زَنین (بلوچی)، زنی‌یه (رامند قزوین)، زونا (دزفول)، زٍه (قاین)، زیلا (بخشی از بوشهر)
زمین: زَم (سرخه)، زَی (ایلام)
چشمه: زٍی (بلوچی)
سرچشمه: زیرین (بلوچی)
رودخانه بزرگ: زٍی (سورانی)
دریا: زیرا (بلوچی)

حرف «ک»:
با این حرف واژگانی همچون کاشانه، کَس (به معنی مردمان) و کٍشت ساخته می‌شود. همچنین نام آلت‌های تناسلی زن و مرد با این حرف شروع می‌شود. به واژگان زیر در گویش‌های مختلف توجه فرمایید.

خانه: کا (تاتی)، کٍر (بویراحمدی)، کی‌یَه (نطنز، ابیانه، سنگسر، نایین، سمنان، افتری، اصفهان، کاشان، اردستان)، کی‌یی (آشتیان)
اتاق / خانه: کَت (سیاهکل، بلوچی سراوان)
زن خانه دار: کابان (سورانی، مهاباد)، کَریَن (با ضمه ر)(هرزنی)، کٍنه (کردی)، کویانو (ترق)
دختر: کٍچ (سقز، دیواندره)، کیجا (گیلکی)، کٍچٍک (بجنورد)، کٍلَه (تالشی)، کٍناچه (اورامان، کردی)، کٍنجا (سیستان)، کَنیشک (دیواندره)، کورکی (کسما)، کیچ (مهاباد)، کیژ (سورانی)، کینا (تاتی)، کیل‌لیک (خلخال)، کین (الموت)
مرد: کابرا (سورانی، مهاباد)
پسر: کٍر (آباده، ایذه)
اولاد / بچه: کته (با ضمه ک)(سنگسر، تنکابن)
مادینگی: کاس (کسما)، کٍس (تاتی، مازندرانی)، کسه (با ضمه ک)(دلیجان)، کیس (هرزنی)
نرینگی: کٍر (تاتی، گراش)، کر (با ضمه ک)(الیگودرز)
خایه: کٍچٍر (سلی‌یری)، کَچَرز (سنگسر)، کر (با ضمه ک)(سنگسر)
مرغی که زمان تخم‌گذاشتنش نزدیک باشد: کاسٍر (دری کرمان)
نر / گاو یا بز نر: کَل (گیلان، افتری، دلیجان)
گوسفند نر / میش: کاوٍر (ایلام، کرمانشاه، الشتر، لکی)، کَرٍه (کرمان)، کَووه (لری)
گوسفند یکی‌دو ساله: کاوَه (سنگسر، بختیاری، خرم آباد)
گوساله: کَلو (جیرنده، لنگرود)
بز یک‌سال به بالا: کولار (کاشمر، نطنز)
بزنر چهارساله: کهنَه (با ضمه ک)(تربت حیدیریه)
بزغاله: کَهره (هندیجان)، کَیٌر (ایلام)
میش یک ساله: کوی (با ضمه ک)(سنگسر)
زمین: کٍتمٍه (سلی‌یری)
زمین کشاورزی: کَشمان (طبس، کرمان)، کٍشخن (با ضمه خ)(جندق، بیابانک)
رودخانه: کر (با ضمه ک)(بلوچی)، کور (ایرانشهر)،
رودخانه بزرگ: کَشَه (اوز)

حرف «خ»:
با این حرف واژگانی همچون: خانه، خایه، خاک، خود، خویش، خاندان و خدا با این حرف آغاز می‌شوند. به واژگان زیر در گویش‌های مختلف توجه فرمایید.

تخم مرغ: خا (تاتی، دلیجان، کرمانشاه)، خای (لار، خنج)
بزغاله: خٍلامه (دامغان)، خٍلمه (بردسیر)، خَلَمه (تربت حیدیریه، کاشمر)
گله‌ی کوچک بره و بزغاله: خٍلمَه (خوانسار)
آسمان: خَئو (تاتی)، خائو (کرینگان)
زمین صاف و هموار: خُوار (آشتیان)
کرت کشاورزی: خو (دامغان)
کرت: خَویر (کلیدر)
جالیز سبزی‌کاری: خَوید (طبس)
خانه: خی‌یَه (انارک)
نرینگی: خٍه (سنگسر)

حرف «ژ»:
این حرف را می‌توان در برخی موارد تغییریافته حرف «ز» قلمداد کرد، که واژه «ژن» نیز با آن شروع می‌شود.

زن: ژانک (خلخال)، ژٍک (سرخه، لاسگرد)، ژکی‌یین (سنگسر)، ژٍن (کردی، تاتی، سنگسر)، ژَنٍک (خویین)، ژَنگَه (ابوزیدآباد کاشان)، ژیکی (سرخه)، ژون (نطنز)
درد زایمان: ژو (لری)
زندگی: ژیان (کردی)، ژیت (مهاباد)
زنده ماندن: ژیان (ایلام)

در زبان‌های دیگر:
در زبان‌هایی که با زبان فارسی خویشاوندی دارند، برخی از واژگان نام‌برده شده، با حروف ذکر شده، آغاز می‌شوند.

جوان:
Jong دویچ، Jeune فرانسه، Jung آلمانی، Joven اسپانیایی، Jovem پرتغالی، Juna اسپرانتو، Jong آفریقایی

ژن:
gene, geen, geno, gena, gen, gens, genas, geeni

گاو:
Belarusian: карова ،Bosnian: krava ،Bulgarian: крава ،Croatian: krava ،
Czech: kráva ،  Danish: ko ، Dutch: koe  ، Faroese: kúgv ، German: Kuh
Hindi: gāy ، Latvian: govs ، Macedonian: крава ، Old English: cu
Polish: krowa ، Russian: корова ، Scots: coo, kye ، Cyrillic: крава
Roman: krava ، Slovak: krava ، Slovene: krava ، Swedish: ko, kossa
Ukrainian: корова

زندگی:
Albanian: jetë، Bosnian: život، Croatian: život، Czech: život، Polish: życie
Serbian: život ، Slovak: život ، Slovene: življenje

در آخر ذکر می‌کنم که به نظرم حروف زندگی در زبان لاتین M  و  S است.

توجه: فرضیه‌ای که عنوان کرده‌ام، فقط یک فرضیه است و جای نقد و بررسی بیشتر دارد. 

آرش نورآقایی

منبع:
۱- فرهنگ واژگان گویش‌های ایران، غلام‌رضا آذرلی، تهران، هزار کرمان، ۱۳۸۷
۲- لغت‌نامه‌های معتبر لاتین

دیدگاه‌ها

  1. *

    با سلام ،
    ریشۀ عمیقی که بین زبان فارسی فعلی ما و گویشهای محلی ما وجود داره و حتی اشتراک زبان ما با زبانهای لاتین هم ، جالبه . هیچوقت اینطوری به کلمات و ریشۀ او نا نگاه نکرده بودم. به هر حال از این متن جالبتون ممنون.
    با آرزوی سلامتی و موفقیت

  2. عباس محجوب

    درود
    آرش جان امیدوارم که خوب و تندرست باشی
    سفری که در پیش داری خوش بگذرد
    درباره مطلبی که نوشته ای جند واژه نیز من از زبان اشتهاردی( یا همان تاتی) می نویسم امید دارم که سودمند واقع شود.
    «گاو»
    گاو نر بالغ: Goe
    گاو ماده بالغ : Gaava
    نوزاد گاو : Guara
    گوساله نر : Jinga
    گوساله ماده : Dougiya

    «گوسفند»
    بره نوزاد : Variyaka
    بره نوزاد ماده : Maaya Variyaka
    بره نوزاد نر : Nara Variyaka
    گوسفند نر پیر(دارای شاخ و بالغ): Guch
    گوسفند ماده : Mish
    گوسفند جوان : Shishag

    «بز»
    بز نوزاد(بزغاله) : Bezghaaliyaka
    بز ماده : Beza
    بز نر : Chapesha
    بز ماده پیر : Pira Beza
    بز نر پیر (دارای شاخ بزرگ و سر گله) : Seys

    «عروس» : Veya

    «باسن» : Fena

    «نوه» : Ruazaa

    «زن» : Zeniya

    «فرزند» یا «بچه» : Lazak

    «پسر» : Foura

    «دختر» : Tetiya

    «مرغ» : Karga

    «تخم مرغ» : Karkhaay(ترکیب Karga و Khaaya)

  3. masoud

    درود
    میخواستم معنی این کلمه رو اگه امکان داره برام میل کنید.
    سپاس
    کیناگی-KINAGI
    ظاهرا باید بلوچی باشه
    …………………………………………………………………………
    جواب: سلام. متاسفانه نمی‌دانم.

  4. سينا عباسي

    با سلام

    می خواستم بدانم لهجه “سلی یری ” ، لهجه چه اقوامی می باشد و در کجای ایران گویش می شود .و اگر اطلاعات بیشتری هم در این زمینه دارید ،لطف نموده برایم بفرستید .
    …………………………………………………..
    جواب: سلام. متاسفانه اطلاعاتی در این زمینه ندارم.

  5. بلوچ

    سلام علیکم دوست عزیز کیناگی در بلوچی همان کینه داشتن است.کسی که کینه داره بهش میگن کیناگی
    باتشکر
    ……………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس.

  6. سیما سلمان‌زاده

    تفکر جالبی بود
    ………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *