تحفه‌ی یزد

بیش‌تر به عنوان یک مسافر و نه یک راهنما در سفر چهار روزه به شهر یزد و برای دیدار از جشن سده شرکت کرده بودم. زیاده برای گفتن ندارم با این حال…

این تصویر برای من نماد «ایران» است: تا می‌آیی زیبایی‌اش را بستایی، با زخم‌هایی عمیقی روبرو می‌شوی که نهادت را پر می‌کند از افسوس. 

بدون شرح

 

خرانق

تصویری در نزدیکی «پیر سبز»

این‌جا زیارتگاه «پیر هریشت»، یکی از پنج زیارتگاه زرتشتیان در استان یزد و در نزدیکی شهر «اردکان» است. در تصویر، تکه‌سنگی محصور در یک محفظه شیشه‌ای دیده می‌شود که خود بخشی از صخره‌های محیط است. زرتشتیان برای زیارت این سنگ می‌‌آیند و همچون بقیه‌ی زیارتگاه‌ها برایش داستانی دارند (این مورد در تمام فرهنگ‌ها و ادیان دیده می‌شود) و معتقدند که روزگاری بر روی این تکه‌سنگ تصویر مادری با بچه‌ای در بغل مشهود بوده است.  وقتی این مکان را دیدم، بلافاصله به یاد تکه‌سنگ مقدس موجود در نزدیکی مقبره‌ی پیر شالیار (در اورامان) و همچنین تکه‌سنگ مقدس در نزدیکی مقبره‌ی شیخ احمد جام (در شهر تربت‌جام) افتادم. وقتی کوه مقدس است به تبع آن غار (اشکفت‌ها) و همچنین صخره‌ها و تکه‌سنگ‌های مقدس هم داریم. من قبلا در مقاله‌‌ی “فر و کوه” از قداست کوه گفته‌ام، در مورد قداست غارها (اشکفت‌ها) کافی است اشکفت سلمان (ایذه)، پیر غار (فارسان)، معبد هینزا (ابیانه)، پیر سبز (در نزدیکی اردکان) و … را به یاد بیاوریم. در مورد اهمیت سنگ هم باید به یاد بیاوریم که در بسیاری از زیارتگاه‌ها و مکان‌های مقدس، چسبیدن سنگ‌ها به دیواره‌ها از برآورده شدن حاجت‌ها سخن می‌گویند. این مورد را در مقبر‌ه‌ی پیر شالیار و همچنین در برخی از زیارتگاه‌های شهر مهاباد و اطراف می‌توان به روشنی دید. این موضوع جای بحث بیشتری دارد که عجالتا از آن می‌گذرم.

بدون شرح

این خانم در کنار بوته‌‌هایی که برای آتش جشن سده جمع شده‌اند، نشسته و سیگار می‌کشد. گویی آتش را قبل از تولد در خود در می‌کشد.

یک زن زرتشتی در حال خواندن کتاب، همزمان با برگزاری جشن

در این‌جا نان می‌پختند و به همراه پشمک به مهمانان تعارف می‌کردند.

بدون شرح

نمایی از سرو چم. سروهای مشهوری که من تاکنون در ایران دیده‌ام عبارتند از: سرو هرزویل، سرو سیرچ، سرو ابرقو، سرو روستای مُنگ‌آباد، سرو راین، سرو چم

موبد زرتشتی در هنگام مراسم جشن سده

 

آتش جشن سده

آتش سده «سبز» شد از حضور «خس و خاشاک»

دیدگاه‌ها

  1. سارا

    هدف از روشن کردن آتش به این بزرگی چیه
    مراسم داره دعا و نیایش داره چه جوریه؟میشه راهنمایی کنید
    اخه اونجا چه ربطی به سیاست داره حیفه مراسم نیست سیاست زده شده بودن نه.
    حیف نیست ادم میره از شهر بیرون برای دوری از همین چیزا اونجا هم همین جوری پس ارامش کجاست؟
    ……………………………………………
    جواب: بله مراسم داره. من یک متن در مورد جشن سده دارم (جشن سده نمادی از مقاومت انسان در برابر طبیعت) که اگر در سایت جستجو کنید پیدایش می‌کنید.

  2. کارآمد

    منو بردید تو خاطرات یزد و اون کوچه های زیبا…
    می تونم در مورد سفر خوزستان آخر ماهتون بیشتر بدونم؟ ترجیحا ایمیلی!
    ………………………………………..
    جواب: با این شماره ۰۹۱۲۲۳۵۰۰۳۲ امیرحسین جعفری تماس بگیر

  3. محمد کاظم حلاجی ثانی

    سلام آرش خان.من محمد هستم از خطه شمال ،شهر رامسر.من هم این چند روز رو در شهر یزد بودم.اتفاقا برنامه جشن سده رو بودم.اما قسمت نشد که شما رو ببینم.خودتون که بهتر میدونین ،خیلی شلوغ بود.برنامه خیلی جالب بود خصوصا قسمت موسیقی و بهتر از اون شعری که همه خوندن:ای ایران ای مرز ………..
    راستی من سایتتون رو خیلی وقته که لینک کردم امیدوارم که سایت من رو لینک خودتون کنید.من دانشجوی جهانگردی هستم و همیشه سایتتون برام مثل کتابه. شاد زی

  4. همسفر

    وای عکسا چقدر جالب شدند ولی بازم توصیف عظمت اون آتش در عکس نمی گنجد.

    اون پیر مرد بیرون کاروانسرای خرانق سوار بر الاغش چقدر سرزنده بود

    وای چه روزای خوبی بود ، یادش بخیر

  5. فرهنگيان

    سلام و وقت بخیر
    عکس اول بسیار هنری در عین حال فلسفی به نظرمیاد.
    محتوای ظرفها چیست؟( عکس پنجم)
    بعید میدانم که آن زرتشتیان بخاطر رنگ سبز در مراسم شرکت کرده باشند. اما از آنجا که ما ایرانیها حودمان به اتم تبدیل شده ایم و هر آن در مرز انفجارهستیم قدرت تفکیک را هم از دست داده ایم . به نظرم مانباید از اعتقادات پاک و مقدس دیگران به نفع عقاید خود استفاده نکنیم.
    موفق باشید
    ……………………………….
    جواب: محتوای یکی از ظرف‌ها نان (سورک) است که طبق یک عادت قدیمی برای سگ‌ها کنار گذاشته‌اند. محتوی یکی دیگر از ظرف‌ها هم نخود است. این همان رسمی است که می‌بینید بر روی مزار فرد فوت کرده نان و خرما و میوه و … می‌گذارند.

  6. مثلث

    برام جالبه که همه فک می کنن حیفه مراسمه به اون زیبایی و مقدسی سیاست زده بشه و یه نگاه به دور و برشون نمیندازن و نمیبینن که همه چیزشون ( چه زیبا و مقدس و چه زشت و کریه ) سیاست زدس. یعنی الان سارا ( که اصلن نمیدونن جشن سده چیه ) و فرهنگیان روحشون با دیدن عکس آخر جریحه دار شدن .چرا از اینهمه اعدام و کشت و کشتار به دلایل واهی که یکیش عضویت تو فیس بوکه جریحه دار نمیشن . خیلی جالبه که ما آدم ها خیلی جالبیم .فقط گریه ام میگیره همین.
    آرش جان عکس هات خیلی زیبا بود .

  7. مثلث

    راستی می خواستم بگم دوربین Tv باشکوهمون هم اون شب اونجا بود .خواستم بگم خس و خاشاک بدونن .

  8. فرهنگيان

    خطاب به خانم یا آقای “مثلث”
    سلام
    ۱- از نوشتۀ آدمها نمیشه در مورد آنها قضاوت کرد و شما هم در اشتباهید که فکر میکنید از آنچه که تاکنون برای خواهران و برادران باشرف و هموطنانم رخ داده جریحه دار نمیشوم. هنوز با یادآوریه صحنه های شهادت ندا و … دگرگون می شوم و ممکن بود من و شاید شما جای او و یا سهراب و … باشیم. من از دیدگاهی که حاکی از احترام به اعتقادات دیگران است به عکس آخر نگاه کردم و نه سیاسی هر چند بقول شما همه چیز سیاست زده شده.
    ۲- تفاوت دیدگاه انسانها باعث مرگ آرمانها نمیشه. مقصد یکیست ، راهها فرق میکنند.
    ۳- احتمالا خودتون اونجا حضور داشتین و حتما میتونید حدس بزنید که با حضور دوربینهای تلویزیون … چه اتفاقاتی برای حاضران خواهد افتاد. این مورد شما رو جریحه دار نمیکنه!؟
    ۴- بله ما انسانها جالب هستیم و همین تفاوتها مار رو جالب میکنه و دیگر اینکه الآن دیگه جای گریه نیست باید قوی بود و عزم جزم کرد
    هموطن بیشتر مراقب خود باشید و در پناه حق

  9. مثلث

    با عرض پوزش از صاحب امتیاز سایت آرش عزیز، خطاب به فرهنگیان عزیز:
    باید بگم با قسمت اول حرف هات موافق نیستم که از نوشته های آدم ها نمیشه اونها رو قضاوت کرد در حالیکه باید بشه ، نمیشه اونها رو قضاوت کرد و این هم برای هنر و هم برای نوشته خیلی ناخوشاینده .ولی قبول دارم که آدم ها می نویسن که از آنچه هستند فرار کنند و به آنچه نیستند فکر کنند و آرزو کنن که باشن .پنهانکاری خصلت آدم هاست حتی خودشون و پشت نوشته هاشون .بیشتر هنرمند ها البته باستثنای چند تایی ، خودشون و سانسور می کنن و پشت نقابی که با هنر و نوشته هاشون ساختن وایمیسن .به هر حال ممنونم . از هم کلامیت سپاسگزارم .خوش باشی حتی به رنج .

  10. آرش سراجیان طهرانی

    سفر بسیار دلچسب و دلنشینی بود

    ایمیل شما را دریافت کردم .

    من در فاصله ۲۰۰ متری از روشن کردن آتش به همراه دوست خوبم احسان بر روی یک تیغه دیوار ۳ متری نشسته بودیم ومن مشغول تماشا مراسم با دوربین چشمی و احسان مشغول عکاسی بود . باید اعتراف کنم که این مراسم در کمال آرامش و بسیار دور از هر گونه بزرگ نمایی برگزار شد و جذابیت تماشای شعله های آتش و شور مردمانی که بر گرد آن حلقه زده بودند را هیچگاه فراموش نخواهم کرد .

  11. رشنو

    هر بار که میروم در کوچه پس کوچه های کاهگلی اش چنان گم میشوم که آروز میکنم هرگز پیدا نشوم و پا به دنیا ی حقیق این روزهایم نگذارم… این روزها هم دلم بدجور هوای سرزمین مادری ام را کرده… نیمه شب که هراسان از وحشت دژخیم از خواب میپرم یادم میاید که انجا تنها جاییست که امنیت را به معنای واقعی تجربه کرده ام… کاش میتوانستم برای همیشه در امنیت انجا پنهان شوم…

  12. رشنو

    آمدم تا یک کلام در جواب دوستانمان بگویم و بروم که دیدم گفتنیها گفته شده…
    میدانید چرا در ان فضای روحانی و مقدس انسان سیاست زده میشود؟ چون معمولا این زمانهاست که به یاد ایرانی می افتیم که دشمن در ان لانه کرده است و شکوه و عظمتی که بربادرفت!

  13. احسان

    سلام آرش جان…
    مشتاق دیدارت بودم و در مراسم جشن سده بسیار دنبالت گشتم و از دوستان سراغت را گرفتم ولی متاسفانه ‍‍‍‍بیدایت نکردم در آن ازدحام… اگر باز به یزد آمدی سری هم به ما بزن خوشحال میشوم… به مادر مهربان و پدر گلت سلام من را برسان.
    ………………………….
    جواب: ارادت دارم عزیز

  14. حبیب حلاجیان

    سلام. ممنون از بابت تذکری که البته فکر کنم شما داده بودید در مورد بقعه دوازده امام. واقعیت این هست که اونقدر این سفر پربار بود وفشرده که خودم ترتیب مکانهایی رو که رفته بویم اشتباه کردم. به هر حال عکسهای دیگری هم در روزهای آینده در سایت قرار خواهد گرفت…

  15. کیخسرو

    وقتی زیازتگاه های پیرهریشت یا چک چک را دل بیابانی بی مرز می بینی احساس غریبی به انسان دست می دهد.البته این آیین ها و زیارتگاها به تاریخ تعلق دارند و هرچه بکوشیم برای آنها تفسیر و تاویل های جدیدی بیابیم و از انها چون نمادهایی یاد کنیم باز هم انها هیچ گونه سنخیتی با فرهنگ و دانش نوین آدمی ندارند . هنگامی که انسان امروزی پا به چنین جاهایی می گذارد تنها تعجب و شگفتی او از این که هنوز چنین اعتقاداتی هست جالب توجه است و دیگر هیچ!یک کنیزک از دست اعراب می گریزد …حال با این داستان باید انجا را زیارتگاه کنند و هرساله بیایند مراسمی اجرا کنند که چه بشود؟این آیین ها و مراسم عجیب و غریب بدون تردید حجابی است بر حقیقت آیین زرتشتی که در میان چنین خرافاتی محو و پنهان شده است!آیا چون من ایرانی هستم باید هر اعتقاد خرافی که به تاریخ و فرهنگ من تعلق دارد بپذیرم و ان را ستایش کنم؟
    ……………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. این سوالی که شما مطرح کردید، مجال بیشتری برای بحث و گفتگو می طلبه. به امید موفقیت شما.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *