بوی خوش مسافر نمی‌آید همی

متن زیر را در تاریخ ۱۳ شهریور، به درخواست «مونا قاسمیان»، یکی از همکاران خبرنگارم برای یک مجله که نامش را هم فراموش کردم، نوشتم.

به نظر می‌رسد این روزها، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، همچون دو سال گذشته، شعارهای تبلیغاتی اغراق آمیز سرنمی‌دهد و گویی اندکی، و تنها اندکی با واقعیت‌های موجود در کشور در رابطه با توسعه گردشگری روبرو شده است. تابستان ۱۳۸۸ نمونه‌ی ناموفقی از ورود گردشگران خارجی به ایران و همچنین کاهش سفرهای تابستانی از طرف هموطنان ایرانی بود. و نتایج حضور گردشگران در ایران در این تابستان، قطعا نقطه‌ی ضعف عملکرد دولتی است که ادعای پذیرش ۲۰ میلیون گردشگر در آینده را دارد.

اکنون که این متن نوشته می‌شود، رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری عوض شده است، اما همچنان این سوال مطرح است که آیا مبنای مدیریتی این سازمان هم تغییر خواهد کرد و آیا در صورت تغییر، ما شاهد روند مثبتی خواهیم بود؟
 
بگذارید با این سوال به روش آکادمیک و منطقی برخورد کنیم. کارشناسان می‌گویند “گردشگری مجموعه‌ی پدیده‌ها و ارتباطات ناشی از کنش متقابل میان گردشگران، سرمایه‌ها، دولت‌ها، جوامع میزبان، دانشگاه‌ها و سازمان‌های غیر دولتی در فرآیند جذب، حمل و نقل، پذیرایی و کنترل گردشگران و دیگر بازدیدکنندگان است.”

با توجه به تعریف بالا و نگاه دوباره به عملکرد گذشته و آینده سازمانی که متولی توسعه گردشگری – که امیدواریم این توسعه، توسعه پایدار باشد – در کشور است، می‌خواهیم بدانیم که امروز و حالا برای گردشگری چه برنامه‌ریزی انجام خواهد شد. «برنامه‌ریزی» اصولا واژه‌ای است که در بسیاری از سازمان‌های کشور، عملا در حد همان واژه باقی می‌ماند و به تبیین مفهوم و شناخت معنی و انجام عمل نمی‌رسد. به طور مثال برنامه‌ریزی برای ساخت سرویس‌های بهداشتی میان‌راهی در زمان ریاست قبلی سازمان، همچنان در مقام برنامه‌ریزی که البته نه، در مقام یک تصمیم و یک ایده‌ی طنزگونه باقی ماند.

هنگامی که موضوعات مطرح شده در همایش‌ها و سمینارهای برگزار شده توسط سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری را مورد بررسی قرار می‌دهیم، همیشه سخن از آینده‌ای بهتر و روشن‌تر است. هنگامی که به گزارش مدیران این سازمان در صدا و سیما گوش فرامی‌دهیم، آمارها یک مدینه‌ی فاضله‌ی گردشگری را نوید می‌دهند، اما وقتی که به ارکان صنعت گردشگری که عبارتند از منابع طبیعی، عوامل زیربنایی، تجهیزات حمل و نقل، و منابع فرهنگی و روحیه مهمان‌نوازی در کشورمان می‌اندیشیم، با یک جهنم  گردشگری در پیش‌رو، مواجه می‌شویم. 
موضوع از چه قرار است؟ آیا واقعا مدیران سازمان ادعا دارند که زیرساخت‌های سرویس‌های بهداشتی ساخته شده‌اند و در صنعت حمل و نقل، هیچ هواپیمایی سقوط نکرده و کارمند پذیرش هتل‌ها، لبخند زدن را فراگرفته‌اند؟

حقیقت این است، ما هر چه به خبرها، نظر می‌افکنیم، می‌بینیم نه‌ تنها از محیط زیست حفاظت نمی‌شود، بلکه تصمیم گرفته می‌شود دماوند آسفالت شود و این در حالی است که روستاهای نمونه گردشگری مصوبه هیئت دولت از امکانات اولیه آب و برق و گاز برخوردار نیستند. دیگر این‌که می‌خوانیم که سازمان جهانی توریسم، پیش‌بینی ‌می‌کند در ۱۰ سال آینده، آن‌چه گردشگران را به سمت خود می‌کشاند، برگزاری فستیوال‌ها و کارناول‌ها و میراث معنوی بشر است و از طرفی می‌بینیم، هنوز که هنوز است نه خبری از ثبت مقام موسیقی ما در فهرست یونسکو است و نه خبری از ثبت نوروز و تعزیه.
سوال این است که چگونه خود را جزو کشورهای برتر از لحاظ اکوتوریسم می‌دانیم، در حالی که گزارش‌های مربوط به تنوع زیستی در ایران همواره از کاهش و انقراض سخن می‌گویند. دیگران گورخر آسیایی و گوزن زرد ایرانی و شیر پارسی را در کشورشان پرورش می‌دهند و ما شمارشمار از درختان جنگل هیرکانی را تخریب می‌کنیم.
از این‌ها که بگذریم چه خبر صحیحی از همکاری ادارات و سازمان‌های دولتی و خصوصی به ما رسیده که به آینده امیدوار باشیم؟

به نظر می‌رسد این روزها، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری پس از هیجانات آمارسازی و برگزاری سمینارهای در حد حرف، در حال استراحت است و احتمالا برای موفقیت‌های بیش‌تر تصمیم می‌گیرد، تصمیمی که اساس آن احتمالا تنها با تغییر مدیران، و نه نحوه‌ی مدیریت باید به مرحله‌ی اجرا دربیاید.

علاوه بر موضوعات مطرح شده در بالا، آن‌چه که باز هم نگران‌کننده به نظر می‌رسد، عدم آموزش نیروهای انسانی در صنعت جهانگردی و هتل‌داری و بخش میراث فرهنگی به صورت اساسی و اصولی، عدم ارزیابی درست از ظرفیت‌های گردشگری کشور با توجه به بازار جهانی، و عدم آشنایی با روش‌های نوین جذب گردشگر و سرویس‌دهی به گردشگران است.

و اما بعد از همه‌ی این‌ها، باید یادآور شویم گردشگری هر چند به عنوان یک صنعت سودآور و اشتغال‌زا مطرح است، اما تنها یک پدیده اقتصادی نیست، بلکه با موضوعات اجتماعی و فرهنگی و جغرافیایی و سیاسی و مدیریتی در ارتباط تنگاتنگ است. در این میان، آن‌چه که در محافل خصوصی بسیار مطرح می‌شود، اما در مجلات و خبرگزاری‌ها و سمینارها و نشست‌ها، از روی ترس کمتر به آن پرداخته می‌شود، مسائل سیاسی است. در طول سال‌های گذشته، همیشه مدیران دولتی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری این موضوع را کم‌ اهمیت جلوه داده‌اند و از طرح موضوع آن به سادگی گذشته‌اند. اما تجربه تابستان ۱۳۸۸ به طور واضح برای هر ذهن به دور از تعصبی مشخص کرد که مسائل سیاسی به چه میزان نه تنها از میزان گردشگران ورودی به کشور کاست، بلکه چگونه مسافرت ایرانی‌ها در کشور خودشان را تحت تاثیر قرار داد.

موضوع وقتی بدتر جلوه می‌کند که بدانیم به خاطر کمبود امکانات رفاهی و اقامتی در ایران، بسیاری از تور اپراتورهایی که گردشگر به ایران می‌فرستند، از مدت‌ها قبل و گاهی از شش ماه قبل برای سفر به ایران برنامه‌ریزی می‌کنند و این یعنی این‌که اتفاقات پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر، قطعا به تورهای ورودی پاییز ۱۳۸۸ که یکی از دو فصل پرمسافر ایران برای گردشگران ورودی است، تاثیر خواهد گذاشت.
خبرهایی که از ایران به خاطر مسائل انتخاباتی از رسانه‌ها به گوش مردم جهان رسید، قطعا تاثیر منفی بر روند رو به رشد! گردشگری ایران خواهد گذاشت.

در انتها، این نکته را بیان می‌کنیم که اکنون اتفاقات رقم خورده‌اند، اما آن‌چه می‌توانیم انجام دهیم این است که بر اساس واقعیت‌های موجود و ظرفیت‌های شناخته شده، و نه بر اساس آن‌چه که واقعا وجود ندارد، تصمیم بگیریم و برنامه‌ریزی کنیم. این موضوعی است که مدیران جدید سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری باید به آن توجه کنند، اگر که قرار است شعارهایشان با عملشان یکی باشد.

آرش نورآقایی 

دیدگاه‌ها

  1. مریم

    … این حکومت همیشه شعار میدهد ولی به شعارهایش جامه ی عمل نمی پوشاند آخه شعارهایش همه دروغ است. حکومتی توهم زا میباشد.
    تو چه انتظاری از چنین حکومتی داری انرژی؟؟

  2. شراره

    با کمال تاسف
    فکر میکنم مقولۀ گردشگری در ایران به خصوص در این دولت نُـــویــــن (نوین از هر جهت) حتی دیگر به عنوان طنزِ مدیریتی هم نگریسته نخواهد شد
    چون دیگر حضرات حتی پردۀ طنز را نیز برای خود باقی نگذاشته اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *