بدون ویرایش

آن شَبَه،
به قداست نشستن آراسته شد

هِی، هِی، هِی،
چه بسیط است،
چه سکوتی دارد،
و این منم که مچاله می‎شوم.

دیدگاه‌ها

  1. لیلا

    هی هی هی
    چه فریاد هایی که با سکوت آرام گرفته اند
    .
    .
    .
    نذار مچاله شی آرش خان
    ………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. چَشم.

  2. حامی

    سلام

    انگار تکه های پراکنده ای از روحت را بیان می کنی

    که اینچنین درک و فهمش برایم سخت می شود . . .
    ………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. گاهی اینطوریه.

  3. hatami

    گوش هایم را می گیرم… چشم هایم را می بندم …زبانم را گاز می گیرم…ولی حریف افکارم نمی شوم…چه اندازه دردناک است فهمیدن ! یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم
    ……………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

  4. علی میرفتاح

    زیبا و تاثیرگذار
    …………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام و سپاس.

  5. فویتا

    چه سکوتی دارد درنگِ در خود ماندن… درنگی چونان دراز که به مرگ می ماند
    سایه ی مرگ پیاپی در پیِ ماست
    و این زندگانی ست که چه شگفت است و غریب
    که در این هنگامه.. به دور از همهمه ی بودنِ ما.. چه آرام و رها.. و چه حد هم آزاد.. به این گردشِ خود مشغول است
    یادمان باشد… همین همهمه است.. تنها سهمِ ما از این چرخ فلک.. که در کارِ خود است
    و زنده گی.. چه شگفت است و… تنها جام جمی است که در دست داریم……… همین
    .
    تا به نقطه برسیم
    ……………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

  6. Masi

    استاد هر وقت احساس مچاله بودن می کنم
    رویا می بافم
    رویا بافتن مثل کلاه بافتن می مونه
    با لذت می بافیش
    میذاری روی سرت
    سر آدم رو گرم می کنه
    نمیذاره خطوط مچاله شدن عمیق بشه در روح آدم.

    دلتون گرم و سرتون خوش باد.
    …………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. زنده باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *