این روزها

این روزها:

به ذهنم استراحت داده‌ام و از هجوم افکار برای نوشتن مقاله‌ای جدید جلوگیری می‌کنم.

کمتر برای روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها می‌نویسم.

کارم نصف شده است. فعلا بعد از ظهرها کار نمی‌کنم. تا آخر شهریور هم کار صبح‌ را رها خواهم کرد.

 چندی است که با رادیو (شبکه فرهنگ) و تلویزیون (شبکه آموزش) برنامه دارم.

در تدارک سفری هستم، یک سفر خاص.

در حال تغییر نگرش نسبت به خودم و نوع ارتباطم با دیگران هستم.

آیا استحاله‌ای در پیش است؟ به این هم نمی‌اندیشم.

دیدگاه‌ها

  1. فرهنگيان

    سلام، وقت بخیر
    همۀ ما ها باید به خودمون، بخصوص به این اذهان خسته استراحت بدهیم، بلکه فرجی شود و این سلولهای خاکستری رو بهتر هدایت کنیم.

    در رادیو و تلویزیون چه چیز آموزش می دهید؟

    وقتی به سفری خاص اشاره میکنید، حتما باید بسیار ویژه باشد! بعید می دونم بی دلیل به کلمۀ خاص اشاره کرده باشید. خیر است.

    به نظر من اگر هر روز، هر دقیقه، و هر لحظه هم که سعی در تغییر نگرش به خود و رابطه هامون داشته باشیم، باز هم کم است و باز نیاز به تغییر رو احساس می کنیم. نمیدانم خود ما دلیل آن هستیم یا دیگران و یا ……… !

    مثل اینکه دلتان را به دریا زده اید که به آنچه در پیش دارید نمی اندیشید! باز خوش به حالتون که می تونید این کار رو بکنید. من آرزو میکنم که ای کاش می شد گاهی حتی برای یک لحظه به هیچ چیز فکر نکرد و گوشه ای از این دفتر ذهن رو سفید نگه داشت. اما زهی خیال باطل، از محالات است.
    سلامت و موفق باشید

  2. cydar

    سفر خوبی داشته باشید به همراه تجربه ها و تغییراتی که میخواهید.

    ………کمی هم حسرت برای ما سوغات بیاورید

    با آرزوی سلامتی و احسا س رضایت

  3. مریم

    سلام
    خوب یکدفعه بگو بیکارم. نه صبح میری نه بعدازظهر سر کار؟ این یعنی چی؟؟؟؟ مشکوک شدی ۲ ماهی؟؟!!! خبرهایی؟؟
    حالا میری کجا انرژی؟؟ کره ماه میخواهی بری نکنه که میگی سفر ویژه؟؟!!!
    منم تقریبا مثل شما بیکارم اگه خواستی بگو تا باهات بیام.
    موفق باشی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *