امشب: یلدا

امشب شب یلداست…

امشب چه شبی باید می‌بود برایم، بماند.

اما امشب، شب نشینی‌ام با نانوشته‌هاست و خلوتم با ناکرده‌ها.

چرا که بیش از ده مرتبه خواستم چیزی بنویسم و نشد.

و…

به دیدار دوستی رفتم و نشد. دعوت دوستی را نپذیرفتم و نشد. پیام‌های شادباش آمد و نشد. حافظ خواندم و نشد. به مولانا پناه بردم و نشد. اندیشیدم و نشد. گریستم و نشد.

امشب یک دقیقه بیشتر شد و نشد.

اما شد…

نوشتم…

….

به خدا که من حیران شب‌ها شده‌ام. شب یلدا هم روش.

دیدگاه‌ها

  1. سیما سلمان زاده

    باز انار اومده
    باز هم یلدا میاد
    بالاخره میشه
    باید بشه
    …………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. امیدوارم.

  2. لیلا

    سلام
    دلم یک خیال آسوده مثل پیدا کردن مامان میان شلوغی‌ها،
    یک ذهن بی‌دغدغه مثل اواخر خردادُ بعد از امتحانات،
    یک ذوق ناتمام برای بیست شدن کارنامه و جایزه گرفتن از بابا را می‌خواهد! …
    یک خوشحالی از ته دل مثل شکستن قلک و پنجاه تومان پول جمع کردن…

    والا ربطی به روز نوشت تو نداشت ولی نمیدونم چرا روز نوشتت را خوندم این نوشته یادم اومد

    شاید این مواقع گوش کردن به موسیقی کمکت کنه
    ………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. عالی بود. سپاس.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *