ارتباط میان «فر» و «کوه» در ایران باستان: بخش اول

این مقاله را سه سال پیش نوشته‌ام، اما تا به حال در این سایت نبود و امروز گذاشتمش.

کتاب زرتشتیان، اوستا، شامل پنج پخش گاتاها، یشت‌ها، یسنا، وندیداد و ویسپرد است که در آغاز “زامیادیشت” یکی از فصل‌های یشت‌ها، توصیفی از کوه‌های جهان آمده و پس از آن گزارشی است درباره “فرکیانی” که از هر یک از شاهان ایرانی به شاهی دیگر می‌رسید. پرسشی که خودبه‌خود برای خواننده پیش می‌آید این است که چرا توصیف کوه‌ها در آغاز یشتی که ویژه “فر” است، آمده و مناسبت میان فر کیانی و کوه‌های روی زمین چه بوده؟
برای رسیدن به جواب سوال فوق ناچاریم که تک تک نمادها و اسطوره‌هایی که در این رابطه وجود دارند را به طور مجزا مورد بررسی قرار دهیم و سپس با جمع‌آوری اطلاعات خام و در ادامه، استنتاج از مطالب، نتیجه را اعلام کنیم.
۱- فر:
در اوستا از دو “فر” یاد شده است: فر کیانی و فر ایرانی.
فر یا فره ایزدی یکی از کهن‌ترین و پرآوازه‌ترین بن‌مایه‌های فرهنگی و باور شناختی در ایران باستان و در جهان‌بینی زرتشتی است. همچنین فرّه ایزدی یکی از ارکان مهم آیین پادشاهی است و لازمه قدرت و فرمانروایی.
فرّه در اوستایی “خورنه” در پارسی باستان “فرنه”، در پهلوی “خورّه” یا “خره” و در پارسی دری در ساخت‌های “فره” و “فر” آمده است. درباره فر آن‌چه می‌توان گفت این است که فر در باورشناسی کهن ایران، فروغ یا نیرویی مینوی و ایزدی است که هرکس از آن برخوردار گردد، به سروری و نیک‌بختی دست خواهد یافت. فر رابطه جهان انسان و جهان خدایان را می‌نمایاند. فر در شاهنامه و متون اساطیری، گرچه مظاهری مختلف دارد ولی صفتی تغییرناپذیر در آن وجود دارد که می‌توان آن را پدیده‌ای خدایی دانست که گاهی به صورت نور از چهره پادشاهان و موبدان و پهلوانان می‌تابد. به باور ایرانیان، هر شهریار تا زمانی که فره ایزدی با اوست، در کامگاری و شکوه می‌تواند فرمان براند. اما اگر فره از شهریار بگسلد، هم او به ننگ و نفرین گرفتار خواهد آمد و هم ایرانشهر به آشوب و ایرانی دچار می‌شود. در نوشته‌های پهلوی به مضمون “چهر از یزدان” بر می‌خوریم. ترجمه و تعبیر آن این است که پیکر و فر پادشاه بازتاب ایزدان است. بربنیاد باورهای کهن، تنها پارسایان و پاکان می‌توانسته‌اند از فر برخوردار گردند و به فرخی و فرهمندی راه جویند. فر همواره از ناپاکان و دیوخویان می‌گریخته است. شیخ شهاب‌الدین سهروردی “فر” یا همان “فرزانگی فروغ” را پرتوی از گوهر خداوندی دانسته که بر هر کس بتابد اورا به سروری و والایی می‌رساند. دراساطیرایرانی، شاهانی‌ همچون ‌کیومرث، هوشنگ، تهمورث، جمشید، فریدون، کیکاووس، کیخسرو، منوچهر، اردشیربابکان و …و پهلوانانی‌ همچون‌گرشاسب، آرش، سام، زال، رستم و اسفندیار دارای فر ایزدی بوده‌اند و به همین جهت کارشان رونق فراوان داشت. موضوع جالب این است که در اساطیر فرهنگ‌های دیگر هم، از جمله یونان، فر و فره‌مندی دیده می‌شود. باید دانست که وجود و حضور فر نه تنها منشا تغییرات عمده در هستی افراد می‌شود، بلکه موجب دگرگون شدن عملکرد مرگ و حتی نجات از مرگ هم می‌شود (اشاره به رویین تنی پهلوانان). فر و خورشید با هم بی‌ارتباط نیستند. از دید ریشه شناسی لغت هم میان خورنه یا خوره یا هور یا خور(خورشید) پیوند وجود دارد. همچنین فر دارای تابش بوده است. فر را شاید همانند هاله‌ای نورانی بتوان تصور کرد که چهره و پیکر کسی را در بر می‌گیرد.
۲- کوه:
ارزش‌های رمزی و نمادین کوه بسیارند. کوه، مرتفع ترین نقطه زمین و نقطه تلاقی آسمان و زمین است. کوه در مرکز عالم واقع است. در سراسر جهان باستان، کوه‌های مقدس بسیاری وجود داشتند که جایگاه خدایان بود و پیوند میان آسمان و زمین به شمار می‌آمدند. کوه به عنوان نمادی محوری و مرکزی به معنی گذر از یک مرحله به مرحله دیگر و هم‌نشینی با ایزدان مطرح می‌شود. همین‌طور به معنای حفاظت‌گاه و منزل ایزدان نیز هست. کوه، نقش قله‌ی بهشت را هم می‌پذیرد. کوه برای آدمی مفهوم “بلندی” دارد. به زعم میرچاالیاده، بلندی مقوله‌ای است که فی‌نفسه دسترسی بدان وجود ندارد و متعلق به قوا و موجودات برتر از انسان است. تا جایی که بلندی معابد از همین مفهوم نقش می‌پذیرند. آن‌که با آداب و تشریفاتی خاص از پله‌های معبدی بالا می‌رود، دیگر یک انسان معمولی نیست. یکی از موضوعاتی که بر روی سفالینه‌های باقی‌مانده از دوران باستان نقاشی شده، مربوط به شکل‌هایی است که کوه را تداعی می‌کنند. بنابراین کوه از دیرباز یک اندیشه  مهم در تفکر بشر قلمداد می‌شده است. زیارت کوه مقدس نماد آرزو، دوری از هوس‌های دنیوی، دستیابی به قلمروهای عالی و صعود از جزئی و محدود به کلی و نامحدود است. کوه یک معبد طبیعی و شاید اولین معبد انسان باشد. بعدها هم معابد بر بالای کوه‌ها یا شبیه به کوه‌ها ساخته شدند. کوه یکی از دوازده زینت بر روی جامه‌های امپراتوران چین بود. و همچنین مکان عزلت راهبان چینی به شمار می‌رفت. همچنین در اسطوره‌ تائویی، کوه نشانه جزایر خوشبختی، جایگاه جاودان‌ها یا تپه‌های طول عمر، یعنی محلی که قارچ مقدس در آن‌جا می‌روید، قلمداد می‌شود.
کوه‌های اساطیری و مقدس:
کوه‌ها در ادیان و باورهای گوناگون نقش مهمی داشته‌اند: پیامبر اسلام در بالای کوه حرا و در غار حرا جبرائیل را دید و پبام الهی را شنید. موسی ده فرمان خداوند را در کوه سینا دریافت کرد. اهورامزدا در بالای کوه با زرتشت گفتگو کرد. زئوس خدای خدایان یونانی و فرمانروای آسمان‌ها برفراز کوه از مادر زاده شد. کشتی نوح بر فراز کوه آرارات جای گرفت. در زیر، اشاره‌ای کوتاه داریم به نقش کوه در فرهنگ‌های مختلف.
یونان:
به طوری که معلوم است در اساطیر یونانی کوه جایگاه کشف و شهود بوده است.
در اساطیر یونان کوه در خلقت بشر موثر بوده، بدین گونه که “پرومتئوس” بنا بر دستور زئوس در محلی موسوم به “پانوپئوس” واقع در چند کیلومتری شمال شرقی کوه دلفی (زیارتگاه آپولون) از خاک رس گل آدم را سرشت و آن را شکل داد و زئوس بدان حیات بخشید. در یونان بلندترین کوه، المپ (olympus) واقع در میان مقدونیه و تسالی بود. زیارتگاه زئوس، خدای خدایان در این کوه بود و اجتماع خدایان نیز در المپ صورت می‌گرفت.
ایران:
کوه “اوشیدرنه” در کنار دریاچه کیانسه جایگاه وحی اهورامزدا به زردشت است.
بر حسب معتقدات ایرانیان، کوه مقدس البرز در میانه زمین واقع و به آسمان پیوسته است.
از دوران ساسانی کوه سبلان محل الهام غیبی زردشت تلقی شد. الوند، بیستون، کوه رحمت در تخت جمشید و … از کوه‌های مقدس ایران به شمار می روند. تخت سلیمان در ایران جایگاه حضرت سلیمان شمرده می‌شد. 
هند:
بر حسب معتقدات هندوان، کوهستان meru در مرکز جهان قد بر افراشته است و بر فرازش ستاره قطبی می‌درخشد.
ژاپن:
فوجی یاما مقدس‌ترین کوه ژاپن به شمار می‌رفت.
مکزیک:
اقوام آزتک برای خدایان خود بر بالای کوه قربانی می‌دادند و نام دو کوه “ایکستاسیمان” و “سبتاپتل” در مکزیک برگرفته از کهن‌ترین اسطوره‌های آزتکی است، نام کوه اول به  معنای “زن خوابیده” و نام کوه دوم “کوه ستاره” است.
سری‌لانکا:
 در سری لانکا، کوه آدم جایگاه فرود حضرت آدم از بهشت است.
اسلام:
در مجمع‌التواریخ و القصص و ماخذهای دیگر آمده است که سنگ‌های خانه کعبه را فرشتگان از پنج کوه مقدس و حجرالاسود را از بهشت آورده‌اند. از آن پنج کوه نام طور سینا، طور زیتا (زیتون)، کوه جودی و کوه حرا مشخصا ذکر شده است. این کوه‌ها از آن جهت مقدس‌ شمرده شده‌اند که نظر کرده خداوند بودند و پای پیغمبران به آن‌ها رسیده بود: موسی و طور سینا، نوح و کوه جودی، عیسی و کوه زیتا، محمد و کوه حرا.
یهودیت:
کوه سینا جایگاه وحی بود.
مسیحیت:
برای مسیحیان، جلجتا در مرکز عالم قرار داشت و در عین حال، قله کوه کیهانی و جایگاه آفرینش آدم و مدفن وی بود.
کشتی نوح:
کوه جودی که طبق روایات، کشتی حضرت نوح بعد از پایان بارندگی بر روی آن قرار گرفت و زندگی جدید جانوران از آنجا آغاز شد. همچنین انسان‌ها برای نامیدن برخی کوه‌ها از واژه‌های مقدس استفاده کرده‌اند. در هیمالایا  چند کوه  مشهور دارای‌ نام‌های مقدس هستند. معنای “آناپورنا” نخستین۸۰۰۰متری صعود شده توسط انسان، “الهه‌ی پربرکت” است. “گوساین‌تان” سیزدهمین ۸۰۰۰متری، به معنای “خانه‌ی‌مقدس است”. پرفرازترین کوه جهان، “شومولونگما”(اورست) یعنی “الهه‌ی مادر برف‌ها”. در بین ۸۰۰۰متری‌ها الهه‌ی دیگری نیز وجود دارد؛ “الهه‌ی فیروزه‌ای” یا همان کوه “چواویو”. در قاره‌ی آسیا و در نزدیکی اولان‌باتور، پایتخت مغولستان کوهی وجود دارد که مغول‌ها آن را “بوگدوال” نام گذارده‌اند، به معنی “کوه خدا”.
بناهای کوه مانند: معماری بناهای کوه مانند، از این اعتقاد ناشی می‌شده است که آدمیان قله کوه را نزدیک‌ترین مکان به آسمان می‌دانسته‌اند و سعی می‌کرده‌اند که مسکن‌های خود را بر بلندترین نقطه کوه کیهانی بسازند، تا رسیدن به آسمان شدنی باشد. در واقع زیگورات‌ها، اهرام، مقابر و بناهای برجی شکل، گنبدها و معابد چندین طبقه بلند، در همه جا نمادی از کوه و آسمان بودند. این موضوع در سرزمین‌هایی که به طور طبیعی فاقد کوه بودند بیشتر مشهود است، همانند: بین‌النهرین، مصرسفلی، جنگل‌های مکزیک و پرو. سومریان و بابلیان چون کوه مهمی نداشتند، زیگورات‌ها و عبادت‌گاه‌های خود را کوه‌آسا می‌ساختند و با این کار وجود کوه را تداعی می‌کردند. اصولا واژه سومری زیگورات به معنای کوه است. این شیوه معماری مذهبی نه تنها در آسیای غربی،که در جوامع اینکا در آمریکای مرکزی و جنوبی و در سایر نقاط دنیا هم رواج اشت. رسیدن از زمین به آسمان پس از مرگ شاید دلیلی باشد که باعث شده شاهان هخامنشی در دل کوه (به عنوان واسطه‌ای میان زمین و آسمان) دفن شوند. همین‌طور است بسیاری از مقابر برج‌گونه که نمونه‌اشان در ایران کم نیست (همچون برج مقبره‌ای قابوس) و به عنوان راه ارتباطی میان زمین و آسمان و گذر روح متوفی از این راه، ساخته شده‌اند. عروج به کوه‌ها و فضاهای مرتفع انسان (زنده و مرده) را از زمین دور کرده و به آسمان نزدیک می‌کند و در واقع او را متعالی‌تر می‌کند. اگر فراعنه مصر در اهرام دفن شده‌اند،ن شان از این موضوع است که از طریق بنای هرم، روح (کا) فرعون به آسمان می‌رسد و جاودانه می‌شود.
۳- مرکز دنیا:
مرکز عالم، نقطه‌ای است که محور عالم از آن می‌گذرد و بدین ترتیب جایی آکنده از قداست است. اعتقاد به مرکز و ناف دنیا و همچنین محور جهان، یک باور قدیمی است که برای مردم باستان بسیار با ارزش تلقی می‌شد. مرکز نقطه‌ای است که همه چیز گرد آن می‌گردد. همچنین نماد بهشت و فضای مقدس را هم می‌پذیرد. در اسطوره‌های ایرانی اورمزد، نخستین گاو و نخستین انسان را در میان جهان (ایرانویچ) می‌آفریند. مرکز جهان در باور آدمی، گاهی جایی بوده است که در انقلاب تابستانی، نور خورشید در آنجا عمود بر سطح زمین بتابد. و گاهی با کوه در ارتباط است. از طرف دیگر، انسان سنتی که به دنبال زندگی در نزدیک‌ترین حد ممکن به مرکز جهان بوده است،ع لاوه بر این‌که معتقد بوده است کشورش، شهرش و معبد داخل آن واقعا در مرکز جهان قرار گرفته است، می‌خواسته که خانه‌اش نیز به عنوان مرکز جهان قلمداد شود. یعنی دوست داشته که جهان از خانه او آغاز شود و گسترش یابد. اگر بخواهیم مفهوم مرکز را در عناصر طبیعت بشماریم، می‌توانیم به قلب در انسان، خورشید در جهان، طلا میان فلزات، جواهر میان سنگ‌ها، نیلوفر در بین گیاهان ،شیر میان حیوانات، شاهین یا عقاب در پرندگان، دلفین میان ماهی‌ها، انسان میان مخلوقات، اجاق در خانه، محراب در معبد و … اشاره کنیم. نمادهای مرکز نیز عبارتند از: ستون، درخت کیهانی، کوه مقدس، قلب، چشمه یا چاه حیات، هرم یا هر فضای مقدس دیگر، نقطه مرکزی صلیب و …
 ۴- نماد شاه:
شاه نماد دسترسی به تعالی در جهان ناسوتی است.
شاه در دنیای باستان با ایزد آفریننده و خورشید برابر است. شاه همانا خدای جهان و نماینده خورشید در زمین است. در اسلام، ملک یکی از اسماءالله است. بر طبق اعتقادات آفریقایی‌ها، شاه به معنای صاحب تمام زندگی بشری و کیهانی است. شخصیت شاه چنان مهم بود که تمامی تغییراتی که روی تخت شاهی رخ می‌داد، مفهومی کیهانی داشت. سلطنت یک شاه بد یا یک شاه خوب در باروری و حاصلخیزی زمین، گیاهان و جانوران اثر بد یا خوب داشت. شاه نمی‌بایستی ناقص باشد. هرگونه نقص جسمانی شاه را از سلطنت برکنار می‌کرد. ضغف و پیری شاه، عدم لیاقت او برای پادشاهی بود. تاج، تخت و عصای سلطنتی از نشا‌نه‌های قدرت شاه به شمار می‌روند.
۵- نماد خورشید:
خورشید علاوه بر همه نمادهایی که می‌پذیرد، سمبل قلب کیهان، تجلی خدا، فر، شکوه،ع دل و سلطنت هم هست. توجه به خورشید در اساطیر و افسانه‌های مردم باستان، رشد بسیاری داشت.
از همین‌رو تقریبا در تمامی نقاط جهان خورشید در زمینه‌های گوناگون تفکر بشر نقشی اساسی را می‌پذیرد. نماد و نقش خورشید را از نقوش سفالینه‌ها گرفته تا ظروف و همچنین در نقاشی‌ها در همه ادوار تاریخی می‌توان تشخیص داد. خورشید به واسطه نور، عظمت و فایده، همیشه در نزد اقوام مختلف و به ویژه در زمانی که بشر به کشاورزی روی می‌آورد، مورد احترام و تقدس بوده است. خورشید هم نماد زندگی است و هم نماد مرگ و هم نماد تجدید حیات پس از مرگ.

ادامه دارد…

دیدگاه‌ها

  1. مهدی فتوحی

    به نظرم این مقاله را قبلا خوانده ام. نمی دانم شاید خودت به من داده بودیش.
    ……………………………………………………..
    جواب: سلام. شاید. خودم نتوانستم در سایت پیدایش کنم. اما قبلا در خبرگزاری میراث فرهنگی منتشر شده بود.

  2. *

    با آقای فتوحی موافقم …من هم خوانده ام این را / شاید کمی ناقص تر بوده شاید هم نه
    والبته مطمئنم در همین سایت …تاریخ اش باید مربوط به اوایل راه اندازی سایت باشد
    فراموشکار شده اید ها…!

  3. ک.ر

    سلام مقاله تان تا اندازه ای نظرم را جلب کرده اما بقیه مطلب چه،اخر زمان بسیار زیادی از گذاشتن بخش اول میگزرد.مایلم بعد از خواندن کل مقاله نظرم را بدهم.
    ……………………………………………………………………………
    جواب: سلام به شما. سپاس.

  4. کامران

    سلام
    خوب این ۵ نماد را معرفی کردید ولی چه ارتباط بنیادینی میان انها بود؟
    می توانستید ۱۰ نماد دیگر هم مانند دست ,هرم,ماه, ابر و…. هم نام ببرید و با کنار هم گذاشتن انها مانند یک دایرالمعارف فکر کنید بین انها ربطی وجود دارد.
    به قولی زرتشتیان الان که منتظر سوشیانت هستند, گمان می کنند که “فر” در رود خانه جریان دارد تا زنی بکره انرا در خود “بکر زایی”تبدیل به منجی عالم کند .پس الان در کوه خبری از فر نیست.
    ویا کوه همیشه با دزدان و غارتگران پیوند اساسی داشته و اصطلاحات عامیانه دزدان سر گردنه از همینجا ناشی میشود.
    و یا در اغلب متون عرفانی ( عرفان مسیحی مثلا)کل زمین مرکز عالم است و به همین دلیل می خواستند گالیله را اعدام کنند.
    پس یا دلیل منطقی بیاوردید و یا اینکه با چسباندن ناشیانه وقت گرتبهای خودتان را تلف نکنید
    ………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام و سپاس از شما.

  5. ایران

    همیشه خواهم گفت: ایران به تو افتخار میکند. از اینکه اینقدر خوب اسطوره ها رو درک میکنی و با همه به اشتراک میگذاری سپاسگزارم.
    حتما برای اروپایان شناخت اساطیر ایران از زبان آرش نورآقایی باید ترتیب داد. به فکرش هستیم…
    برقرار باشی همیشه.
    ………………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. ارادتمندم.

  6. Masi

    چقدر این اطلاعات ارزشمند و جالب هستن….
    و در این بخش مخصوصا “کوه” بی نهایت برام جذاب بود….

    استاد این دست مطالب رو وقتی خودتون با اشتیاق در لایو یا کلاس هاتون می گین، معجزه وار جذاب میشن.

    مثل ارتباطی که بین تیر آرش وآسمان، باران، مرز، خشکسالی ، دشمن و دروغ بود …..یعنی مخاطب شش دانگ حواسش رو به کلمات شما میده چون می دونه نتیجه مستش می کنه.
    …………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. شما محبت داری و من خوش‌شانسم.

  7. Masi

    استاد متاسفانه هر کاری کردم برای بخش دوم نتونستم کامنت بذارم و ارور میداد. گفتم همینجا براتون بنویسم .

    استاد، عاااالی بود این دو بخش، عاااالی.

    چقدر دقیق و حساب شده از همه ی راهها به کوه و فر رسیدیم!

    این نوع رمزگشایی هاتون منو به وجد میاره حقیقتا.
    خیلی زمان گذاشتین و دقیق مطالعه کردین و جمع آوری، دستمریزاد، خیلی ممنونتونم.

    حتی خوندنش با حواس جمع و گم نکردن موضوع انرژی بر هست، چه برسه به درک و نوشتن اینها. دم شما گرم .
    …………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس که مطالعه کردید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *