آدم‌ها

این کودکان از خانواده «قرمزی» (زیرمجموعه ایل قشقایی) هستند:
روستای اسلام‌ آباد بروجن
  

به عکس‌های روز اول سفر (سه نوشته قبلی) مراجعه کنید. پری که در دهان آن پرنده بود یادتان هست؟ ظاهرا وقتی من داشتم از آن پرنده عکس می‌گرفتم، این خانم نظاره‌گر بود. بعد که پرنده پر زد و رفت، کماکان این پر را در منقار داشت. این خانم آرزو می‌کند که پرنده پر را به او بدهد. چند ثانیه بعد، خواسته‌اش اجابت شد و پرنده پر را برای او انداخت. این خانم پر را برای خودش نگه داشت و امروز از من خواست که حالا که عکس این پر را با منقار پرنده گرفته‌ام، عکس پر را با لبان او هم بگیرم.

دیدگاه‌ها

  1. سیما

    اتفاق قشنگ و شاید دور از ذهنی بود،همان که ما آنرا معجزه می خوانیم!
    چه پرنده ی سخاوتمندی و چه اجابت نزدیکی.بار دیگر دریافتم که او در همین حوالی است و بار دیگر نه تنها به پرواز و اوج پرنده قبطه خوردم،بلکه به سخاوتش هم حسودی کردم.

  2. N

    رویاهای خویش را از دلم پنهان نگاه می دارم تا مبادا دست های خواهشم در عطش همیشه ی خود ، آنها را از فراز شاخه ای که پرنده بر آن ، بین بال گشودن و آسودن استخاره می کند ، بچینند……

  3. الهام

    جای شما بودم تا آخر هفته همونجا می موندم! تب مسخره انتخاباتی همه جا رو گرفته و هیچ هیچ جایی برای نفس کشیدن نیست دیگه! من که برای فرار از این همه حماقت به عروسکها پناه بردم! خوش باشد دلت!

  4. *

    با سلام.
    تمام عکسهایی رو که از روز اول سفرتون گرفتید دیدم. زیبا هستند. همیشه عکسهای طبیعت به دل میشینن و آرامش بخش هستند. حکایت اون پرنده و اون خانم هم خالی از لطف نیست و شاید که اون پر، حکم پر سیمرغ افسانه ای رو داشته باشه و برای اون خانم خوش یمن بوده و دفع بلا بکنه !!! هر چند که گمان میکنم همۀ ما یکی از اون پرهای محافظ داریم، با این تفاوت که نمی بنییمشون و شاید هم که زیبا تر از این پر و رنگین باشند. شاید!!!
    با آرزوی سلامتی و موفقیت

  5. سیما سلمان‌زاده

    حالا فهمیدم که چشم قرمز اون پرنده هم با خانواده قرمزی در ارتباط بوده!
    ………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *