صفر هستی

 

در زمان صفر،

در آن تاریکی،

از آن هیچ تنها،

آن اَبر ناقابل انرژی،

منبسط شد،

ذراتی پدید آمدند،

در جدال میان ماده و ضد ماده،

اندکی ماده بقا یافتند.

تو شکل گرفتی،

من شکل گرفتم،

بزرگ شدیم،

سرد شدیم،

۱۰ دقیقه گذشت،

۱۰۰ سال نوری فاصله گرفتیم از هم.

 

حالا ۱۴ میلیارد سال گذشته،

تو چقدر دوری از من!

دوباره؛

زمان صفر، تاریکی و هیچ

 

دیدگاه‌ها

  1. سیما سلمان‌زاده

    و باز یک تهی معلق در این ناپیدا، چنبره زده…
    ………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس که مطالعه می‌کنید.

  2. مریم ناوی

    سلام استاد
    ده دقیقه، صد سال نوری، چهارده میلیارد سال،…! عددها چقدر ناکارآمدند برای بیان دلتنگی ها! انگار باید دلتنگی- نه که دانشمندی- مبدع واحد شمارش جدیدی برای سنجش فراق باشد! این حجم عظیم دریغ و درد دست نیافتن به دوست را کجا به ضرب و تفریق و چرتکه انداختن ها می توان محاسبه کرد؟
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس.

  3. آرتا

    که تو خود دوری از خود
    ………………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. خیلی.

  4. Masi

    تو با منی
    اما
    من از خودم
    دورم!
    ……………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

  5. لیلا

    سلام
    نوشته های تو
    شبیه جنگلی بارانی است
    از روی این دست نوشته های زببا و بی نظیر می شود قطعه موسیقی ساخت تا دوری و تاریکی رو تحمل کرد!!!
    ……………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. محبت دراید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *