عجیب است…
من مینویسم. چه در روزنامه، چه در مجله، چه در سایت خبرگزاری، چه در سایت خودم و چه در دفتر خاطراتم.
من حرف میزنم. چه در جلسات متعددی که دارم، چه در سخنرانیها، چه در کلاسهایی که تدریس میکنم و چه با دوستانم.
با این همه، چرا پس این همه نگفته دارم. چرا پس این همه بغض در گلویم میماند. پس چرا نمیگویم آنچه را نگفتهام.
چرا بیش از آنکه آشکارا مینویسم و حرف میزنم، در ذهنم مینویسم و با خودم حرف می زنم.
شاید جوابش این است که زخمها درد دارند یا من کمطاقتم یا …
اکنون به زخمی تلخ میاندیشم، به زخم سیزدهم.
دیدگاهها
چون کسی حرفهایتان را درک نمی کند …….فقط میشنوند.
اما اگر همنشین او شوید نیازی به گوش های زمینی نخواهید داشت.
با سلام
فکر کنم تنها شما نیستین که حرفهای نگفتۀ بسیار دارین. شاید تو این مورد یه جورایی همه با هم دردیم.سکوت، سکوت، … .
با آرزوی سلامتی و موفقیت.
طرف ما شب نیست
صدا با سکوت آشتی نمی کند
کلمات انتظار می کشند
من با تو تنها نیستم، هیچ کس با هیچ کس تنها نیست
شب از ستاره ها تنهاتر است….
طرف ما شب نیست
چخماق ها کنار فتیله بی طاقتند
خشم کوچه در مشت توست
در لبان تو، شعر روشن صیقل می خورد
من تو را دوست می دارم و شب از ظلمت خود وحشت می کند.
شاملو
می نویسی ، سخنزانی می کنی، عده ای را رهبری می کنی، درس می دهی، سفر می روی که
بارت سبک شود، در تمام این کارها آرش را رها کرده ای. بعد که آرش از شدت درد و بی توجهی بغض
می کند با خشم و سرزنش فریادش را خفه می کنی انتظار داری احساس تنهایی نداشته باشی؟
تو آنی که ناگفته ها را هم می گو یی
من کاملا با لیلا موافقم. انسانها آنقدر خود را در کار غرق می کنند که خود را فراموش می کنند و یا شاید برای اینکه خود را فراموش کنند به کار پناه می برند ، ولی روزی به بن بست می رسند و به خود می آیند . کمی به نیازهای شخصی خودتان فکر کنید ، کمی دیگران را به حال خودشان بگذارید و به خودتان بپردازید که می گویند : خیلی زود دیر می شود .
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس
” من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر/ من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش…”
همیشه جدی ترین،مهم ترین و…حرف ها قابل گفتن با دیگری نیست حتی اگر این دیگری نزدیگ ترین کس به ادم باشه…به همین خاطره که: با هزار مردم تنهاییم/بی هزار مردم تنهاییم
تنها به یک اشتباهتون در نوشتههاتون اطمینان دارم.
اونجا که برای سفر به دور دنیا باور کردید دلی ندارید.
………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام.
سلام
مهم ترین چیز در روابط انسان ها گفتگو است، اما مردم دیگر با هم حرف نمی زنند، به هم گوش نمی کنند؛
آنها سینما میروند٬
تلویزیون تماشا میکنند،
به رادیو گوش میدهند،
کتاب میخوانند،
پست های روی اینترنت را به روز میکنند،
اما تقریبا هرگزبا هم صحبت نمی کنند!
اگر بنا داریم دنیا را تغییر بدهیم، چاره ای جز این نیست که از نو برگردیم به دورانی که جنگجوها دور یک آتش جمع میشدند و برای هم قصه تعریف میکردند..
پائولو کوئیلو
………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام.