در ستایش لوده‌گی

یک: این روزها همه از فروش کم‌سابقه فیلم «اخراجی‌های ۲» حرف می‌زنند. و این‌که در سانس‌های نیمه شب، سالن‌ها پر شده‌اند و مردم برای دیدن این فیلم به سینما رفته‌اند.
دو: در این میان بسیار شنیدم که بعضی‌ها توجه مردم به این فیلم را، پایین بودن فهمشان تلقی کرده‌اند.
این که چرا بعضی‌ها برای دیدن چنین فیلمی در صف‌های طولانی می‌ایستند و چرا بعضی‌های دیگر این مردم را بی‌شعور می‌دانند، جای بحث بسیار دارد.

به نظر من، در خانه و مدرسه و از کودکی ما را با ارزش‌هایی که هنوز مفهومشان را نمی‌دانستیم، پرورش داده‌اند. و بعدها وقتی وارد جامعه شدیم، دیدیم چقدر همه چیز با آن‌چه به زور به خوردمان داده بودند، تفاوت دارد.
یادم هست که در سنین ۵ و ۶ سالگی هر وقت وارد اتاقی می‌شدم که در آن مهمان بود و فراموش می‌کردم که سلام کنم، پدرم مرا مجبور می‌کرد که از اتاق بیرون بروم، دوباره داخل شوم و سلام کنم.
من یاد گرفتم که سلام کنم و تا به امروز هم حتی وقتی وارد تاکسی می‌شوم، سلام می‌کنم، اما هرگز آن غرور جریحه‌دار شده‌ام را فراموش نمی‌کنم.

کدام یک از ما (‌هم سن و سال‌های خودم را می‌گویم) یادش رفته که در هنگام ورود به مدرسه می‌بایستی از روی پرچم آمریکا رد می‌شدیم و سر صف باید به همه‌ی کشورهای دنیا لعن و نفرین می فرستادیم. “مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، مرگ بر منافقین و صدام، …”
یک زمانی، حتی مرگ بر شوروی و فرانسه و انگلیس و … هم می‌گفتیم. فکر کنم فقط به چکسلواکی فحش نمی‌دادیم!
بعدها دیدم که بسیاری از دوستانم که سر صف فریاد می‌زدند “مرگ بر آمریکا”، به این کشور مهاجرت (فرار) کردند و در آن‌جا مامن خود را یافتند.

چرا فیلم اخراجی‌های ۱ و ۲ و مارمولک فروش می‌کند؟ جواب از نظر من یک جمله است:
“مردم به دنبال لوده‌گی هستند.”
اشتباه نکنید. من اصلا لوده‌گی را بد نمی‌دانم و آن را نفی نمی‌کنم. بلکه برعکس با آن، در شرایط خاص موافقم.
سوال دیگر این است، این مردم که از کودکی با ارزش‌های اخلاقی و مذهبی بار آمده‌اند به دنبال چه جور لوده‌گی هستند؟ باز هم من برایش جواب دارم:
این مردم دوست دارند که ارزش‌هایی که به زور به خوردشان داده شده را مسخره کنند.
این صف‌های طولانی فیلم اخراجی‌های ۲، دهن کجی مردم به ارزش‌هایی است که در ذهنشان فرو کرده‌اند. آیا بن‌مایه‌ی اصلی فیلم اخراجی‌های ۱ و ۲ چیزی جز به شوخی گرفتن “دفاع مقدس” است؟ تا بوده صحبت از ارزش جنگ و رزمنده و شهید بوده. آن‌قدر این ارزش‌ها را به سرمان کوبیدند و در ذهنمان فرو کردند که خسته شدیم. و اکنون این ایستادن‌های در صف‌های طولانی، بروندادی از نوع تهوع آن ارزش‌هاست.

در فیلم مارمولک هم ارزش روحانیت و تقدس این قشر بود که به سخره گرفته شده بود. یادتان هست که چه استقبالی از آن شد و مردم چگونه با آب و تاب از جسارت سازندگان فیلم حرف می‌زدند و این سوال به وجود آمده بود که چگونه این فیلم مجوز پخش گرفته است.
آن‌قدر از ارزش نماز و لباس روحانیت برایمان گفته بودند که صبرمان تمام شده بود. باید حرفی می‌زدیم و کاری می‌کردیم. پس به سخره گرفتیم و خندیدیم.

اما دوستان، ما به چه کسی می‌خندیم؟ جوابش باشد با خودتان. اما نکته‌ی دیگر:

دنیای امروزه‌ی ایرانی ما یک تراژدی کامل است. ما مجبوریم برای زندگی کردن آن را به کمدی تبدیل کنیم.
عقیده چارلی‌چاپلین را شنیده‌اید؟ او عقیده دارد: “زندگی در نمای بسته، تراژدی و در نمای باز، کمدی است.” این گفته امروز بیش‌تر از هر کس دیگر در دنیا، برای ما ایرانی‌ها مصداق دارد.

دوستان من، ما امروز، بعضی‌هایمان نشئه‌ی روشنفکری‌ایم (همان‌هایی که مردم را نفهم فرض می‌کنند) و بعضی‌هایمان خمار لوده‌گی (همان‌هایی که در صف‌های طولانی می‌ایستند). نشئه‌ها از خمارها خودشان را بالاتر می‌دانند و خمارها به فکر یک دم که فارغ باشند.

دیدگاه‌ها

  1. *

    با سلام.
    من، کسی که این فیلمها رو می بینه لوده یا بی شعور نمیدونم. من خودم هم فیلم مارمولک و اخراجیهای یک رو دیدم(البته نه در سینما). در این نوع فیلم یا فیلمها بعضی حقیتقت ها گفته میشه که سالهاست برای ما حکم سکوت رو داشتند و همیشه در درونمون خفه شان کردیم و می کنیم. مرهم که نه، شاید تسکینی باشند برای دردهایی که هنوز به زبان نمی آیندو دیده نمی شوند. چه زمان این دیوار سکوت، فرو خواهد ریخت؟ زمانیکه دیگه نیاز نباشه برای گفتن حقیقت کسی مسخره بشه و یا بی حرمتی بشه؟؟؟
    ولی اونچه که برای خود من سؤاله اینه که چرا این جور فیلمها الان نمایش داده میشه؟
    با آرزوی سلامتی و موفقیت

  2. مریم

    سلام
    اشکال نداره سلام سلامتی میاره. به غرور جریحه دار شدنت هم فکر نکن.
    ما مردم یاد گرفتیم که همدیگر را مسخره کنیم و به یکدیگر بخندیم(عیب بسیار بزرگ مردم)
    شاید مردم نیاز به این لوده گی ها داشته باشند تا مسکنی باشد برای مشکلاتشان.
    موفق باشی

  3. مهدی فتوحی

    ۱- سلام. کمی از خطوط قرمز من رد شدی و به حوزه هایی سرک کشیدی که من کمی درش کاوش کرده ام . پس واجب شد چند خطی برایت بنویسم.
    ۲- آنالیز و تحلیلت را درباره ی جویای لودگی بودن ما ایرانیان دربست قبول دارم و خوشم هم آمد. امّا…… در جواب پرسش این که ما داریم به چه چیز می خندیم باید بگویم: گویا ما داریم به ریش همان روشنفکر بدبخت که با هزار دلیل می خواهد برایان ثابت کند که سطح این آثار از سطح فیلم های تلویزیونی برخی شبکه های همین ایران خودمان هم پایین تر است ، می خندیم. می خندیم که بگوییم ای روشنفکر ! هر چقدر هم که تو بخواهی مفهوم کمدی را برایمان تعریف کنی باز ما آشغالخوریم و دوست داریم به جای کمدی و گروتسک و ساتیر و کاریکاتور و پاروردی و آثار پیراندلیستی و ….. فحش ها و متلک ها و جوک های دمده ی خودمان را از زبان ستارگان خاموش و بی نور و بی هنر و بی سواد سینمایی ِ سینمایی بشنویم که از اول انقلابش تا توانسته توی سر روشنفکر جماعت کوبیده و تحقیرش کرده . من دارم از هنر سینما دفاع می کنم. از سینمایی که به قول مخملباف آدم تربیت می کند. هیچ کس هیچ مشکلی با خندیدن ندارد، اما همه از مسخره بازی و لوس بازی و ننر بازی بدشان می آید. این مردک ! کارگردان شلمچه نویس را من از همان موقعی که در روزنامه ی یا لثارات الحسین می نوشت، می شناسم. اصلا زندگی من طوری بود که با این جماعت بزرگ شدم. یادتان رفته این آقا شیشه ی سینما عصرجدید را به خاطر نمایش فیلم آدم برفی شکست؟ این آقا در تمام عمرش جز از دریچه ی سانسور صدا و سیما هیچ فیلمی را ندیده. من مانده ام در کشوری که جریان فیلمسازی حرفه ای اش با آدمهایی مثل گلستان و غفاری و فرخزاد و آوانسیان و بیضایی و حاتمی و کیمیایی و کیمیاوی و کیارستمی و تقوایی و مهرجویی است، چطور می شود ما به اینجا برسیم. کدامیک از این کارگردانان از جریان روشنفکری ایران به دور بوده اند؟ هان؟ مگر می شود با ذهن بسته اثر باز آفرید؟ یکی از قول من به این کارگردان بگوید آهای شازده! تو اگر شانس این را داشته ای که پشت دریچه ی دوربین قرار بگیری، حق آدم های بسیاری را خورده ای، آدم هایی مثل من که زندگی شان تباه عشق به سینمای روشنفکری شد. یک سری به فیلمنامه های فیلم نشده ی بیضایی بزن و از خودت شرم کن و بپرس چه کسی مانع فیلم شدن اینها شده؟
    بس است . زخمم به چرک نشسته، نگذارید چرک ها را بیرون بریزم.

  4. سوزان خدیو

    با سلام،
    به نظر من خیلی وقت ها می شه که آدم نیاز داره بدون فکر کردن به چیزی و از ته دل بخنده،من هم یکی از اون آدمای معمولی هستم که شاید خیلیها بهشون بگن لوده،و برای اینکه ۱.۵ ساعت رو بی توجه به هیچ چیزی فقط بخندم رفتم سینما و فیلم اخراجی ها۲ رو دیدم،خوب اولش همه چیز خوب بود ولی متاسفانه موضوع فیلم به جایی رسید که آخرش به یاد اسرای زمان جنگ کلی گریه کردم،ای کاش روشنفکر ها یه فیلم ۱۰۰% خنده دار برای ما عوام میساختن.

  5. سیما سلمان‌زاده

    و هنوز هم این داستان ادامه دارد…
    ………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. احتمالا همینطوره.

  6. لیلا

    سلام
    این غرور جریحه دار شدن فکر کنم شامل حال همه ما دهه ی ۵۰ باشه. اهمیت نده بی خیال

    و اما اگر یادت باشد میخواستی سی دی فیلم اخراجی های ۲ را بخری ولی من نگذاشتم گفتم اخه نمکی شد کارگردان و تو هم نخریدی.ببخشید اشتباه کردم نباید در کارت دخالت میکردم.شرمنده
    ………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. ارادتمندم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *