درج گزارش فعالیت راهنمایان گردشگری تهرانی در فدراسیون جهانی

در خرداد ماه سال جاری تعدادی از راهنمایان گردشگری تهران طی یک حرکت نمادین به “باداب سورت” سفر کردند و محیط اطراف چشمه ها را از زباله پاکسازی نمودند.

وقتی این خبر توسط دوست گرامی سرکار خانم “فریبا خرمی” به من رسید، خواهش کردم که گزارش این فعالیت به همراه عکس ها توسط ایشان مکتوب و مستند شود.

در قدم بعدی، خبر این فعالیت توسط سرکار خانم “هانیه باقرزاده” بر روی سایت “کانون سراسری انجمن های صنفی راهنمایان گردشگری کشور” iftga.ir درج شد.

بعدتر طی مراسمی در “انجمن صنفی راهنمایان گردشگری استان تهران” از شرکت کنندگان در این فعالیت با اهدای لوح، تقدیر به عمل آمد.

در آخر نیز، متن خبر توسط گروه بین الملل کانون (سرکار خانم حمیده بهبود زاده) به انگلیسی برگردانده شد و برای فدراسیون جهانی راهنمایان گردشگری wftga.org ارسال گردید.

اکنون شما شاهد درج خبر این فعالیت راهنمایان گردشگری ایران در guideline فدراسیون جهانی هستید. برای خواندن گزارش بر روی آدرس wftga-guidelines-international-nov-2014 کلیک کنید و آن را دانلود نمایید.

این اتفاق می توانست، خیلی ساده فراموش شود، اما با مکتوب کردن آن حالا برای دومین مرتبه (گزارش اول مربوط به جشن کرمان در سال قبل بوده است) حضور راهنمایان گردشگری ایران در معرض دید جهانی قرار گرفته است.

این است که همیشه به مستند کردن وقایع پافشاری می کنم.

دیدگاه‌ها

  1. سمیه

    سلام
    چه کار قشنگی. این یعنی نشون دادن خودمون. فقط خودمون میتونیم خودمون رو نشون بدیم و بهشون بگیم ما اون طوری نیستیم که داره برامون تبلیغات منفی میشه. واقعا با این کار اهمیت مستند سازی بیشتر برای من معلوم شد
    ……………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس از توجهت.

  2. saeid ayoubi

    ایول
    ……………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام بر سعید عزیز. آره، ایول هم داره.

  3. پروین میرعنایت

    چه عالی
    ……………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس.

  4. negar

    kheili khube vali moteasefane faghat gozareshat rahnamayan tehran hameja matrah mishe nagid na k nemipaziram
    azatun
    ……………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. همیشه یه کسی هست که حرفی بزنه که حال آدم گرفته بشه. خانوم محترم، تا به حال دو بار گزارش از ایران در این بولتن چاپ شده که یکیش از کرمان بوده و یکیش از تهران. درضمن کی و کجا بچه های شهرستان کاری انجام دادن و برای بنده فرستادن که مطرح نکردم. یه کم چشمتون رو باز کنید و ببینید که در همین سایت و در سایت کانون چقدر خبر از شهرستان ها هست.
    یعنی گاهی دلم میخواد فقط سرم رو بکوبم به دیوار از این مطلوم نمایی های بیخود.

  5. negar

    khob khodetun goftin umadan faaliateshun ro tarjome kardan ferestadan
    shayad agar ma inkaro bokonim v befrestim chon az tarafe guruhe beinolmelale kanun ersal nashode khabaremun ro taeed nakonan .
    narahat nashin vali khodetun ham goftin k harki baratun harchi mifreste ro mizarin . agar baratun nafrestan alagheyi neshun nemidin .
    manam hal kasi ro nagereftam darim harf mizanim
    …………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام.

  6. مونا گلناز

    سلام
    خسته نباید
    این به ثمرنشستن ها شادی بخش .

    یک داستانی خارجی که زیاد معروف هم نبود رو خوندم که نه نویسنده اش رو یادم میاد نه اسم داستان . متاسفانه
    (یادم اومد حتما همینجا اصلاخ میکنم کامنتم رو )
    توی این داستان یک نقاش میاد و یک نمایشگاه نقاشی راه میندازه و عده ای از بازدیدکنندگان , مخاطبین جدی نقاشی و منتقدین به بازدید از این نمایشگاه میرن .
    منتقدین دور یکی از تابلوها جمع میشن و نظرات کارشناسانه میدن , نقاش که از دور شاهد این گفتگوها بود و میدید که برداشت ها با اونچه که روی تابلو اتفاق افتاده متفاوته , به خدمه نمایشگاه گفت : برو تابلو رو برعکس کن و بگو ببخشید ما این رو اشتباهی وارونه نصب کردیم .
    دوباره همون منتقدین نظراتشون رو عوض میکنن و یک سری نظریات دیگه ارائه میدن که باز نقاش متوجه میشه که خیلی از اونچه که در ذهنش بوده فاصله دارن . دوباره به خدمه میگه : برو دوباره عذرخواهی کن و بگو که پرسیدین و متوجه شدین تابلو همونجوری درست بوده . دوباره تابلو رو برمیگردونه سرجاش و دوباره نقدهای بی پایه آغاز میشه .

    نتیجه : کارخودتو بکن . 🙂
    ……………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس.

  7. ناظم

    خوندن این متن ۳ دقیقه وقتتون رو میگیره اما تا ۳۰ دقیقه بهش میخندین
    خونه مشغول کار بودم که دخترم بدو بدو اومد پرسید :

    دخترم: مامان، تو زنی یا مردی؟

    من: زنم دیگه، پس چی ام؟

    دخترم: بابا، چی؟ اونم زنه؟

    من: نه مامانی، بابا مرده.

    دخترم: مامان تو زنی یا مردی؟

    من: زنم دیگه پس چی ام؟

    دخترم: راست میگی مامان؟

    من: آره چطور مگه؟

    دخترم: هیچی مامان! دیگه کی زنه؟

    من: خاله مریم، خاله آرزو، مامان بزرگ

    دخترم: دایی سعید هم زنه؟

    من: نه اون مرده!

    دخترم: از کجا فهمیدی زنی؟

    من: فهمیدم دیگه مامان، از قیافه ام.

    دخترم: یعنی از چی؟ از قیافه ات؟

    من: از اینکه خوشگلم.

    دخترم: یعنی هر کی خوشگل بود زنه؟

    من: آره دخترم.

    دخترم: بابا از کجا فهمید مرده؟

    من: اونم از قیافش فهمید. یعنی بابایی چون ریش داره و ریشهاشو میزنه و زیاد خوشگل نیست مرده!

    دخترم: یعنی زنا خوشگلن مردا زشتن؟

    من: آره تقریبا.

    دخترم: ولی بابایی که از تو خوشگل تره.

    من: اولا تو نه، شما، بعدشم باباییت کجاش از من خوشگل تره؟

    دخترم: چشاش.

    من: یعنی من زشتم مامان؟

    دخترم: آره.

    من: مرسی.

    دخترم: ولی دایی سعید هم از خاله خوشگلتره!!

    من: خوب مامان بعضی وقتها استثنا هم هست.

    دخترم: چی؟ اون حرفه که الان گفتی چی بود؟

    من: استثنا، یعنی بعضی وقتها اینجوری میشه.

    دخترم: مامان من مردم؟

    من: نه تو زنی.

    دخترم: یعنی منم زشتم

    من: نه مامان، کی گفت تو زشتی؟ تو ماهی، ولی تو الان کودکی.

    دخترم: یعنی من زن نیستم؟

    من: چرا جنسیتت زنه ولی الان کودکی.

    دخترم: یعنی چی؟

    من: ببین مامان، همه ی آدما شناسنامه دارن که توی شناسنامه شون جنسیتشون مشخص
    میشه. جنسیت تو هم توی شناسنامه ات زنه.

    دخترم: یعنی منم مامانم؟

    من: آره دیگه تو هم مامان عروسکهاتی.

    دخترم: نه، مامان واقعی ام؟

    من: خوب تو هم یه مامان واقعی کوچولو برای عروسکهات هستی دیگه.

    دخترم: مامان مسخره نباش دیگه من چی ام؟

    من: تو کودکی.

    دخترم: کی زن میشم؟

    من: بزرگ شدی.

    دخترم: مامان من نفهمیدم کیا زنن؟

    من: ببین یه جور دیگه میگم. کی بتو شیر داده تا خوردی بزرگ شدی؟

    دخترم: بابا!

    من: بابات کی به تو شیر داد؟!!!!!!!!!!

    دخترم: بابا هر شب تو لیوان سبزه بهم شیر میده دیگه!

    من: نه الان رو نمی گم، کوچولو بودی؟

    دخترم: نمی دونم.

    من: نمی دونم چیه؟ من دادم دیگه.

    دخترم: کی؟

    من: ای بابا ولش کن، بین مامان، زنها سینه دارن که باهاش به بچه ها شیر میدن، ولی مردا ندارن

    دخترم: خب بابا هم سینه داره.

    من: آره داره ولی باهاش شیر نمی ده!! فهمیدی؟

    دخترم: خوب منم سینه دارم، ولی شیر نمی دم پس مردم.

    من: ای بابا، ببین مامان جون، خودت که بزرگ بشی کم کم می فهمی.

    دخترم: الان می خوام بفهمم.

    من: خوب هر کی روسری سرش کنه، زنه هر کی نکنه مرده.

    دخترم: یعنی تو الان مردی، میریم پارک زن میشی؟

    من: نه ببین، من چیه تو میشم؟

    دخترم: مامانم.

    من: خوب مامانا همشون زنن و باباها همشون مردن.

    دخترم: آهان فهمیدم.

    من: خدا خیرت بده که فهمیدی، برو با عروسکهات بازی کن

    ****

    نیم ساعت بعد…

    دخترم: مامان یه سوال بپرسم؟

    من: بپرس ولی در مورد زن و مرد نباشه ها.

    دخترم: در مورد ماهی قرمزه است.

    من: خوب بپرس.

    دخترم: مامان، ماهی قرمزه زنه یا مرده ؟!!!!!!
    …………………………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. جالب بود. سپاس.

  8. مهدیس

    سلام. سپاس از راهنمایان تهرانی هم بابت پاکسازی باداب سورت و هم بابت مستند نگاری.
    و در رابطه با کامنت خانم ناظم، بنده نیم ساعت که چه عرض کنم، دو ساعته دارم می خندم و تا حالا ده بار خوندمش و مدام صحنه گفتگوی این مادر و دختر رو در ذهنم مجسم می کنم. چه بچه باهوشی و اگر مامانش ناراحت نمی شه به نظرم به باباش رفته (البته من باب مذاح بود). مرسی از مادرش که این اتفاق رو مستند کرد و برای ما نوشت.
    …………………………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس.

  9. حلاج

    سلام و سپاس فراوان از همکاران خوبمان در استان تهران بابت حرکت محیط زیستی که انجام دادند.
    یک پیشنهاد: این حرکت می توانست با توجه به حوزه جغرافیایی استان مازندران،با همکاری مشترک دو انجمن تهران و مازندران انجام گیرد،که هم وفاق انجمن ها تقویت شود،هم زمینه آشنایی ها بیشتر و کسب تجربه برای انجمن مازندران فراهم شود و هم خط بطلانی باشد بر عدم احترام بدنه گردشگری سازمان و آزانس های تهران( بخصوص آژانس هایی که ادعای احترام به راهنمایان بومی را دارند)، به راهنمایان بومی بخصوص در استان های گیلان و مازندران.
    باز از دوستان تهرانی بابت نیت خیرشان و همچنین تلاش ستودنی دوستانمان در یزد تشکر می کنم.
    …………………………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. محمد عزیز، این کار به صورت خودجوش انجام شده بود و حتی انجمن تهران در این زمینه دخالتی نداشته. ولی میشه این کار رو بارها برای مکان های دیگه تکرار کرد. موفق باشی داداش.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *