تار و پود قالی مسیر پر پیچ و خمی بود که دخترک نه با پا، بلکه با دست میپیمودش تا صعود کند به اندیشهی بالایش.
ردّ گذر دستانش نگاهبانی میشد با چشمانش، که مبادا خطایی رخ دهد در مسیر رسیدن به باغِ باورش.
در آن بیشهی باورها، گاهی شیرِ نَری میغرّید و گاهی قد میکشید پیکرِ سروِ همسرِ بلندنظرش.
در نهایت امّا، آن بهشتِ بالا، بستر مردی میشد که آسان میخفت، بدون گوش سپردن به سختی قصهاش.
دیدگاهها
چقدر فکر کرده بود جهت دم شیر رو، رو به بالا یا پایین ببافه؛ نمیدونست نسل اون شیرها منقرض شده بود.
……………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس از اینکه مطالعه کردید.
متن ،عجیب زیبا و دلنشین هست !
……………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس که مطالعه کردید.
از روی نقشه رج زدن تمام لذت صعود را زایل میکند اخرش هم میمانی و قصه ای که هیچ گوشی برای شنیدنش بیدار نخواهد ماند
……………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. جالبه.
سلام
عجب قالی شود
مثه خودت
تحسین برانگیز
………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. محبت داری.